این سخن که اسطوره در ابتدا بخشی از واقعیت بوده است چندان پر بیراه نیست و حداقل رد پایی از واقعیت در هر اسطوره ای دیده می شود. نقطه آغازین هر اسطوره به تجربه فردی یا جمعی پدیده ای بر می گردد  که بنا به عللی تاثیری هیجانی و عمیق بر تجربه کنندگان آن وارد نموده است. این تاثیر به مرور ترکیبات دیگری به خود اضافه می کند و به در طی اعصار و قرون بر بار محتوایی آن افزوده می شود و چنین تغییر و تبدیلی ایستایی نداشته و گذشت زمان نه تنها به کاهش و حذف آنها دامن نمی زند که بر حجم آنها می افزاید و دامنه تاثیر گذاری را در آنها وسیعتر می سازد و گاه به شکل دهی رفتارهای اجتماعی منجر می گردد.

مکانیسم های دفاعی ابزاری ضروری برای کنترل و مهار اضطراب می باشند. به عبارت دیگر به کمک این مکانیسمها انسان توانایی سازگاری با محیط اطراف خود را به دست می آورد و بقای خود را تضمین می نماید.  این مکانیسمها کارکردی حیاتی برای زندگی انسانی داشته و بدون آنها سازمان روانی و ارگانیسم قدرت دفاعی خود را در برابر حملات بیرونی و درونی از دست می دهد.بنا به گفته فروید  "  ایگو تلاش می کند که وظیفه میانجیگری بین اید و  دنیای بیرون را در خدمت به اصل لذت انجام دهد و برای حفاظت از اید در مقابل خطرات دنیای بیرون، و در جنک میان این دو جبهه ایگو روشها ی گوناگونی برای انجام این وظیفه را فراهم می سازد که شامل اجتناب از خطر و اضطراب و موضوعات ناخوشایند است. ما این ابزار را مکانیسمهای دفاعی می نامیم. " 


اگر ما اسطوره گرایی را به عنوان یک ابزار دفاعی برای مقابله با تکانه های ناکام کننده و محافظ در برابر خطرات و اضطرابات و رویدادهای ناگوار و ناخوشایند تلقی نماییم  پس می توانیم با تعمیم آن به جامعه ایرانی چنین استنتاج نماییم که یکی از دلایل گرایش ایرانیان به اسطوره ها محافظت از خود و حفظ ساختار و انسجام روانی اجتماعی  مدنیت آنها بوده است.  با نگاهی به تاریخ پرآشوب ایران از عهد باستان  رد این ناملایمات را بصورت همیشگی در زندگی آنها مشاهده می نماییم. از حمله اسکندر تا تسلط چند صد ساله اعراب و هجوم مغول و جنگهای مستمر و نبرد دائمی بر سر قدرت به ناچار این ملت را به استفاده از ابزاری رهنمون ساخته که مشخصه اصلی آن پناه بردن به بقایای ذهنی و تحریف شده ای از رویدادها است که به مرور قالب اصلی خود را از دست داده اند و با ترکیبی از مواد و محتویات تحریف شده و تبدیل یافته به  نوعی در خدمت آرامش بخشی و تسکین دهی آنها در برابر دشواریها و سختیها و رنجهایی است که زندگی بر آنها تحمیل نموده بود قرار گرفت.


با تحلیل اسطوره رستم در شاهنامه فردوسی با در نظر گرفتن شخصیتی که فردوسی برای وی خلق کرده است می توانیم کارکرد این دفاع را در آنچه که در این شخصیت خیالی نشان داده شده است بخوبی ملاحظه نماییم. کارکرد فرافکنی – درون فکنی صفات رستم  در چهارچوب نیازهای ایرانیان و تلاش برای همانندسازی با وی و تاثیر آرامش بخشی و تسکین دهی افسانه توانمندیها و ابرمردی  رستم تجمعی از مکانیسمهای دفاعی را در آن واحد برای ما آشکار می سازد. بزرگمنشی حاکم در داستان زندگی رستم برگردانی از احساس حقارت و ناتوانی و شکستهای پی در پی و محرومیتهایی است که در طی قرون بر این ملت تحمیل شده است و با پناه بردن به اسطوره رستم عملکردی جبرانی را رقم می زند که در نهایت به وظیفه اصلی مکانیسمهای دفاعی منتهی می شود که حفظ ساختار روانی و ارگانیسم اجتماعی ایرانیان را هدف رفته است.


بخشی از مقاله" روانکاوی اسطوره گرایی ایرانیان " 

نوشته دکتر محمد رضا ابراهیمی

رواندرمان-روانکاو



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها