کش دادن مـسئله
رفتار سـرد داشـتن
جدا کردن جای خواب
ناامید شـدن از رابطـه
مـرور جملههای همسـر
"چـند اصـل مـهم، در دعـواهای شـویی"
1⃣ حق نداریم به خانوادههای هم توهین کنیم.
2⃣ سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است.
3⃣ هیچکسی حق ندارد جای خودش را عوض کند.
4⃣ هر کسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش کادو بخرد.
5⃣ حق نداریم مسائل و مشکلات کهنه را مطرح کنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث میکنیم.
6⃣ شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند.
7⃣ حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ "مثلا عبارت تو همیشه" ممنوع است چون این کار دعوا را به اوج میرساند.
8⃣ باید به هم فرصت دهیم که هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت کند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمیپریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موکول شود تا سر و ته بحث مشخص شود.
آنچه موجب ناراحتی شما می شود، بزرگترین فرصت برای رشدتان است.
✔️تغییر بخش بزرگی از رشد است
از تغییر نترسید و از چالش ها فرار نکنید زیرا هر چالشی فرصت مهمی برای رشد است.
✔️فشار و کشمکش موجب رشد می شوند
مثال بدنسازی را در نظر بگیرید. قاعدۀ اصلی برای بدنسازی و تقویت عضلات، سنگین تر کردن وزنه هاست. استرس های زندگی هم مثل وزنه های بدنسازی به شما کمک می کنند قوی تر شوید. عکس این قضیه نیز صدق می کند. اجتناب از مشکلات زندگی، سریع ترین راه برای ممانعت از رشد شخصی، رکود و اطمینان از این موضوع است که هرگز استعدادهایتان بالفعل نمی شوند و به یک زندگی بخور و نمیر قانع می شوید.
✔️شما از شکست ها بیشتر از موفقیت ها درس می آموزید
شکست بهترین راه برای یادگیری و رشد است. وقتی در کاری شکست می خورید معمولا هم موقعیت و هم تصمیمات اشتباه خود را تحلیل می کنید. شکست شما را به فکر وا می دارد و موجب می شود مسائل را ارزیابی کرده و تغییر کنید. موفقیت احساس خوبی است اما کاری که همیشه انجام می دادید را تقویت می کند و موجب ارزیابی، تفکر و تغییر نمی شود.
چالش های زندگی موجب رونق زندگی می شوند. رنج موجب پیشرفت می شود. بدون چالش ها و وزنه های سنگین هیچ چیزی وجود نخواهد داشت که شادی را برایتان به ارمغان بیاورد. شما نمی توانید بدون تجارب منفی، قدر تجارب خوب را بدانید. "بدی" است که "خوبی" را خوب می سازد.
ازدواج هدف زندگی نیست حتی تنها راه خوشبختی و تکامل نیست. ازدواج اگر چه مسیر مهمی در رسیدن به مقصد است ولی تنها راه نیست. اگر کسی تنها راه خوشبختی را ازدواج بداند آن وقت تحت فشارهای اجتماعی مجبور است به هر ازدواجی تن دهد تا بدبخت نماند.
درحالی که ازدواج موفق و با شناخت کافی می تواند راه رشد را تسهیل کند، در غیر اینصورت خود ازدواج مانعی بر سر راه تکامل و خوشبختی است.
اگر احساس می کنید،کسی که با او هستید درکتان نمیکند یا احساساتتان را نمیفهمد و به نیازهایتان پاسخ نمیدهد، حرف هایتان را مخفی نکنید،نیازها و هیجان های خود را با او در میان بگذارید.
شاید باز هم پاسخ مناسبی ندهد و بی تفاوت باشد،اما حداقل شما اطمینان حاصل میکنید که پیش داوری نکرده اید و به طور واضح و روشن خواسته هایتان را با او درمیان گذاشته اید و اینگونه راحت تر می توانید در مورد رابطه تان تصمیم بگیرید.
این گونه رفتار کردن بهتر از انتظار برای فهمیده شدن و رنج کشیدن است.
یادتان باشد حتی صمیمی ترین دوست و یاهمسرتان هم ممکن است از آنچه در ذهن شما می گذرد بی خبر باشد.
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند.
ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند ازکنارهم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند ازاین رو مجبور بودند برگزینند:
یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد .
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند.
آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند.
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنان را تحسین نماید!
ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻨﻬﺎﻳﻴﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻲ ﺮﺩﻳﻢ
ﻴﺪﺍﻳﺶ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﻴﺐ ﻫﺎﻳﺶ ﻣﻲ ﺮﺩﻳﻢ
ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎیی ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ میگردیم.
1.سرسختانه و همواره خود را حق به جانب میدانند، حتی زمانی که ادله کافی در اختیار ندارند.
2- هیچ گاه عذرخواهی نمیکنند، حتی زمانی که به خودشان هم ثابت میشود که اشتباهی از آنها سر زده است.
3- خطاهای شریک زندگیشان را بدون چشمپوشی و بیرحمانه، حتی در حضور دیگران بازگو میکنند.
4- به گونهای متعصبانه ادعا میکنند که از انگیزههای شریک زندگیشان بهتر از خود آنها مطلعند.
5- بر این تصورند که شریکشان باید همیشه نیازهای آنها را درک کند و از خواستهها و افکارشان مطلع باشد و بدون نیاز به بیان یا درخواستشان هم فوراً این نیازها و خواستهها را برآورده سازد.
6- اولویتهای شریک زندگی خود را نادیده میگیرند و بر اولویتهای خودشان پافشاری میکنند.
7- نیازهای جنسی خود و همسرشان را کاملا مشابه و یکسان فرض میکنند و به هیچ وجه زیر بار تغییر نمیروند یا گمان نمیکنند که ممکن است نیاز همسرشان متفاوت از آنها باشد.
همسرتان
را راضی نگه دارید، بلکه میخواهیم توصیه کنیم که چگونه در نوع خودتان بهترین باشید و در عین حال به نیازهای همسرتان هم توجه کنید. منتظر نمانید تا همسرتان تغییر را شروع کند، شما نفر اولی باشید که جرقهی تغییر را میزند. حالا در این مسیر چیزهایی وجود دارد که همسرتان آرزو میکند بیشتر انجامشان دهید.همسرتان
گفتگو کنید و راه ارتباط را همیشه باز نگه دارید، این حق شماست که بخواهید عیب او برطرف شود تا او را همچنان مقتدر ببینید، اما باور کنید بعد از یک بار گوشزد کردن، دیگر نیازی نیست بارها تکرارش کنید و خونتان همچنان بجوشد!عزت نفس کفش نیست که دلتان بخواهد آن را داشته باشید اما ندارید اشخاص به عزت نفس نیاز دارند عزت نفسِ خوب مهم است چون به شما کمک می کند سرتان را بالا بگیرید و به خودتان افتخار کنید به شما جرات می دهد که موارد جدید را امتحان کنید و قدرتی به شما می دهد که خودتان را باور داشته باشید.
به شما اجازه می دهد به خودتان احترام بگذارید حتی وقتی اشتباه می کنید و وقتی به خودتان احترام می گذارید همه مردم از بزرگ و کوچک نیز به شما احترام می گذارند.
داشتن عزت نفسِ مناسب همچنین عاملی است که باعث میشود درباره ذهن و بدن تان انتخابهای خوبی داشته باشید اگر تصور کنید مهم هستید احتمال کمی وجود دارد دنبال رو کسانی شوید که کارهای خطرناک یا نادرست انجام می دهند.
وقتی عزت نفس خوب و مناسبی داشته باشید میدانید آنقدر باهوش هستید که تصمیمات خودتان را بگیرید شما برای امنیت احساس و سلامتیتان ارزش قائل میشوید عزت نفس به شما کمک می کنند که بدانید هر بخش از وجودتان ارزش مراقبت و توجه دارد بنابراین موافقیدکه عزت نفس بی نهایت مهم است.
"امپاتی" به معنی خود را به جای دیگران قرار دادن است. مادری کودکش را به گردش می برد. او خیلی خوشحال است اما کودک زار زار گریه می کند.
مادر ابتدا دلیل گریه کودک را نمی فهمد اما وقتی خود را جای کودک می گذارد و از دید کودک به جهان می نگرد، تازه متوجه می شود کودک فقط پاهای آدمها را می بیند، و در این شلوغی چیز دیگری نمی بیند. از این پایین دنیا خیلی خسته کننده است.
هرچه توانایی امپاتی در شما افزایش پیدا کند، ارتباطهای صمیمانه تری با دیگران خواهید داشت.
پژوهشگران معتقدند که امپاتی می تواند تا حد زیادی مشکلات خانوادگی را که عموما از عدم درک متقابل ناشی می شود، حل و فصل کند.
اگر پدر و یا مادر هستید خودتان را جای فرزندتان بگذارید ، آیا چنین والدینی را دوست دارید؟ خودتان را جای همسر، معلم، شاگرد، فروشنده، خریدار و یا دوستتان بگذارید.
آیا طرف مقابلتان را دوست دارید؟
"توانایی امپاتی را تمرین کنید و در خود افزایش دهید."
۱- خودشیفتگان
این گروه از افراد به طور خستگی ناپذیر مشغول تبلیغ ویژگی های هستند که در خود سراغ دارند و به نظرشان، همان توانایی ها باعث برتری شان نسبت به بقیه می باشد. این گروه از افراد از هیچ فرصتی برای مهم جلوه دادن خود و تحقیر و سواستفاده از دیگران، دریغ نمی کنند.
۲ – ماکیاولیها
به اعتقاد دکتر Paulhus، این گروه، شارلاتان ترین نوع افرادهستند که فریب و دست به سر کردن مردم، از قابلیت های محرز آنها است. افرادی چون Bernard Madoff که استاد تقلب در سهام شرکت های بزرگ است با کلک های که زده است نه تنها رئیس بازار سهام نیویورک شده بود بلکه با پس انداز و ثروت میلیونها انسان نیز، بدون هیچ ترحمی بازی کرده بود.
۳ – مردم آزار روانی
این نوع افراد هم فریبکاران ماهری هستند و هم از اذیت دیگران، لذت می برند. بدتر از همه آنکه هیچ ترحمی ندارند. آنها با خونسردی تمام، بدذاتی شان می تواند همراه با خشونت و قتل هم باشد. این گروه به خاطر اینکه هیچ احترام و احساسی برای دیگران قائل نیستند مثلا می توانند در مصاحبه شغلی، خیلی خوب جلوه کنند. از اعتماد به نفس بالایی برای انجام حیله های خطرناک شان بر علیه دیگران برخوردارند.
نمونه های افراطی شان همان قاتلان زنجیره ای هستند ولی به اعتقاد دکتر Paulhus، بخش قابل توجهی از این جماعت مردم آزار و روانی، در حالت های خفیف تر در جامعه مشغول زندگی هستند و با دقت و پنهان کاری، مشغول اذیت و آزار افرادی هستند که به پست شان می خورند.
۴ – سادیست ها
این نوع افراد ناهنجار، در حد متوسط، همه خصوصیات ۳ گروه دگر یعنی بی رحم، شارلاتان و مردم آزار بودن را در خود دارند به اضافه اینکه، به شدت از اذیتی که به دیگران روا می دارند لذت می برند.
این نوع مریض های مردم آزار تمایل شدیدی دارند که عمل وقیح و خشن خود را در لوای یکی از شغل هایی که امکان اذیت بیشتری به انها می دهد ادامه دهند. از دید دکتر Paulhus، خیلی از آنها در سازمان های پلیسی و نظامی مشغول کار می شوند چون می توانند از موقعیت و قدرتی که نصیب شان می شود بیشترین سواستفاده را بکنند. البته این به هیچ وجه به معنی آن نیست که همه کارمندان قوای مجریه اینگونه هستند ولی بخش قابل توجهی از سادیست ها در این مراکز کار می کنند تا بتوانند با پوشش قانونی، به رفتار خطرناک و بیرحمانه خود جامه عمل بپوشانند.
در تجربه هر رابطه، او بخشی از روح تو را لمس میکند، او رفته است ولی اثرش در زندگی ما باقی میماند؛ قبل از تجربه با یک فرد به نشانه هایش توجه کن، هوشیار باش
این بخشی از ارزش قائل شدن برای خودت هست
به تمام آدمهای اطرافتان زمان دهید تا خودشان انتخابتان کنند
وجودتان را به کسی یادآور نشوید
که ای فلانی من هم اینجا نشسته ام تایم های بود و نبودت را میشُمارم
بگذارید خودشان بفهمند
یادشان بیاید
که در آنسوی مشغله هایشان کسی شبیه شما با صبوری تمام چشم انتظارشان است
چشم انتظار یک روز بخیر، یک سلام!
آدمها را به اجبار کنار خودتان حفظ نکنید.
خودشان اگر بخواهند سراغتان را میگیرند و اولویتشان میشوید!
آدمها چهره ای یکسان اما ظاهری متفاوت دارند.
مثلِ خیلی چیزهای فریبنده ی دیگر.
ما آدم ها در شرایطِ مختلف و به فراخورِ موقعیت های گوناگون ظاهرمان فرق می کند. با خانواده، جمعِ دوستان، افراد ناشناس یا کسی که فقط دو ایستگاه باهم همسفر خواهیم بود.
یک لحظه فکر کنید که در جمعی داریم راجعبه حسادت حرف می زنیم،غیبت یا دروغ. آنقدر چهره ای مطمئن و حق به جانب به خودمان میگیریم که انگار ظاهرا هیچ گاه انجامش نداده ایم.
ظاهرا هیچگاه خطایی نکرده ایم.ظاهرا هیچگاه دلی را نشکانده ایم و یا ظاهرا گناهی را مرتکب نشده ایم.
دیگران را سرزنش می کنیم اما خودمان را دلداری می دهیم.
کاش آنقدر می دانستیم که وقتی در آینه می نگریم، خودمان را نه با چهره ای که می بینیم، بلکه با ظاهری که از خود ساخته ایم، خواهیم شناخت.
برای دستیابی به یک رابطه خوب، اکثر ما حاضریم رنج زیادی تحمل کنیم، چرا که اهمیت رابطه برای ما بیش از رنج بردن است. برای ایجاد، نگهداری و بهبود رابطه ها، حاضریم خود را درگیر کارهای ناخوشایند طولانی مدت کنیم، چرا که معتقدیم در نهایت به آدم هایی که به آن ها احتیاج داریم نزدیک تر می شویم و احساس بهتری خواهیم داشت.
گاهی نیز بدون ضمانت برخورداری از یک رابطه بهتر، اکثر ما حاضریم لذت و خوش گذرانی خود را به تاخیر بیندازیم یا درد و رنجی را تحمل کنیم فقط به این امید که با ایجاد این رابطه، در آینده احساس بهتر و رنج کم تری را تجربه کنیم.
#ویلیام_گلسر
تئوری انتخاب
@counseling91
1 - اختلاف در خواسته ها:
زندگی زن و شوهری که خواسته های غیر واقعی و متفاوت از یکدیگردارند ، رو به نابسامانی می رود . از این رو ، زوجین باید خواسته های خود را هماهنگ نمایند.
2- اختلاف در سلیقه ها و علاقه ها:
وجود اختلاف سلیقه و علاقه در افراد ، طبیعی است و چنانچه در زندگی شویی ، این اختلاف موجب هماهنگی بین زن و شوهر شود ، زندگی آرامی به وجود می آید.
3-اختلاف در دیدگاه ها و آرزوها :
انسان موجودی است با آرزوهای نامحدود ، چنانچه زن و شوهری با دیدگاه های مختلف و آرزوهای متفاوت که احتمال حصول به آنها کم باشد ، نتوانند در زندگی شویی خود هماهنگی ایجاد کنند ، زندگی شاد و موفقی نخواهند داشت .
4- اختلاف در خلق و خو:
بعضی از افراد بسیار خشن، متکبر، خودخواه و از خود راضی اند و برخی روحیه ای گرم دارند، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند. بنابراین توافق اخلاقی،در صدر عوامل وشرایطِانتخاب همسر قرار دارد .
5- اختلاف در میزان هوش:
اختلاف فاحش ِ سطح هوشِ همسران نسبت به یکدیگر ممکن است در زندگی مشکلاتی ایجاد نماید.
6- اختلاف در ابعاد معنوی:
مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی متفاوت هستند ، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت . بنابراین در امر ازدواج ، باید بُعد اعتقادی بهویژه جنبه های معنوی آن مورد توجه خاص قرار گیرد و از طـُرق مختلف اطمینان به پایبندی طرف مقابل احراز شود .
یک مثال
پسری یا دختری در یک خانواده ثروتمند بزرگ شده است ، ممکن است با کسی از یک طبقه متوسط یا پائین تر از خود به خاطر #عشق یا دلایل دیگر ازدواج نماید .
شاید این موضوع در ابتدا مشکلی فراهم نیاورد ، ولی به تدریج #عدم #معاشرت پدر و مادر و خانواده شوهر با خانواده زن یا برعکس ، به سبب این که به #حیثیت_اجتماعی آنها لطمه می خورد ، یا طرز پوشش و رفتار آنها با خانواده ایشان متفاوت است ، منجر به #ناسازگاری و اختلاف می گردد
بنابراین قبل از #ازدواج باید
- او و خانواده اش با ویژگی های فرد مورد نظر و خانواده او آشنا شوند .
- با تشکیل جلساتی جهت شناخت بیشتر ، آنان را با اقوام و خویشاوندان خود مواجه سازد .
در این حالت احتمال ناسازگاری کمتر، خواهد بود .
اما ، به طور کلی در این مبحث می توان گفت ، هر چه طبقه اجتماعی دختر و پسر به هم نزدیکتر باشد ، موفقیت در ازدواج بیشتر است.
#نکته : طبقه اجتماعی و اقتصادی با مدرک تحصیلی یا نوع شغل تنها برای فردی که آن را دارا است متفاوت می شود اما خانواده ها تابع همان شرایط اجتماعی و اقتصادی غالب هستند مثلا ممکن است پسری از یک طبقه اقتصادی و اجتماعی پایین به دلیل مدرک تحصیلی ارتقا پیدا کند و قصد ازدواج با یکی از همکلاسی های خود در طبقه اقتصادی بالاتر را داشته باشد بنابراین باید قبل از ازدواج خانواده ها از شرایط یکدیگر آگاه باشند و با منطق یکدیگر را انتخاب یا رد کنند
چطور بفهمیم قصد واقعی طرف مقابل ازدواج است؟
۱ - فردی که قصد ازدواج دارد در دوره آشنایی، تقاضاهای نامشروع نمی کند درخواست رابطه جنسی ، مسافرت بدون اطلاع والدین و حضور بزرگترها و .( خصوصا آقا پسرهای ایرانی )
۲ - فردی که قصد ازدواج دارد، این ارتباط را از خانواده اش پنهان نمی کند ( چه دختر – چه پسر )
۳ - فردی که قصد ازدواج دارد، زمان آشنایی را بیش از اندازه طولانی نمی کند( چه دختر چه پسر )
۴ - فردی که قصد ازدواج دارد علاوه بر معرفی شخصیت خود، سعی می کند از طرف مقابل و خانواده اش شناخت پیدا کند و تنها به تبادل احساسات و بیان جملات عاشقانه و عاطفی بسنده نمی کند ( اخی قربونت برم عزیزم ولی تو گوشی اش یه لیست طویل وایبر و لاین و وی چت و ازین داشته باشه و باهاشون هم قرار می گذرد شدید)
خداحافظی با آنهایی که قصد ازدواج ندارند ویژه دختران البته گاهی پسران نیز دچارش می شوند
برخی از دختران و پسران فکر می کنند که اگر کسی از ابتدا بگوید که قصد ازدواج ندارد، ممکن است بعدا نظرش تغییر کند در خصوص دختران باید گفت که که پسران این مطلب را نشانه صداقت خود می دانند و هنگام پایان دادن به رابطه کمتر احساس گناه می کنند!
دختران به اشتباه در تمام این مدت می کوشند تا با ابراز محبت بیشتر نظر طرف مقابل را تغییر دهند اما با وجود این، موفق نمی شوند و پس از شکست در رابطه، احساس می کنند که بازی خورده اند و حس حقارت، ناامیدی و نفرت پیدا می کنند. اگر شما نیز دل به پسری سپرده اید که از ازدواج می ترسد، یا به هر دلیلی می گوید که قصد ازدواج با شما را ندارد، در شرایطی مشابه قمار قرار دارید؛ یعنی هرچه فرد در بازی بیشتر می بازد بیشتر قمار می کند (بیشتر پیش می رود) تا بلکه بتواند همه باخت ها را در یک برد جبران کند.
پس در چنین وضعیتی بهترین کار، پایان دادن به این رابطه است.
1- شکارچی (تک تیرانداز ) :اشارات بی ادبانه ، طعنه های زننده ، احمق فرض کردن شما اینها از ویژگی های شخصیت شکارچی است
2- تانک : مقابله ای ،تهاجمی ،عصبی است .نقطه اوجی در رفتار تهاجمی و فشار آورنده .
3- نارنجک (رفتار انفجاری ) : وقتی صبرشان تمام می شود نارنجک در جهت گفتن یاوه در مورد چیزهایی که اصلا به شرایط موجود ربطی ندارند منفجر می شوند
4- همه چیز دان (عقل کل ) : تحمل کمی برای تصحیح و مخالفت دارد اگر چیزی خراب شود او با اختیار کامل می گوید چه کسی قابل سرزنش است ؟
5- شخصی که فکر می کند همه چیز را بلد است :آنها نمی توانند همه افراد را احمق فرض کند او بعضی ها را برای مدت کافی و بقیه را برای همیشه و همه این کارها برای جلب توجه است
6- شخص بله گو :بدون فکر در مورد مسایل به دلیل خوش آمدن افراد و جلوگیری از برخورد بله می گویند و آخرین نفر یا درخواست را می پذیرند و اولی ها را فراموش می کنند و وقتی برای خود ندارند و اینگونه از نفرت پر می شوند
7- شخص شاید گو و شکاک :در لحظه تصمیم گیری تصمیم را به نیت شانس بهتری عقب می اندازند و ممکن است برای آن بسیار دیر شود
8 – شخص بی تفاوت : هیج کلام یا عکس العمل غیر کلامی از این آدم نمی توانید انتظار داشته باشید
9- شخص نه گو ( منفی ) :این اشخاص پرسرعت تر از گلوله قادر به رد و خفه کردن عقاید بزرگ تنها با یک کلمه هستند ؟ نه .
10- شخص نالان :احساس بی کسی در یک دنیای ناعادلانه می کنند استاندارد آنها کمال است آنها مشکلاتشان را برای شما می آورند پیشنهاد راه حل از شما دوست و همراه بدی می سازد و به همین دلیل نالان ها بیشتر ناله می کنند .
دفاعها روشهای #ناخودآگاه و خودکاری هستند که ذهن به وسیله آنها به فشارهای درونی و بیرونی و تعت عاطفی پاسخ می دهد. آنها #مکانیسم های مقابله ای هستند که آگاهی فرد را از عواطف دردناک مانند #اضطراب، #افسردگی یا غبطه، محدود و تعت عاطفی داخلی را حل می کنند. دفاعها می توانند به شکلی سودمند، بسته به میزان سازگارانه بودن شان، به گروههای مختلف تقسیم شوند. به عنوان مثال، خواندن یک کتاب در مورد مشکلات خود، از نادیده انگاشتن آنها سازگارانه تر است.
دفاعهای سازگارانه تر به طور کلی مبتنی بر واپسرانی و دفاع های کمتر سازگارانه به طور کلی مبتنی بر دونیمه سازی هستند. مبتنی بودن دفاعها بر #واپسرانی یا دو #نیمهسازی، به دستیابی فرد به ثبات #ابژه مربوط است. (توجه: پایداری ابژه دانستن این موضوع است که شیئی خارج از دید، همچنان وجود دارد؛ ثبات ابژه، دانستن این موضوع است که خوب و بد می توانند در یک شخص وجود داشته باشند.).
اگر فردی بتواند این فکر را تحمل کند که احساسات خوب و بد در خود یا دیگران می توانند در کنار هم وجود داشته باشند، می تواند با نگه داشتن افکار و عواطف دردناک یا اضطراب زا، درون خود و تبدیل کردن آنها به ناخودآگاه (واپس رانی)، به آنها رسیدگی کند. اما اگر فردی نتواند این فکر را تحمل کند که چیز بدی می تواند در فردی خوب وجود داشته باشد، یا بالعکس، باید بد و خوب را از هم جدا سازد. به منظور انجام این کار، آنها باید قسمتی از احساساتشان را طوری تجربه کنند که گویی از خارج از خویشتن خودشان می آید (دونیمه سازی). از نقطه نظر رشدی، دونیمه سازی در کودکان طبیعی است، اما وقتی فرد نیاز به محافظت از تصویر خوب یک والد بدرفتار یا مسامحه کار را دارد، این دو نیمه سازی ممکن است تداوم پیدا کند (که منجر به عدم وجود ثبات ابژه می شود).
منبع: رواندرمانی تحلیلی
نوشته:دبورال. کابانیس، سابرینا چری، کارولین ج.داگلاس ، آناشوارتز
ترجمه: بابک روشنایی مقدم، مهرناز میرنوش
این یعنی اینکه خودتون رو از خوشی های دنیا و زندگی؛ محروم نکنید
در مقابل مشکلات؛ تسلیم نشید و زانوی غم بغل نگیرید. خودتون رو دوست داشته باشید و به خودتون و خواسته هاتون احترام بذارید. یادتان باشد بهترین دوست شما "تصویرهای ذهنی خوب شما از خودتان" است.
دیگران را دوست بدارید حتی کسانی که با شما همراه و هم عقیده نیستند.
از کسی متنفر نباشید که روزگارتان رنگ تنفر نگیرد و سیاهی جذب نکند.
از هیچ کس توقعی نداشته باشید که جز دلگیری پیامدی به همراه ندارد.
یادتان باشد که شاید کسی هم از شما توقعی دارد و شما نمیدانید.!
زندگی را زندگی کنید.
چندان هم که فکر میکنید وقت نیست!
نشخوارفکری علت افزایش افسردگی در ن نسبت به مردان است!!
به فکرهای همین الان تان توجه کنید، گویی در حال شنا کردن درون آنها هستید. وقتی مدتی طولانی در یک دایره فکری گیر می افتید ،خودتان را خسته و کسل میکنید.
خوشبختانه فنون بسیاری برای رهایی از افتادن در این چرخه های فکری کشنده وجود دارد که مثلا میتوان به "توقف فکر" اشاره کرد که در این حالت با گفتن واژه "بسه دیگه.!" راه را بر ادامه کلاف سردرگم تفکر میبندید،اما استفاده از این فنون هم کار آسانی نیست ،ذهن شناور است و مانند جیوه راهش را برای آغاز دوباره باز میکند،یعنی باید همیشه هوشیار باشید.
❌گوش مردها کلمات را مثل شما نمیشنود
❌برای مردها یک جمله فقط یک جمله نیست! بلکه تفسیری است برای کل روزهایی که با هم بودهاید.
❌هیچ مردی طاقت مقایسه شدن را ندارد. پس حتی کم اهمیتترین کار او را با دیگران قیاس نکنید.
❌مردها از شنیدن جملات مبهم بیزارند. پس هیچوقت دوپهلو با همسرتان صحبت نکنید.
❌اگر انتظار دارید او حرفهایتان را رمزگشایی کند، برایتان متاسفیم. آنها سادهتر از این حرفها هستند.
❌هیچوقت از همسرتان بهعنوان ابزاری برای لشکرکشیهایتان در جنگهای عروس و مادرشوهری استفاده نکنید.
❌هرگز با حرفهایتان استقلال همسر خود را زیر سوال نبرید حتی اگر واقعا استقلالی در کار نباشد.
❌مردها به اینکه قویتر از آنچه هستند به نظر برسند نیاز دارند. این نیاز همسرتان را برآورده کنید.
❌برای قدرت دادن به او کافی است از هیچ مرد دیگری صحبت نکنید، نه اینکه از مردهای دیگر بد بگویید.
- ترس از تنها شدن، ترس از این که کسی آن ها را دوست نداشته باشد، ترس از این که ارزشمند نباشند، نادیده گرفته بشن و فراموش شوند.
ما عشقمان را ارزانی می کنیم به این امید که به انتهای این ترس برسیم. اما اگر محبت تولید محبت متقابل نکند، به هراسمان اضافه می شود.
- ما وقتی با روشی که انتخاب کرده ایم به خواسته ی خود نمی رسیم، بیشتر محبت می کنیم و این موقع است که ماگرفتار "عشق بی تناسب" شده ایم
که نشانه افکار، احساسات و رفتار بیمارگونه است.
نشانه عدم رعایت و درک "عرضه و تقاضا" هست . همون عرضه و تقاضایی که بارها در ویدیوها و کانال و گروه بحث ش شده.
به جای گدایی محبت برای پر کردن خلاء های عاطفی تون ( که اسم عشق رو هم روش میذارین! )، سعی کنین خودتون رو طوری بسازین که منشاء جذابیت و اثر گذاری و جذب همسرتون و افراد مد نظرتون باشین
تفاوت ریزی بین جملات نا امید کننده و امیدوار کننده وجود دارد که اگر رعایت نشود حتی جملات به ظاهر مثبت باعث ایجاد تنش و نگرانی در کودک/نوجوان میشود. به این مثال دقت کنید.
فرزند: بابا من دارم سعی میکنم توو نمایشنامهی مدرسه نقش اول رو بگیرم، به نظرت میتونم؟
پاسخ یک : پسرم نمیخوام نا امید بشیا ولی تو تا حالا جلوی جمع نمایش بازی نکردی، تجربه نداری، چجوری میخوای نقش اول بازی کنی ؟ ببین یه نقش کوچیک تر ندارن اونو بگیری؟
پاسخ دو :مطمئنم از پسش بر میای، تو واسه کمتر از نقش اول ساخته نشدی، کی بهتر از تو ؟
هر دو پاسخ اشتباه است
اولی نا امید کننده است و باعث ایجاد احساس ناتوانی و بی کفایتی شده و دومی علیرغم ظاهر امیدوار کننده اش زمینههای کمالگرایی و ترس از شکست” را فراهم میکند.
پاسخ امیدوار کننده پاسخی خنثی است که زمینهی کشف و شهود و تجربه را فراهم میکند.
برای مثال:
با یه لبخند گرم ( نه یک ذوق زدگی اغراق شده) میتوان گفت : پس میخوای واسه نقش اول تلاش کنی، جالبه، میتونه زمینهی یه تجربهی جدید باشه.
* حتی نمیگوییم تجربهی خوب” یا عالی” خواهد بود زیرا با این کلمات باز اجازهی شکست را سلب میکنیم
همین نکات ریز که شاید حتی بدیهی به نظر برسند زمینهی شکل گیری طرحواره های عمیقی هستند که در بزرگسالی نتایج آسیب زننده ای برای زندگی فرد دارند.
کافیست به کودکی یا نوجوانی خود فلش بک بزنید و ببینید چند بار با جملاتی مشابه پاسخ شمارهی یک ، احساس ناتوانی و بی عرضگی کردید، یا جملاتی که شبیه شماره دو هستند و شما را در باتلاق کمالگرایی گیر انداختند.
فرض کنید به بیماری لاعلاجی مبتلا شده اید که ظرف سه ماه آینده زندگی شما به پایان میرسد!
قصد از بیان این مقدمه آن است که در هدف گزینی اهداف را بر اساس پنج آیتم زیر تعیین کنید که قابل وصول باشند.از ویژگیهای افراد کمالگرا این است که اهدافشان به قدری بلند پروازانه است که از ترس شکست و کمبود وقت آن را شروع نمیکنند که حق
هم دارند.
در هدف گزینی قانون اسمارت (SMART) را فراموش نکنید
Specific
هدف باید اختصاصی باشد.
میخوام زبانم بهتر بشه” هدف نیست، میخوام در زبان روی مهارتهای نوشتاری بیشتر کار کنم” هدف است زیرا دقیقا مشخص کردهایم موضوع هدف چیست.
Measurable
هدف باید قابل سنجش باشد.
میخوام لاغر شم” هدف نیست،
میخوام دو کیلو وزن کم کنم” هدف است.
Achievable
هدف باید دست یافتنی باشد.
قبل از هدف گزینی حتما به منابع مالی، توان جسمی و روانی، منابع حمایتی و تایم خالی برای آن هدف دقت کنید، و اهدافتان در هر برهه از زندگی را طبق منابع موجود در آن زمان تعیین کنید.
Realistic
هدف باید واقع بینانه باشد.
اجرای هر هدفی به بافت فرهنگی و اجتماعی و حتی ویژگیهای شخصیتی هر فرد بستگی دارد، اگر فردی درونگرا و دوری گزین هستید، تاکید و اصرار بر، داشتن روابط اجتماعی گسترده موجب فشار دائمی خواهد بود. برای اهداف واقع بینانه موارد این پاراگراف را در نظر بگیرید.
Timebound
هدف باید زمانمند باشد.
مشخص کنید که دقیقا آن دو کیلو اضافه وزن را طی چند هفته باید کم کنید، یا فلان مبحث درسی را طی چند روز باید تمام کنید.
نکتهی مهم پایانی آنکه اهداف را کوتاه مدت بنویسید، مثلا برای سه ماه آینده، نه سه سال آینده. اگر پس از سه ماه به این اهداف دست یافتید بعد برنامهی طولانی مدت تری را شروع کنید.
اکثر ما برای زمستان برنامه نمیریزیم، و برنامهریزیها را به شروع سال جدید موکول میکنیم، اما سه ماه پیش رو، سه ماه از فرصت زندگی محدود ما در این کرهی خاکیست، برای آن برنامه بریزیم
افرادی که در تصمیم گیری برای ازدواج با آنها باید احتیاط کرد!!
۱_ معتادین به مواد مخدر، الکل یا دارو
۲_ افرادی که بسرعت عصبی و خشمگین می شوند.
۳_ افرادی که مسئولیت زندگی خود را به عهده نمیگیرند.
۴_ افرادی که دیگران را کنترل می کنند.
۵_ افرادی که اختلال جنسی دارند.
۶_ افرادی که کودک مانده اند و بالغ آنها شکل نگرفته است.
۷_ افرادی که عواطف و احساسات خود را بیان نمی کنند.
۸_ افرادی که از روابط قبلی خود التیام نیافته اند.
۹_ افرادی که خانواده آزار دهنده دارند و نمی توانند در مقابل آزار آنها از همسر خود حمایت کنند.
هرگز به کمتر از بهترین قانع نشو ، معمولی را از دایره انتخابت حذف کن و آرزوهایت را با قدرت باور کن.
▪️آنگاه که ذهنت می گوید تو شرایط آن ازدواج عالی را نداری روحت میگوید توجه نکن خداوند بهترین همسر مورد علاقه ات را برایت کنار گذاشته است تنها کافیست باورش کنی.
▪️آنگاه که ذهنت میگوید تو لایق داشتن شغل رویاهایت نیستی، روحت می گوید ایمان داشته باش، خداوند بهترین شغلی که دوست داری را برایت کنار گذاشته است تنها کافیست باورش کنی.
▪️آنگاه که ذهنت میگوید تو در آن آزمون و مصاحبه پذیرفته نمیشوی، روحت می گوید طرح الهی تو قبولی است و خداوند پای قبولی تو را امضا خواهد کرد تنها کافیست خدایت را باور کنی.
همه چیز به همین آسانی است، هرگز اجازه ندهید ذهن منفی نگر انتخاب هایی معمولی برایتان داشته باشد، ایمانتان را نه هر روز که هر لحظه به خداوند، به قدرت درونتان ، به اینکه شما انسان هستید تقویت کنید، شما معمولی آفریده نشده اید که معمولی زندگی کنید، شما قدرتمند و باارزش آفریده شده اید، عجز و ناتوانی و نخواستن در شما تعریف نشده است، اگر هر فکری مانع از رسیدن شما به آرزوی قلبی تان است برخیزید، حیف است آرزوهایی که میشود برآورده شوند و از آنها بگذرید، میشود، می توانید، باید موفق شوید، همیشه باید موفق شوید.
1 - عطوفت و مهر ورزی.
2 - گفتگو و درد دلهای صمیمانه. ارتباط تعاملی و همدلانه.
3 - صداقت و صراحت.
4 - حمایت مالی.
5 - همسری که خانواده اولویت زندگی وی باشد.
6 - همسری دلسوز، محافظت کننده، پشتیبان.
7 - امنیت، اعتماد بنفس و تائید.
8 - یک همسر وفادار و متعهد.
9 - جدی گرفتن مشکلات کوچک آنها.
10 - توجه و رغبت نشان دادن به احساسات، عقاید، پیشنهادات و کارهای روزمره آنها.
11 - احساس اینکه آنها یک شریک عشق ورزی میباشند و نه تنها یک ابزاری جنسی.
12 - قدردانی از زحمات آنها.
13 - همسری که در حضور دیگران به آنها احترام گذاشته و به وجودشان ببالد.
14 - بخشی از زندگی شوهر خود بودن: همسری که اهداف و مسائل شغلی خود را با آنها در میان می گذارد.
15 - در آغوش گرفتن آنها.
16 - پذیرش آنها همانگونه که هستند. به آنها اجازه دهیم تا کامل نباشند و زیبایی ظاهری، شخصیت و موفقیتهای آنها را تصدیق کنیم.
17 - همسری که پدر خوبی برای فرزندان آنها باشد.
18 - یک هدیه کوچک و یا یک یادداشت عاشقانه از سوی همسران خود.
19 - یک مرد با اعتماد بنفس.
20 - یک مرد قدرتمند (از لحاظ جسمی، مالی و یا شخصیتی) اما در عین حال مهربان
احساسات خودشان را کنترل میکنند.
دربارهی همه چیز اطلاعات جمعآوری میکنند.
در تصمیمگیریها عجله ندارند.
با یقین صحبت میکنند.
زبان بدن مثبتی دارند.
در برخورد اول بسیار تاثیرگذار هستند.
آنها با موفقیتهای کوچک شروع میکنند.
نترس هستند.
انسانهایی صاحب دیسیپلین هستند.
صادق هستند.
میدانند که افراد زیادی در موفقیت آنها نقش داشتهاند.
از افراد قدردانی می کنند.
❌سوءاستفاده فقط به شکل جسمی یا جنسی نیست، گاهی می تواند کلامی باشد اما به همان میزان مخرب. یادتان باشد جر و بحث، اختلاف نظر و گفتگو با سوءاستفاده کلامی فرق دارد. همه ما شاید گاهی خونسردی مان را از دست بدهیم و فریاد بکشیم.این بخشی از انسان بودن ماست اما سوءاستفاده کلامی موضوع عادی ای نیست.
⚠️نمونه هایی از سوءاستفاده کلامی:
✔️اسم گذاشتن: تو این موضوع رو نمیفهمی عزیزم چون خنگی/ واقعا آدم حسودی هستی.
✔️تحقیر: من موضوع رو طوری مطرح کردم که یه بچه هم میتونه بفهمه/مطمئنم ساعت ها وقت صرف آرایشت کردی اما تا کسی تورو این شکلی ندیده برو صورتت رو بشور.
✔️انتقاد(منظور انتقاد سازنده نیست): همیشه ادای مظلوم هارو در میاری. برای همینه هیچکس از تو خوشش نمیاد/ بازم خراب کردی. نمیتونی یه کار رو درست انجام بدی؟
✔️بازی دادن:اگر اینکارو بکنی ثابت میکنی که من برات مهم نیستم/اگر واقعم دوستم داری این کار رو انجام بده
✔️اتهام زنی:دیدم چطوری بهشون نگاه میکردی.نمیتونی بگی منظوری نداشتی/اگه چیزی واسه مخفی کردن نداری چرا گوشیت رو نمیدی چک کنم؟
✔️تهدید:اگه امشب هم دیر بیای قطعا با بچه ها از خونه میرم
اگر در رابطه ای هستید که از شما سوءاستفاده کلامی می شود اولا یادتان باشد شما مسئول رفتارهای دیگری نیستید اما می توانید مرزهایتان را دوباره بچینید و با فرد در خصوص رفتارهایش صحبت کنید.همچنین تا جای ممکن از چنین افرادی دور باشید و درگیر بحث نشوید. در نهایت اگر چنین فردی همسر شماست و جدایی انتخاب مناسبی نیست از یک مشاور کمک بگیرید.
چند دسته انتقاد وجود دارد که نه تنها کمکی به اصلاح ایراد نمیکند بلکه شدیدترین تاثیرات منفی را در روحیه فرد ایجاد میکند.
1️⃣ شرمنده کردن
به آن دسته از انتقاداتی گفته میشود که هیچ هدف سازنده ای ندارد افراد موفق در روابط از این نوع انتقاد ها استفاده نمی کنند.
◽️تو خیلی قد کوتاهی، صدایت خیلی خش دارد.
2️⃣ انتقاد نا مشخص
به آن دسته از انتقادها گفته میشود که فرد انتقاد کننده دلیل دقیق انتقاد را بیان نمیکند. انتقاد خیلی کلی که فرد مقابل نمى تواند بفهمد که کجای کارش واقعا ایراد دارد.
◽️شام امشب خوشمزه نبود .
3️⃣ انتقاد بدون ارائه پیشنهاد
به انتقاد هایی گفته میشود که هیچ راهنمایی برای اصلاح رفتار داده نمیشود.
◽️حرف زدنت به دلم نمیشیند.
4️⃣ سرزنش
فرد انتقاد کننده بدون اینکه به شرایط طرف مقابل واقف باشد از او انتقاد می کند و دلایلی مثل تنگی وقت، اوضاع مالی و . در نظر نگرفته شده باشد.
◽️لباست خیلی چروک است.
5️⃣ تاکید روی نقاط منفی
فرد انتقاد کننده نقاط مثبت کار را در نظر نگرفته و فقط به جنبه های منفی قضیه تکیه میکند.
◽️سالاد شام ترش بود.
6️⃣ تهدید کردن
انتقاد هایی که با "وگر نه" مطرح میشود. وقتی در اصلاح رفتار، متوسل به تهدید شدید بدانید که یا انتقاد شما اثر نخواهد داشت یا به روابط متقابلتان صدمه خواهد زد.
◽️این کار را نکن وگر نه برایت فلان چیز را نمیخرم.
چند دسته انتقاد وجود دارد که نه تنها کمکی به اصلاح ایراد نمیکند بلکه شدیدترین تاثیرات منفی را در روحیه فرد ایجاد میکند.
1️⃣ شرمنده کردن
به آن دسته از انتقاداتی گفته میشود که هیچ هدف سازنده ای ندارد افراد موفق در روابط از این نوع انتقاد ها استفاده نمی کنند.
◽️تو خیلی قد کوتاهی، صدایت خیلی خش دارد.
2️⃣ انتقاد نا مشخص
به آن دسته از انتقادها گفته میشود که فرد انتقاد کننده دلیل دقیق انتقاد را بیان نمیکند. انتقاد خیلی کلی که فرد مقابل نمى تواند بفهمد که کجای کارش واقعا ایراد دارد.
◽️شام امشب خوشمزه نبود .
3️⃣ انتقاد بدون ارائه پیشنهاد
به انتقاد هایی گفته میشود که هیچ راهنمایی برای اصلاح رفتار داده نمیشود.
◽️حرف زدنت به دلم نمیشیند.
4️⃣ سرزنش
فرد انتقاد کننده بدون اینکه به شرایط طرف مقابل واقف باشد از او انتقاد می کند و دلایلی مثل تنگی وقت، اوضاع مالی و . در نظر نگرفته شده باشد.
◽️لباست خیلی چروک است.
5️⃣ تاکید روی نقاط منفی
فرد انتقاد کننده نقاط مثبت کار را در نظر نگرفته و فقط به جنبه های منفی قضیه تکیه میکند.
◽️سالاد شام ترش بود.
6️⃣ تهدید کردن
انتقاد هایی که با "وگر نه" مطرح میشود. وقتی در اصلاح رفتار، متوسل به تهدید شدید بدانید که یا انتقاد شما اثر نخواهد داشت یا به روابط متقابلتان صدمه خواهد زد.
◽️این کار را نکن وگر نه برایت فلان چیز را نمیخرم.
⇠ مردان از زنی که تنها خودش را در بستر خواب به همانند یک تیکه گوشت رها میکنند بیذارند به جای آنکه بی حرکت بمانید فعال باشید بدن شوهرتان را لمس کنید
⇠ نی که از لحاظ جنسى فعال هستند کمتر مستعد افسردگى مىباشند
هورمون پروستاگلاندین موجود در منى مردان بوسیله دستگاه تناسلی ن جذب گردیده و باعث تعدیل هورمونهاى نه میشود
هر زمان که با فردی وارد رابطه شوید هورمون اوکسیتوسین که طی رابطهجنسی تولید شده ودر بدنتان پخش میشود و باعث میشود بخواهید کنار آن فرد بمانید. اوکسیتوسین همچنین به ایجاد پیوندهای متعهدانه بین زوجها هم کمک میکند و بین افراد حس اعتماد به وجود میآورد. به عبارت دیگر، مغزتان شما را به بازی گرفته است.
البته ازآنجاکه زندگی هیچوقت عادلانه نیست، اوکسیتوسین در مغز ن بسیار بیشتر از مغز مردان ترشح میشود و به همین دلیل است که ن بیشتر از مردان بعد از رابطهی جنسی دچار وابستگی میشوند.
یکی از اشتباهات بزرگ ن این است که فکر میکنند هرچه سر به زیرتر باشند جذابترند.
سعی نکنید صرفا همیشه مهربان و باگذشت باشید، بلکه سعی کنید انعطافپذیر باشید
ن در دوره پیش از قاعدگی بطور کلی تمایل بیشتری به رابطه جنسی دارند
و دراین دوران سلیقه جنسیشان هم تغییر میکند اما نگران نباشید چون این تغییرات دوباره به حالت نرمال باز خواهد گشت
ء در خانم ها، با مرطوب شدن دهانه رحم و دیگر اعضاء بخش تناسلی شروع ودهانهٔ رحم آنها تا 30 درصد باز میشود، ماهیچه و عضلات دیواره رحم، گردن رحم و خود دهانه بطور متناوب منقبض و منبسط میشوند.
⇠ مطالعات نشان داده است که زمان رسیدن به اوج لذّت در خانم ها متفاوت است، برخی زمان زیادی باید بگذرد تا ء شوند و در مقابل بعضی نیز خیلی زود ولی چندین بار در طی یک رابطهٔ جنــسی، ء میشوند.
ن باید با همسرانشان درباره چیزهایی که دررابطه جنسی دوست دارند صحبت کنند
اگرزنی نخواهدومشارکت نکند شوهر وی به تنهایی نمیتواند نیازهای اورا بفهمدوبه او رضایت جن.سی ببخشد
خانومایی که مرداشونو تشویق میکنن،
عشق همسرشونو قوی تر میکنن
مردا فرق بین تشویق واقعی و بی خودی رو درک میکنن
پس حتما در خلوتتون به #عشقتون بگین که بینظیره
هیچ عذر و بهانه ای برای همبستری نشدن پذیرفته نیست!
درست است کارهای روزمره، خسته تان کرده است و یا بچه ها بزرگ شده اند و شما چون راحت نیستید، و… هزار دلیل دیگر هم بیاورید، عذرتان نه شنیدنی است و نه باور کردنی، شما هرگز نمیتوانید اصل زندگی مشترک تان را منکر شوید و نسبت به آن بی تفاوت شوید.
▪️ اگرچه در میان، برخی از همسران برای رفع تکلیف هم شده ، تن به رابطه میدهند، اما باید بگوئیم رابطه ای که بی مقدمه آغاز شود و رنگ و بوی معاشقه گری به خود نگیرد، همان به که اتفاق نیفتد.
اگر از آن دسته زن هایی هستید که گمان میکنید ارتباط شویی، در آخرین ردیف اولویت های زندگی مشترک است در اشتباه هستید. گمان نکنید مردی که عاشق تان است، به جسم شما نیازی ندارد و تنها به تفکرات و کلام شما اهمیت میدهد.
ن باید با همسرانشان درباره چیزهایی که در رابطه جنسی دوست دارند صحبت کنند. اگر زنی نخواهد و مشارکت نکند شوهر وی به تنهایی نمیتواند نیازهای او را بفهمد و به او رضایت جنسی ببخشد.
ازدواج، راهی مشروع و پسندیده برای برقراری یک رابطه سالم جسمانی هم هست. حق شما و همسرتان است که از چنین رابطه ای هم بهره ببرید و با کمک آن پایه های زندگی تان را هم محکم تر کنید. اگر شما می خواهید زندگی مشترک موفقی داشته باشید، باید به همه ابعاد یک رابطه توجه کنید و هیچ بعدی را فدای دیگری نکنید.
اشنایی و توجه به قوانین جهان هستی به شما کمک میکند در زندگی درست و با آگاهی بیشتری حرکت کنید:
قانون اعتقادات
به هر چیز که اعتقاد داشته باشید چه درست چه نادرست، بر قسمت نیمههوشیار ذهن تأثیر میگذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در میآید. هر امر باید ابتدا در غالب اعتقاد درآید تا به آن عمل شود.
قانون انتظارات
هر آنچه که انتظارش را میکشید به سرتان میآید. مثلاً اگر انتظار یک زندگی خوب و موفق را میکشید، همان را خواهید داشت و برعکس. پس اگر هر عملی که انجام دهید از آن انتظار مثبت داشته باشید، نتیجه مثبت خواهید گرفت. حتماً تأثیر این قانون را در زندگی روزمره زیاد دیدهاید.
قانون جاذبه
منفیها، منفیها را جذب میکنند و مثبت ها، مثبتها را. افراد با ذهنیت منفی، اشخاص منفی را جذب میکنند و برعکس، افراد با ذهنیت مثبت، اشخاص پر انرژی و مثبتاندیش را.
قانون جانشینی
ذهن نیمههوشیار در یک لحظه میتواند فقط به یک وجه از قضیه فکر کند (مثبت یا منفی). یعنی زمانی که میخواهیم به جنبه مثبت کاری فکر کنیم قادر نیستیم در همان لحظه جوانب منفی آن را هم بسنجیم. مگر آنکه جنبه منفی جانشین وجه مثبت شود.
قانون کارما
آدمی تنها آنچه را که میدهد باز میستاند. بازی زندگی، بازی بومرنگ هاست. پندار و کردار و گفتار انسان دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز میگردد.
کارما واژهای است سانسکریت به معنای بازگشت». آنچه که آدمی بکارد، همان را درو خواهد کرد. بسیاری از مردم از این واقعیت غافلند که هدیه دادن نوعی سرمایه گذاری است و اندوختن از سر حرص و احتکار جز تنگدستی عاقبتی ندارد.
قانون بخشایش
این قانون میگوید خطاهای خود و دیگران را فراموش کنید و ببخشید. فراموش کردن خطاهای خود این حسن را دارد که تصویر ذهنی شخص از خود، مخدوش نمیشود.
هر اندیشهی خشک و محدود کنندهای مثل مقصر دانستن خود، یا کینه و ناراحتی داشتن از دیگران بر ذهن نیمههوشیار اثر گذاشته، مانع پیشرفت میشود.(هم جنبه معنوی و هم مادی)
قانون پرهیز از تردید و هراس
جز تردید و هراس هیچ چیز نمیتواند میان انسان و آرمانهایش فاصله ایجاد کند. اگر انسان بدون دلهره، برای تحقق آرزوهایش تلاش کند، بیدرنگ برآورده خواهد شد.
ترس، دشمن بزرگ بشر است. ترس از تنگدستی، ترس از بدبختی، ترس از شکست، ترس از بیماری، ترس از دست دادن و … .
البته بعضی از قوانین زیرمجموعه برخی دیگرند.
◀️نیازهای مردان :
1 - یک شریک جنسی خوب.
2 - یک همدم اهل تفریح.
3 - یک همسر جذاب.
4 - یک منزل دنج و آرام.
5 - تحسین، احترام، اعتبار، همکاری، پذیرش.
6 - یک همسر حمایت کننده و مشوق.
7 - یک همسر وفادار.
◀️نیازهای ن :
1 - عطوفت و مهر ورزی.
2 - گفتگو و درد دلهای صمیمانه. ارتباط تعاملی و همدلانه.
3 - صداقت و صراحت.
4 - حمایت مالی.
5 - همسری که خانواده اولویت زندگی وی باشد.
6 - همسری دلسوز، محافظت کننده، پشتیبان.
7 - امنیت، اعتماد بنفس و تائید.
8 - یک همسر وفادار و متعهد.
9 - جدی گرفتن مشکلات کوچک آنها.
10 - توجه و رغبت نشان دادن به احساسات، عقاید، پیشنهادات و کارهای روزمره آنها.
11 - احساس اینکه آنها یک شریک عشق ورزی میباشند و نه تنها یک ابزاری جنسی.
12 - قدردانی از زحمات آنها.
13 - همسری که در حضور دیگران به آنها احترام گذاشته و به وجودشان ببالد.
14 - بخشی از زندگی شوهر خود بودن: همسری که اهداف و مسائل شغلی خود را با آنها در میان می گذارد.
15 - در آغوش گرفتن آنها.
16 - پذیرش آنها همانگونه که هستند. به آنها اجازه دهیم تا کامل نباشند و زیبایی ظاهری، شخصیت و موفقیتهای آنها را تصدیق کنیم.
17 - همسری که پدر خوبی برای فرزندان آنها باشد.
18 - یک هدیه کوچک و یا یک یادداشت عاشقانه از سوی همسران خود.
19 - یک مرد با اعتماد بنفس.
20 - یک مرد قدرتمند (از لحاظ جسمی، مالی و یا شخصیتی) اما در عین حال مهربان
بزرگترین عشق، عشقی است که همه چیز میدهد و در ازای آن هیچ چیز نمیخواهد. هر عاشقی در آرزو و حتی بی تاب دریافت پاسخی از معشوق است،
اما عاشق واقعی در عین این اشتیاق هرگز چیزی طلب نمیکند، هیچ
مگر مجوز ماندن و تداوم حضور.
این نابترین شکل عشق است و لذتبخش ترین آن، زیرا عشقی این چنین هرگز نمیتواند تلخ و دردناک باشد. دردناکی عشق از همان زمانی آغازمیشود که "توقع" آغاز میشود.
لئو_بوسکالیا
همانگونه که می دانیم انتخاب همسر یکی از اساسی ترین انتخاب های زندگی هر انسانی می باشد بدین منظور علوم های روانشناسی و جامعه شناسی در این زمینه سخنان بسیاری برای گفتن دارند،ازدواج اصل اصلی و اساسی تشکیل خانواده در حیات بشری بوده است و یک ازدواج سالم و موفق معمولا باید همراه با یک انتخاب همسر اصولی و بر طبق معیارهای فردی و جمعی صورت بگیرد. در این میان در این زندگی مدرن شده بر اساس اصول فضای مجازی و سایت های اینترنتی باید روشهای نوین نیز برای این اصل اساسی زندگی مورد استفاده قرار بگیرد البته باید ای در کار نیست اما این باید از آنجا ناشی میشود که اگر ت گذاران جامعه بین هم توجه نکنند وع نگرش انسانی افراد جامعه به دنبال چنین وضعی خواهد رفت پس باید در تهای کلی اداره جامعه استفاده از ابزارهای مدرن نیز به تبع رواج آن مورد استفاده قرار بگیرد و در تگذاریها و مشمول نظر گردد.
در این میان سنت های فرهنگی نیز باید مورد بحث قرار بگیرد که آیا جامعه میتواند عرف معمول خویش را به کنار نهاده و حداقل آن را به عنوان اصل اساسی در نظر نگرفته و برای بقیه روشهای نوین همسریابی نیز قائل به استفاده و رواج آن باشد.
فضای مجازی با رواج گسترده ای که در سالیان اخیر یافته است جای پای خود را در تمام زمینه های زندگی ما باز کرده است پس بهتر است بدون فوت وقت شرایط را بسنجیم و بتوانیم در این میان از این فضا استفاده بهینه نماییم تا آسیبشناسی هایی که میتواند صورت بگیرد نیز بر ما مکشوف گردد.
بهتر است برای این میزان از استفاده از فضای مجازی اتما ت های پیشگیرانه نیز مدنظر قرار بگیرد زیرا که ما بخواهیم و چه نخواهیم همه ابزارها در دست استفاده هستند و فضای مجازی نیز یکی از این ابزارهای مدرن می باشد که برای همه روشهای زندگی انسان از میان خود میتواند تولید برنامه نماید.
همین سخن در این است که ما نباید محدودیت های فرهنگی بر چیزی اعمال کنیم زیرا میدانیم سرانجام ما به شکست رو به رو خواهد گردید.
به قول مولانا
هرکه با پولاد بازو پنجه کرد
ساعد سیمین خود را رنجه کرد
فضای مجازی نیز یکی از این غول هاست که نباید با آن از دره قهر در آمد بلکه باید مانند غول رام شده در دستان ما قرار بگیرد.
در این میان در بحث
همسریابی داشتن یک سایت همسریابی خوب می تواند راهگشا باشد به استفاده از فضای مجازی برای همسریابی با نام سایت ازدواج و سایت همسریابی بهترین گزینه برای رعایت چنین مسئله ای است که البته باید تحت نظر نهادهای ذیربط باشد.
یکی از بهترین این سایت ها سایت همسریابی شیدایی میباشد که هم برای ازدواج موقت و هم در زمینه ازدواج دائم مشغول به فعالیت میباشد.
شیدایی یک جامعه مجازی برای ازدواج می باشد که نهایت تلاش خود را در پالایش و پیرایش کاربران خود در جهت داشتن ازدواجی بهتر صورت می دهد.
سایت همسریابی شیدایی در زمینه صیغه یابی نیز فعال است و علت وجود ازدواج موقت و صیغه یابی در این سایت پالایش قسمت ازدواج دائم از چنین درخواست هایی است که گاهی برخی از کاربران در این زمینه دارند و آنرا متاسفانه در قسمت ازدواج دائم ابراز می دارند که کاری بس ناشایست می باشد.بدین منظور ت سایت ازدواج موقت نیز در دستور کار سایت همسریابی شیدایی قرار گرفت و اکنون این پایگاه مجازی ازدواج در هر دو زمینه مشغول به خدمات دهی به کاربران خویش می باشد.
انسان در زندگی خود همان چیزی را به طرف خود جذب می کند که انتظارش را دارد؛ ورزشکاری که به خود می گوید برای برنده شدن حتما باید فلان گردنبند را به گردن بیندازم! یا فلان کفش را بپوشم واقعا بدون این ها قادر به بردن نیست! اما آنچه به او قدرت برنده شدن می دهد، مسلما این عقاید خرافی نیست؛ بلکه "قدرت ذهن اوست"
گربه های سیاه
روز های جمعه
عدد و روز سیزدهم
و.
هم خرافاتی از این نوع هستند.
وقتی کسی می گوید: مردم فقط وقتی به دیدن من می آیند که وضعیت خانه به هم ریخته است، مسلم بدانید که این وضع مرتبا برایش تکرار خواهد شد. اگر کسی بگوید که: من سالی یک مرتبه سرما می خورم، می توانید با اطمینان شرط ببندید که همین طور خواهد شد. و اگر بگوید: هر وقت پولی کنار می گذارم، بلافاصله یک خرج غیرمنتظره پیش می آید که جیبم را خالی می کند، مطمئن باشید که این رویه همچنان ادامه خواهد یافت. آنکه می گوید: مردم همیشه نسبت به من بی اعتنا هستند، با من بدرفتاری می کنند و مرا در جمع خود نمی پذیرند، خیلی زود متوجه این مساله می شود که زندگی واقعا با او اینگونه تا خواهد کرد. و همینطور آنکه می گوید: مردم با من همیشه به خوبی رفتار می کنند، بعد از این هم شاهد همین رفتار ها خواهد بود.
اندرو متیوس
ما نسبت بهخود منتقدان بیرحمی هستیم و نکات مثبت خویش را کمتر میبینیم و بروز میدهیم. حقیقت دارد که تصورات ما در مورد خودمان، انعکاس تصورات دیگران درباره ماست. اگر احساس خوب نبودن، خستگی یا بیهودگی میکنیم مسلما ابتدا علتش این است که تصور میکنیم دیگران در مورد ما چنین پنداری دارند.
ممکن است دیگران درباره ما اشتباه کنند یا اینکه ما خودمان خوبیهای خویش را بروز نداده باشیم. هرگز یادمان نرود که اگر ما خود را دوست نداشته باشیم، هیچ کس دیگری نیز ما را دوست نخواهد داشت زیرا هنگامی که خود را بیارزش میکنیم، دیگران نیز همین کار را خواهند کرد.
چیزی که سرنوشت انسان را می سازد استعدادهایش” نیست ، انتخابهایش” است …
برای زیبا زندگی نکردن ، کوتاهی عمر را بهانه نکن ؛ عمر کوتاه نیست ، ما کوتاهی می کنیم
. هنگامی که کسی آگاهانه تورا نمی فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن
برآنچه گذشت آنچه شکست آنچه نشد آنچه ریخت حسرت نخور زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد .
. تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است
.موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر میداریم به نظرمان میرسند.
۱.معمولا وقتشان را با ابراز تاسف به حال خود تلف نمی کنند.
۲.اختیار قدرت خود را از کف نمی دهند.
۳.از انعطاف پذیر بودن خجالت نمی کشند.
۴.انرژی خود را روی مسائلی که خارج از کنترلشان باشد هدر نمی دهند.
۵.نیازی نمی بینند که همیشه موافق دیگران باشند.
۶.از خطرات پیش بینی شده نمی ترسند.
۷.به گذشته نمی چسبند.
۸.معمولا یک اشتباه را بارها و بارها تکرار نمی کنند.
۹.از موفقیت دیگران بیزار نیستند.
۱۰.با دیدن اولین شکست دست از تلاش نمی کشند.
۱۱.از تنها بودن نمی ترسند.
۱۲.حس نمی کنند که دنیا به آنها بدهکار است.
۱۳. به دنبال نتیجه گیری فوری نیستند.
ازدواج و تشکیل خانواده به عنوان پر اهمیت ترین تصمیم فردی هر انسانی در طول زندگی می باشد و تسهیل در امر انتخاب همسر برای ازدواج که باید به شکل آگاهانه و با نگاه عقلانی صورت بگیرد،یکی از مهمترین قسمتهای فرآیند ازدواج می باشد. از این رو سایت ازدواج و همسریابی شیدایی که در مقوله تسهیل در امر انتخاب همسر در فضای مجازی فعالیت دارد،سعی کرده است تا محیطی مناسب و با نظارت دقیق برای رعایت موازین شرعی و عرفی به وجود بیاورد و با استفاده از امکانات اینترنتی که در اختیار بشر امروز قرار گرفته است و گستردگی فضای مجازی که بدور از محدودیتهای فضای حقیقی،توانایی معرفی گزینه های بیشتری برای ازدواج را دارد را تسهیل نماید. سایت همسریابی شیدایی مدعی این امر نیست که بهترین انتخاب را برای کاربران خویش به همراه خواهد داشت بلکه متولیان همسریابی شیدایی خود به این امر اذعان دارند که انتخاب همسر فرآیندی بسیار دقیق و عاقلانه باید باشد و تنها با یک آشنایی مجازی در سایت همسریابی،ممکن نیست که انسان به ایده آل واقعی خویش در ازدواج دست یابد بلکه سایت همسریابی تنها و تنها محلی برای آشنایی های اولیه می باشد و تنها به اطلاعات کلی بسنده کرده است در صورتی که باید این آشنایی ها در گامهای بعدی در فضای حقیقی به شکل دقیق و روانشناسی شده صورت بگیرد و برای همین امر اطلاع خانواده ها بسیار ضروری و اساسی است. برای داشتن یک انتخاب درست در زمینه ازدواج باید تمام مراحل آشنایی و دلبستگی تحت نظر خانواده ها و مشاوران ذیصلاح صورت بگیرد. سایت همسریابی شیدایی برای تمام کاربران خویش آرزوی سعادت و خوشبختی و داشتن یک انتخاب عاقلانه و زندگی عاشقانه را خواهان است.
سایت همسریابی
صیغه
همسریابی موقت
صیقه شیداییhttp://www.samipatogh.ir بهترین سایت همسریابیhttp://www.yekkamand.ir/ بهترین سایت همسریابیhttp://www.yekkamand.ir/ سیغهhttp://v55.ir
1_ ﺧﺎﻧﺖ ﺟﻨﺴ
2 _ ﺧﺎﻧﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳ ﻭ ﻋﺎﻃﻔ
3 _ ﺧﺎﻧﺖ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﺖ ﺟﻨﺴ، ﻫ ﻮﻧﻪ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻭ ﻫﺠﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻦ ﻃﺮﻓﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻓﺮﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺩﻟﻞ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻨﺴ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺩﺮ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣ ﻨﺪ .
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳ ﻭ ﻋﺎﻃﻔ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳ ﻭ ﻋﺎﻃﻔ ﻋﻤﻘ ﺑﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺷﻞ ﻣﺮﺩ . ﻌﻨ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻋﻼﻗﻤﻨﺪ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﺩﺮ ﺑﻪ ﻏﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﻣ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﺮﺟﺢ ﻣﺪﻫﺪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻭﻗﺖ ﺑﺬﺭﺍﻧﺪ، ﺻﺤﺒﺖ ﻨﺪ، ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﻨﺪ ﻭ ﻢ ﻢ ﺑﻪ ﺍﻦ ﻧﺘﺠﻪ ﻣ ﺭﺳﺪ ﻪ ﺑﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺳﺮ ﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺵ
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﺖ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ، ﻓﺮﺩ ﺗﺼﻤﻢ ﻣ ﺮﺩ ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺩﺮ ﺑﻪ ﻏﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ، ﺍﺯ ﻃﺮﻖ ﺍﻨﺘﺮﻧﺖ و ﺖ ﺮﺩﻥ، ﻔﺖ ﻭ ﻮ ﻭ . ارتباط برقرار کند
✅استاد . اصولا منطق چیست؟!
معلم کمی فکر کرد و جواب داد :
گوش کنید ، مثالی می زنم :
دو مرد پیش من می آیند ، یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد
می کنم حمام کنند .
شما فکر می کنید کدام یک این کار را انجام دهند ؟!
هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه!
معلم گفت : نه ، تمیزه! ، چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر
آن را نمی داند ،
پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه!
معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد!
و باز پرسید : خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه؟!
معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! ، تمیزه به حمام عادت دارد و
کثیفه به حمام احتیاج دارد .
خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو!
معلم بار دیگر توضیح می دهد :
نه ، هیچ کدام! ، چون کثیفه به حمام
عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند :
بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم ؟ ، هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است!
معلم در پاسخ گفت :
خوب پس متوجه شدید ، این یعنی منطق
و از دیدگاه هر کس متفاوت است!
به دنیا و زندگی بسیار علاقه مند باش
و آنرا دوست بدار.
با باد به رقص در آیید
در زیر باران برقصید.
با درختان به رقص در آیید.
تا دریابید که دین ،
تنها آن نوشته های کتاب مقدس نیست
بلکه در سر تا سر هستی گسترده شده است.
دین چیزی مرده و بی روح نیست
بلکه بسیار سر زنده است
و تو برای تماس با آن باید سر زنده باشی.
آنگاه که شادی تو به اوج خود برسد،
با هستی تماس می یابی. ❤️
بچهها با خیالِ کفش و لباس نو، چشمانشان را میبندند!
زنها با فکر عوض کردن فرش و رنگ مبل جدیدشان!
مردها با محاسبهی هزینههای شب عید و کارهای نیمهتمامشان!
اما فروردین که از نیمه بگذرد، طرح فرش و رنگ مبل از مُد میافتد و کفش و لباس نو از چشم، هزینهها و کارهای نیمهتمام هم احتمالا تمام میشود!
ماهیها میمیرند و سبزهها پلاسیده میشوند.
روی دیوارها و شیشهها باز گرد و خاک مینشیند و هفتسینها کمکم جمع میشود.
اینها رو گفتم که بدانید، اگر هفتسینتان یک سین هم کم داشته باشد، ایرادی ندارد!
اگر لباستان فلان مارک و مبلتان فلان طرح هم نباشد، آسمان به زمین نمیآید جانم!
خارج کنید خودتان را از دور این رقابت چشم و همچشمیها. شادیهایتان را به این مادیات بیدوام گره نزنید!
بگذارید کودکانمان یاد بگیرند که سال نو چیزی نیست جز حال خوب کنار هم بودن و یک استارت مجدد برای کاستن از ضعف هامون و رشد بیشتر! جز وقتی که در کنار هم میگذرانیم. احساس خوشبختی داشتن با مادیات هنر نیست!
اگر میان همین اندک داشتههایتان هم، با هم مهربان بودید، آن وقت بروید و میان مردم خوشبختیتان را جار بزنید!
اگر تصمیم گرفتید امسال را بیشتر کنار هم باشید و بیشتر لبخند بزنید و از تجربیات سال گذشته و شکست هاتون درس بگیرین برای رشد و تغییر و تحول، آن وقت است که شکوفههای خوشبختی در دلتان جوانه میزند
و حال و هوای زندگیتان بهاری میشود.
♦️لبخند بزنید به ترک دیوارتان! شاید شکوفهای میانش منتظر جوانه زدن باشد!❣️
۱- قبل از رفتن به مهمانی، اگه دعوت نشدیم، با میزبان تماس گرفته و با وی هماهنگی کنیم.
۲ - بهتر است از میزبان بخواهیم خود وقت مناسب را تعیین کند.
۳ - اگر برای اولین بار به منزل کسی میرویم، بهتر است دست خالی نرویم و با توجه به شرایط ِمیزبان و در حد توان هدیهای ببریم.
۴ - در پذیرایی، محدودیتهای میزبان را درک کنیم و انتظارات بیش از حد توان او نداشته باشیم.
۵ - موضوعات اختلاف برانگیز مطرح نکنیم و مهمانی را به میدان جنگ و جدل تبدیل نکنیم.
از بحث ی پرهیز کنیم و با کنایه صحبت نکنیم.
۶ - احترام میزبان را نگه داریم و از محکوم کردن او و به کرسی نشاندن حرف خویش پرهیز کنیم.
۷ - در جمع، از ثروت و داراییها و افتخارات خویش تعریف نکنیم و از شغل و مقام پردرآمد و پولساز خود صحبت نکنیم، به ویژه اگر مخاطبمان فاقد آنها باشد.
۸ - از گلهگذاری و غیبت در مهمانی بپرهیزیم و پشت سر مهمانان، میزبان، دوستان و نزدیکانمان بدگویی نکنیم.
۹ - به عنوان میزبان، با مهمانان خود به گرمی رفتار کنیم. از درد و غم، بیماری و گرفتاریهای روزمره خود برای مهمانان داستان نسازیم.
۱۰ - اگر در منزل خود عادت غذایی یا آداب خاصی داریم که میزبان قادر به برآورده کردن آن نیست از وی تقاضای آن را نکنیم (باعث دردسر یا شرمندگی او نشویم).
۱۱ - در خوردن غذا مانند منزل خود رفتار نکنیم و از پرخوری بپرهیزیم.
۱۲ - در مهمانی از میزبان راجع به شغلش و میزان درآمدش نپرسیم. از میران حقوق و دارائی نپرسیم.
۱۳ - فراموش نکنیم ما حق نداریم دکوراسیون منزل میزبان را تغییر دهیم.
پرده را کنار نزنیم و یا روشنایی را کم و زیاد نکنیم.
۱۴ - در مهمانی تمام وقت را با یک نفر از حاضران به گفت و گو نپردازیم، طوری که گویی شخص دیگری در آن محل حضور ندارد.
۱۵ - کودکان خود را کنترل کنیم تا باعث زحمت برای میزبان نشویم.
۱۶ - در زمان نشستن، ما تابع میزبان هستیم، اگر به ما تعارف کردند که جای خاصی بنشینیم، حتما رعایت کنیم.
۱۷ - راجع به قیمت مبل و فرش و وسایل دیگر منزل میزبان نپرسیم.
۱۸ - در میهمانیها موج منفی ندهیم واز شایعه پراکنی و سیاهنمایی دوری کنیم.
۱۹ - با لباس و طلا و ظاهر آنچنانی خود، فخر فروشی نکنیم.
۲۰ -در دید و بازدیدها از تجربیات گذشته بگوییم و دست و زبانمان خیر باشد.
چه بسا در این دید وبازدیدها گره از کار و زندگی کسی باز شود. ساده ترین راه دعوت کردن افرادی که دنبال تغییر و ساختن و بهبود زندگی شون هستن به کانال موفقیت شخصی و همسرداری هست.
موفقیت شخصی و همسرداری
هر آدمی حساسیت هایی دارد ، به جا یا نابجا ، با دلیل یا بدون دلیل ، یکی از دماغش خوشش نمیاید ، یکی حرف زدن در مورد خانواده اش را دوست ندارد، یکی از تحصیلات پایینش خجالت زده است، سر این حساسیت ها هیچ شوخی با هم نداریم. حق نداریم به بهانه "دارم شوخی می کنم" دست بگذاریم. دست گذاشتن روی حساسیت شریکمان یعنی ور رفتن زخمی که در قسمتی از بدن ما وجود دارد که این ور رفتن ان را تبدیل به یک دمل چرکی میکند و شرایط را سختتر و وخیمتر. پس با زخم و حساسیت همسر خود ور نروید بلکه یاد بگیرید که چگونه انرا پانسمان کنید
دکتر فهیمه رضایی - روانشناس
یکی از بهترین شیوه ها برای شناخت فرد مشاهدهی اوست زمانی که با خانواده اش در تعامل است.
نحوه ی برخورد فرد با اعضای خانواده و پدر و مادر، شاخصی از رفتار آیندهی او در یک ارتباط صمیمانه است
نوع برخورد و رفتار فرد در خانواده،
اطلاعات بسیار زیادی به ما می دهد، تا پیش بینی کنیم که بعد از ازدواج این فرد چگونه برخورد خواهد کرد.
اگر فرد در ارتباط با خانواده صادق و راحت باشد ، احتمالاً بعد از هم به همین شیوه رفتار خواهد کرد و اگر فردی با اعضای خانواده اش با تعارض فراوان و ضدیت رفتار کند ، احتمالاً همان الگو نیز به رابطهی با همسر تسّری پیدا خواهد کرد.
وقتی که ما دچار احساس بیارزشی در زندگی هستیم بیشترین احساسی که با ما همراه میشود، شرمساری است. شرمساری همان احساسی است که به محض برملا شدن عیبها و ایرادها بروز پیدا میکند.
احساس بیارزشی چندان برای دیگران قابل مشاهده نیست و ماهیت درونی و خصوصی دارد. شما احساس میکنید لیاقت عشق و محبت کسی را ندارید.
ین نشانههای زیر به شما کمک میکند تا تله بیارزشی را در زندگی خود تشخیص دهید:
خود واقعیتان را پنهان میکنید. .
مدام به شیوهای نامنصفانه خودتان را با دیگران مقایسه میکنید. به همین دلیل احساس حقارت و حسادت یک آن شما را رها نمیکند.
اگرچه دیگران به شما اهمیت میدهند و احترام میگذارند اما شما مدام از آنها تقاضای حمایت میکنید و میخواهید مطمئن شوید که دوستتان دارند.
با دیگران چنان رفتار میکنید که آنها به خودشان اجازه میدهند از شما ایراد بگیرند،تحقیرتان کنند و با شما بدرفتاری کنند.
اگر کسی از شما انتقاد درستی کند، سخت به موضع دفاعی میروید و در برابر فرد انتقادگر حالت خصمانه میگیرید.
اگر موفقیتی نصیب شما شود خودتان را لایق این موفقیت نمیدانید. اگر هم نتوانید موفقیتی کسب کنید شدیدا عصبانی میشوید.
در برابر مشکلات زندگی و مشکلات ارتباطی سخت ناامید میشوید و به دام افسردگی میافتید.
وقتی در جمع صحبت میکنید به شدت مضطرب میشوید.
---------------------------------------------------------------
آیا شما و شریک عاطفی خودتان، علاقه چندانی به دیدن همدیگر ندارید؟
آیا بیشتر تمایل دارید که روابط شما، کوتاه مدت و همراه با عشق شورانگیز باشد؟
هم زمان با افراد متعدد رابطه دارید که اگر یک رابطه، تمام شد شما تنها نمانید؟
آیا اکثرا جذب افرادی در رابطه میشوید که مدام شما را به شوخی، تحقیر میکنند؟
آیا اکثرا وارد رابطه با افرادی میشوید که از نظر جسمی و روحی با شما بدرفتاری میکنند؟
آیا جذب افرادی میشوید که آنها به شما علاقه ندارند اما شما در خیال عشق آنان به سر میبرید؟
آیا بیشتر اوقات به دنبال زیباترین و جذاب ترین فرد برای شروع رابطه میگردید؟
آیا با کسانی وارد رابطه میشوید که زیاد در زندگی شخصی و خانوادگی شما جستجو نمیکنند؟
آیا شریک عاطفی شما کمتر در دسترس است، یا در سفر است یا در جلسات کاری یا در رابطه دیگر؟
آیا از رابطه تعهدآور و باثبات، فراری هستید و اجازه صمیمی شدن به کسی نمیدهید؟
آیا بیشتر روابط شما با شریک عاطفی خودتان، سطحی و محدود و بدون حس خاصی است؟
آیا در روابط عاطفی خود، شاهد بی توجهی و بی احترامی به خودتان هستید اما سکوت میکنید؟
آیا شریک عاطفی شما؛ فردی عیب جو، ایرادبگیر و منتقد است و شما را از خودش طرد میکند؟
آیا مدام نگران هستید که شخصیت اصلی و افکار و احساسات شما پیش طرف مقابل، فاش گردد؟
آیا باور نمیکنید که شریک عاطفی شما، در ابراز عشق و علاقه خودش، خالص و صادق باشد؟
آیا ممکن است در مقابل شریک عاطفی خودتان، شروع کنید به تحقیر و سرزنش کردن خود؟
آیا به شدت از افرادی که با شما وارد رابطه میشوند، انتقاد میکنید و از آنها عیب و ایراد میگیرید؟
دکتر منوچهر خادمی - معنادرمانگر
✍️ تمرکز بر مشکلات باعث میشود مردم علی رغم اینکه صدها متر از چاه دور هستند باز هم با سر به داخل آن سقوط کنند. با تمرکز بر مشکلات شاید وضعیت غمانگیزی ایجاد کنید و صد البته توجه بیش از حد به مشکلات یکی از دلایل اصلی شکست یا عدم موفقیت بیشتر مردم در زندگی است.
قانون جذب میگوید: مشابه، مشابه را جذب میکند؛ بنابراین اگر به تمرکز بر مشکلات ادامه دهید مشکلات بیشتری جذب میکنید. شکایت کردن هم به نوعی تمرکز بر مشکل محسوب میشود. در عوض، باید به دنبال راهحلی برای خلاصی از چاه مشکلات باشید.
در مدرسه خلبانی، به شما میگویند وقتی سیستم هواپیما از کار افتاد به هیچ وجه بر مشکل (زمین) تمرکز کنید و تمام هوش و حواس خود را به جایی که میروید (راهحل) معطوف کنید و بدن شما هم به طور طبیعی از انتخاب شما پیروی خواهد کرد.
افراد موفق و ثروتمند چون راهحل گرا هستند توانستهاند به جایگاه کنونی خود دست یابند. پس دفعهی بعد که در حین شکایت کردن مچ خودتان را گرفتید، فوراً تمرکز خودتان را روی چیز دیگری بگذارید.
❇️-هر کدام از ما برای #ازدواج معیارها و ملاک هایی داریم که سعی می کنیم انها را در وجود فرد مقابل جستجو کنیم. فهمیدن این که کسی واجد شرایط ما هست یا نقش بازی می کند، کار دشواری است. اما با دقت و تلاش و تحقیق، م گرفتن و بررسی عمیق می توانید تا حد زیادی طرف مقابل را بشناسید.
❇️-چطور می توانیم به وجود معیارهایمان در طرف مقابل پی ببریم؟
-از این سه روش:
۱. ~گفت وگوها~
باید چند جلسه در منزل یکدیگر (بیشتر در خانه دختر) و چند جلسه در مکان های عمومی، بیرون از خانه های آنها صورت گیرد. درباره آینده، شغل، روابط با والدین، استقلال از #خانواده ها و حساسیت های کاری و اجتماعی گفت وگو کنید و سعی کنید احساسات را در این آشنایی و شناخت دخالت ندهید.
در جلسات #خواستگاری تنها به آخرین اخبار زندگی فرد مقابل بسنده نکنید. در مواردی فردی که شما را پسندیده است، ممکن است تحت تأثیر هیجانات و احساسات عاشقانه و دوست داشتن، تغییراتی در خود احساس کند که با دیدگاه شما همسو است، اما این یک امر پایدار نیست.
بنابراین شما باید از ویژگی های ثابت شخصیت فرد آگاهی پیدا کنید که بخشی از آن در گفت و گوهای دو نفره مشخص می شود و بخشی در تحقیقاتی که باید انجام دهید. از فرد بخواهید خودش را توصیف کند. از زبان خودش ویژگی هایش را بشنوید و در تحقیقات بعدی در پی این باشید که صحت ادعای او را کشف کنید.
۲. ~آزمون های روان شناختی~
برخی ویژگی ها برای تشکیل #زندگی_مشترک اهمیت زیادی دارد در حالی که برخی دیگر تنها به این بستگی دارد که خود شما چه روحیه ای دارید. شناخت این ویژگی ها و قضاوت کردن درباره این ها، کار یک آدم آگاه، با تجربه و بی طرف است. یعنی یک مشاور یا روانشناس.
یک روان شناس بالینی باتجربه با آزمون های شخصیتی(حداقل سه آزمون معتبر) و همگرایی نتایج آنها می توانید خودتان و طرف مقابل را بهتر بشناسید و در عین حال، چشم اندازی از زندگی مشترکتان به دست بیاورید که مشکلات شما در آینده چه خواهد بود و آیا ازدواج شما به صلاح هست یا نه.
۳. ~ تحقیق از افراد آگاه~
باید درباره خانواده، رفتار، اخلاق، اعتقادات، فعالیت ها و روابط اجتماعی فرد تحقیق کنید. از او بخواهید دوستانش را به شما معرفی کند. هر کسی با افرادی دوستی می کند که به آن ها شبیه است و از سوی دیگر دوستان تأثیر زیادی بر شخصیت فرد می گذارند؛ بر این اساس شناخت دوستان طرف مقابل، اطلاعات خوبی در اختیار شما می گذارد.
معمولا بهتر است حوادث زندگی فرد را از نوجوانی به بعد بررسی کرده و از خویشاوندان، معلمان، استادان، دوستان، همکاران و همسایه ها با حوصله و دقت اطلاعات لازم را جویا شوید. پیشنهاد می کنیم یافته های تحقیق ، گفت وگو و هر نوع تردید و نگرانی را با مشاور ازدواج در میان بگذارید تا او که فردی آگاه، باتجربه و بی نظر است با تطبیق یافته های هر سه منبع (گفت وگوها، آزمون ها و تحقیقات) به ارزیابی آنها بپردازد.
⁉️⁉️ بسیار یکدنده و لجباز است، اما با مهربانی مطابق میلم میشود»، من میتوانم او را بروفق مرادم سازم»، الان به هوای مجردی چنین رفتار میکند، دنیای تاهلی حال و هوایش را تغییر میدهد» و. .
با فردی مواجه شدهاید که به نظر آدم جالبی است، بخشی از نیازها و خواستههای شما از همسر را برآورده میکند، اما در عین حال شخصیت او بسیار متفاوت از شخصیت شماست. با وجود این تصمیم دارید دل به دریا بزنید و با او ازدواج کنید؛ با خود میاندیشید بعدترها ممکن است همین تفاوتها به جذابیتهای زندگی شما تبدیل شود یا به این امید که بعد از شروع زندگی، بتوانید با صبوری و محبت نواقص شخصیتی او را برطرف کرده و تغییرش دهید، بر تصمیم ازدواجتان راسختر میشوید و پیش میروید.
✍️ راهحل :
میخواهید زیر پر و بالش را بگیرید، مرهمی بر مشکلاتش شوید، به او اعتماد به نفس دهید و ترغیبش کنید تا تغییر کند و به راه درست بیاید و. هدف خوب و پسندیدهای است، اما باید یادتان باشد تا زمانی که فردی نخواهد و خود انگیزه به تغییر نداشته باشد شما نمیتوانید او را مجبور به تغییر کنید. چهبسا بسیاری به امید معجزه تغییر همسر بعد از ازدواج، مشکلات موجود را نادیده گرفتهاند، اما به فاصله بسیار اندک، پس از ورود به زندگی متوجه این امر شدهاند که حقیقت زندگی مشترک توفیر دوصدچندان با خیالپردازی پیش از ازدواج دارد. اگر در چنین شرایطی هستید، توصیه میکنیم خیال باطل تغییر همسر را از سرتان بیرون کنید. یقین داشته باشید اوضاع عوض نخواهد شد، شرایط همسرتان را همانگونه که هست بپذیرید و دوست داشته باشید.
اگر بیش از اندازه از همسر خود بزرگتر باشید:
این امکان وجود دارد که حوصله او را نداشته باشید و نتوانید خامی ها، بی تجربگی ها و کندی او در باره مسائل زندگی را تحمل کنید. در واقع ممکن است از این که شاهد هستید همسرتان با مسائلی دست به گریبان است که شما مدتها پیش آنها را پشت سر گذاشته اید، خسته شوید.
تمایل دارید بیشتر اوقات نقش والد را بازی کنید، زیرا تجربه بیشتری دارید. تقریباً غیرممکن است که بتوانید از پند و اندرز دادن و نصیحت کردن همسرتان چشم بپوشید. همین باعث می شود که همیشه با همسرتان مانند یک کودک رفتار کنید و در دام ارتباط مداوم والد- کودک بیفتید. این ارتباط باعث خشم و انزجار همسرتان نسبت به شما و عصبانیت متقابل شما نسبت به او می شود و تاثیر مخربی بر رابطه تان می گذارد.
در رابطه قدرت بیشتری پیدا می کنید و وسوسه می شوید که همسرتان را کنترل کنید. به دلیل بالاتر بودن سن، تجربه های بیشتر و احتمالاً موفقیت های مالی بیشتر ممکن است همسر خود را کنترل کنید تا دست به کارهای ناپخته و حساب نشده نزند.
ممکن است بخواهید خود را جوان تر از سن واقعی تان نشان دهید. افراد در هر سنی نیازهای خاصی دارند اما وقتی فردی با همسری بسیار جوان تر از خودش ازدواج می کند ممکن است از اینکه به نیازهای سنی خودش پاسخ دهد دست بردارد و برای رضایت خاطر همسرش سعی کند که رفتارهای سنین پایین تر را انجام دهد.
اگر بیش از اندازه از همسر خود جوان تر باشید:
این امکان وجود دارد که به او به عنوان یک الگو و آموزگار نگاه کنید و در مقابل او احساس ضعف و حقارت کنید. وقتی همسرتان به مراتب از شما بزرگتر باشد طبیعی است که موفق تر، باتجربه تر و از لحاظ اقتصادی با ثبات تر باشد. این موضوع می تواند فرد را به طور ناخودآگاه تحت تاثیر قرار دهد به طوری که احساس کند همسرش از او بهتر است.
ممکن است همیشه برای همسرتان نقش کودک را بازی کنید. وقتی که تجربه کمتری دارید و مشاهده می کنید که همسرتان با تجربه تر است ممکن است به طور ناخودآگاه در مقابل او در اکثر مواقع نقش یک کودک را بازی کنید.
ممکن است بخواهید خود را مسن تر از سن واقعی خود نشان دهید. برای این که تفاهم بین خود و همسرتان را بیشتر کنید، احتمال دارد رفتارهای مطابق با سن خود را کنار بگذارید و مطابق میل او رفتارهای سنین بالاتر
را نشان دهید.
✔️در ازدواج، آن چیزی که افراد را کنار هم نگاه می دارد، ارزش های نزدیک به هم است. در روابط غیر رمانتیک نیز، به نظر میرسد علایق و ارزش های مشترک باعث حفظ روابط می شود. ارزش های ما آن مواردی اند که به ما در زندگی معنا می دهند. آنها ما را آنچنان که هستیم تعریف می کنند، و یا آنچنان که می خواهیم باشیم و به نظر برسیم.همهٔ ما افراد زیادی را می شناسیم که چنان که می گویند و یا باور دارند، رفتار نمی کنند. این می تواند به این دلیل باشد که آنها ارزش هایشان را درونی نکرده اند، و یا به این دلیل که آنها فقط این ارزش ها را ادعا می کنند چون از دیگران گرفته اند.
❓چه معیارهایی برای معتبر بودن ارزش های ما وجود دارد؟
1⃣معیار اول؛ ارزش های ما در صورتی معتبرند که توسط خودمان آزادانه انتخاب شده باشند و نه چون دیگران گفته اند، و یا چون خوشایندِ دیگران است.
2⃣ معیار دوم؛ ارزشی معتبر است که شما آن را آزمون کرده باشید و دریافته باشید که به معنای واقعی به زندگی شما غنا می دهد. صِرف اینکه والدین ما ارزشی را به ما القا کرده باشند، باعث نمی شود همان ارزش برای من هم صحیح باشد.
3⃣ معیار سوم؛ در صورتی ارزشی معتبر است که پیامدهای داشتن آن، و عمل به آن را در نظر گرفته باشید. به عنوان مثال آیا این ارزش باعث می شود که در بسیاری جمع ها پذیرفته نباشم و طرد بشوم؟ آیا عمل به این ارزش باعث می شود با افراد دیگری در تعارض قرار بگیرم؟ آیا با تمام سختی های موجود حاضرید به ارزش تان متعهد باشید؟ آیا شما آمادهٔ شنیدن انتقاد دیگران نسبت به ارزش هایتان هستید؟
4⃣ معیار چهارم؛ در صورتی ارزشی معتبر است که شما با رضایت خاطر و به طور مستمر آن را در زندگی خود پیاده کنید. در غیر اینصورت، تنها ادعایش را دارید.
✅ ارزش های مهم زندگی شما چیست؟ آنها را شناسایی کنید و رفتارها و انتخاب هایتان را بر مبنای آنها بسازید.
دکتر مایکل رایس
نوازش یا به عبارتی دیگر دیده_شدن، یکی از عمیق ترین نیازهای روانی انسان است که فقدان آن در کودکی یا بزرگسالی اختلالاتی روانی عمیقی مانند اختلال شخصیت خودشیفته؛ اجتنابی و ضداجتماعی را رقم میزند.
اریک_برن، روانشناس برجسته و بنیانگزار مکتب "تحلیل روابط متقابل" میگوید: اگر انسانها نوازش نشوند، مغزشان متلاشی میشود و این کنایهایست از اهمیت نوازش بهعنوان غذای روح برای مغز.
نوازشمیتوانند مثبت یا منفی باشد. لبخند زدن، جملات مهرآمیز گفتن و . نمونههایی از نوازش مثبت و اخم کردن، مشاجره، انتقاد، نیش و کنایه زدن مواردی از نوازشهای منفی هستند.
این نیاز به اندازهای قوی است که بشر همه ی تلاش خود را به کار میگیرد تا دیگران او را ببینند، تایید کنند، دوست بدارند و تحسین کنند و اگر چنین چیزی اتفاق نیفتد به صورت تعجب آوری برای به دست آوردن #دیده_شدن٬ به نوازشهای منفی پناه میبرد، به عبارتی، ما حاضریم انتقاد شویم، بازخوردهای منفی بگیریم، زیر سوال برویم و. تا به خودمان ثابت کنیم که دیگران ما را میبینند و بههمین دلیل مهم هستیم! یکی از نمودهای این واکنش روانی در کودکانی است که بخاطر دیده شدن از سمت والدین دائما دست به رفتارهای منفی میزنند و متأسفانه والدین به رفتارهای منفی کودک به سرعت پاسخ میدهند و کودک یاد میگیرد که با ادامه ی این روند به راحتی می تواند توجه والدین را به دست آورده و نیاز به نوازش خود را تأمین کند.
نوازشها میتوانند کلامی و غیرکلامی باشند. کلمات مهرآمیز نمونههایی از نوازشهای کلامی هستند و کلمات طرد کننده و توهین ها هم نوعی نوازش منفی کلامی هستند؛ برای مثال دقت کنید به خوشحال شدن یک نوجوان در کلاس درس وقتی معلم به دلیل رفتار منفی؛ به او توهین میکند!!!
نیاز به نوازش شدن نیازی طبیعی و همگانی است. ی این نیاز، احساس خوب و خواستنی بودن و ارزشمند بودن را تقویت میکند و بستر لازم برای بهبود روابط بینفردی و سلامت روان را فراهم میکند، به شرطی که بیاموزیم چگونه نوازشهای مثبت را دریافت کنیم و چگونه دیگران را مورد نوازش قرار دهیم. به تمام ابعاد مثبت همسر؛ فرزند یا دوستانتان دقت کنید و آنها را به زبان بیاورید.
ارتباط به معنای تبادل اطلاعات و احساسات است، با این تعریف ارتباط نوعی داد و ستد است به این ترتیب، تبادل نوازش نیز در بافت ارتباطی معنا پیدا میکند.
در ارتباط سالم، تبادل نوازشهای مثبت وجود دارد و برای تقویت ارتباط میتوان از آن بهره گرفت. نوازش میتواند ابزاری برای پایان بخشیدن به کار "ناتمام" باشد. اگر دیگران را آزردهایم، نسبت به آنها بدرفتاری کردهایم، آنها را مورد قضاوت قرار دادهایم و. با نوازش کردن میتوانیم راه را برای دلجویی از آنها هموار کنیم و به آنها کمک کنیم تا ما را ببخشند. نوازشهای مثبت میتواند پادزهری برای رفتارهای آزارگرانه و خشونتآمیز باشد.
☘️حد و حریم خصوصی در زندگی شویی باید چگونه رعایت شود که اعتماد از بین نرود؟
محدوده ها و حریم های خصوصی بین زن و شوهر،
موضوعی بسیار پیچیده و حساس است.
از یک طرف آزادی فردی را داریم،
از طرف دیگر موضوع صمیمیت و عشق
و از طرف دیگر اعتماد و تعهد و وفاداری.
برای مشخص کردن مرزها و حریم خصوصی؛
بایستی موضوعات فوق برای هر دو نفر واضح و روشن باشند،
و حتما به یک تفاهم و اتفاق نظر کلی رسیده باشند.
یکی از اجزاء اصلی عشق واقعی و ازدواج خوب،
صمیمیت است
و هرچه صمیمیت بین زوجین بیشتر باشد،
درجه عشق آن ها نیز بیشتر خواهد بود.
زوجین بایستی صداقت داشته باشند. یعنی احساسات و افکار خود را بایکدیگر در میان بگذارند
و هرچه میزان رازها بین زوجین کمتر باشد،
صمیمیت آن ها نیز افزایش خواهد یافت.
از طرف دیگر بحث آزادی و حریم خصوصی را داریم،
که بایستی سه شرط را با خود به همراه داشته باشد:
مخالف تعهد و وفاداری نباشد.
به حریم و حق و حقوق دیگری نشود.
اعتماد به همراه بیاورد.
زمانی که زوجین به این مرحله برسند دیگر،
نه فرد لازم میبیند،
و نه به خود اجازه میدهد که به حریم خصوصی همسرش وارد شود.
همچنین همسر فرد هم در صورتی که بر اساس حس کنجکاوی،
همسرش به حریم خصوصیش وارد شود،
از بروز چنین مسئله ای به هم ریخته،
آشفته و عصبانی نخواهد شد؛
و آن را حمل بر به حریم خصوصی خود تلقی نخواهد کرد،
و این حق را برای همسرش قائل خواهد شد.
بهترین کار این است که اگر سر و راز فردی در کار نیست،
تمهیدی به خرج دهیم که اگر حس کنجکاوی در ذهن همسرمان است اغناء شود.
برای مثال زمانی که مشغول کار هستیم و تلفن همراه ما به صدا در می آید از او بخواهیم که پاسخ دهد
و از طرف دیگر می توانیم نام کاربری و رمز عبور پست الکترونیکی، فیس بوک، تلگرام و .
خود را به همسرمان بدهیم
و از او بخواهیم که کنترل کند آیا پیام مهمی از دوستان دارید یا نه؟
و بدین ترتیب اعتماد سازی کنید
تا حالا به این فکر کرده اید که چقدر می ارزید؟ اگر تمام دارایی و ثروت مادی تان به باد برود، شما چقدر می ارزید؟ جواب این سوال معیار واقعی ثروت شماست.
واقعیت این است که بسیاری از افراد اگر پول و دارایی مادی شان را از دست بدهند، دیگر هیچ چیز ارزشمندی ندارند. آنها کسانی هستند که فاقد ذهن خلاق هستند و هرگز برای توانمندتر کردن خود گامی برنداشته اند.
اطراف خود را نگاه کنید؟! پر است از آدمهایی که دغدغه همه چیز دارند بجز توانمندتر کردن و ارزشمندتر کردن خودشان. البته مراقب باشید خودتان از این دسته نباشید.
برای ثروتمند شدن و ثروتمند ماندن قبل از هرچیز باید ذهن ثروتمندی داشته باشید و تنها آنهایی ذهن ثروتمند دارند که به خودسازی می پردازند. باورهای شان راقوی می کنند، اعتماد به نفس دارند، از قدرت خلاقیت شان بهره می برند و تلاش می کنند مهارتهای ارزشمند را کسب کنند. شما چقدر در اینمسیر هستید؟
آبراهام لینکلن می گوید:
" معیار واقعی ثروت ما این است که اگر پولمان را گم کنیم، چقدر می ارزیم"
ثروت واقعی تان را افزایش دهید!
*معنی ازدواج و تعهد
*تعیین و روشن کردن اهداف بلند مدت در زندگی
*انتظارات متقابل از همسر
*سلسله مراتب زندگی
*آیا شما تمایلی به داشتن فرزند دارید و اگر تمایل دارید چه تعداد
*وضعیت مالی و درآمد در زندگی
والدین و اقوام و ارتباط با آنها
*انتظاراتی که از نقش جنسیتی خود و همسرتان دارید.
*مسائل جنسی و انتظارات طرفین از این رابطه.
*نحوه حل و فصل تعت مهم
*اعتقادات و زندگی معنوی.
*توافق در زمینه روابط خارج از محیط خانوادگی
ازدواج، راهحلی مناسب برای ترمیم شکست عاطفی نیست.
شکست عاطفی در برخی موارد، انگیزهای قوی برای ازدواج است.
درد شکست و رنج جدایی همراه با خلا عاطفی ناشی از شکست عاطفی، آنها را بر این میدارد که به ازدواج بهعنوان گزینهای برای رهایی از این درد روانشناختی فکر کنند. آنها به خود میگویند برای رهایی از این همه رنج و فشار راهی جز ازدواج وجود ندارد.
چنین ازدواجهایی اغلب بدون شناخت کافی و عجولانه صورت میگیرد. به همین دلیل اغلب دردسرساز هستند.
در حالی که شروع رابطه عاطفی جدید و ازدواج، راهحل مؤثری برای رهایی از بار فشار و شکست عاطفی گذشته نیست، این افراد به مشاوره و مداخلات روانشناختی نیازمندند.
آنها همچنین باید کمی به خود زمان بدهند تا بتوانند تجربهی تلخ قبلی را هضم کنند. کنار آمدن با تجربهی شکست، حداقل یک سال زمان میبرد. از طرفی، آنها زمانی میتوانند چنین تجارب دردناکی را هضم کنند که به نقش خود در شکست رابطهی عاطفی پی ببرند، احساسات خود را تخلیه کنند و تصمیم بگیرند که اشتباهات خود را تکرار نکنند. تنها در این وضعیت است که فرد میتواند دور از گرد و غبار حاصل از شکست عاطفی قبلی، ازدواج مناسبی داشته باشد.
اگر شما جزء این عده از افراد هستید، باید بدانید که پس از شکست عشقی و ناکامی در ازدواج، حداقل باید یک سال صبر کنید و به اصطلاح به خودتان زمان بدهید و سپس به برقراری رابطهی عاطفی جدید به قصد ازدواج فکر کنید.
در کل برای ازدواج باید حالتان خوب باشد، بعد وارد رابطه بشوید نه این که یک رابطه را شروع کنید تا حالتان خوب شود.
جاذبهی قهر و عشق به زندگی
اریک فروم
"عشق باید درخورِ معشوق باشد"
؛
یک قاعده ی کلی در مورد هرگونه عشقی وجود دارد،
چه عشق به زندگی باشد
چه عشق به یک انسان دیگر
به یک حیوان، و یا یک گل
من هنگامی میتوانم دوست بدارم، که عشقِ من درخورِ» معشوق باشد و با نیازها و طبیعتِ او همخوانی» داشته باشد.
؛
عشق من به گیاهی که به آبِ کم نیاز دارد، خود را در این نشان میدهد که تنها همانقدر که نیاز دارد به آن آب بدهم.
اگر درباره ی آنچه که برای گیاهان سودمند است» یک پیش باوری دارم، مثلا این که همهی گیاهان به آب فراوان نیاز دارند، گیاه را خراب خواهم کرد و از بین خواهم برد، چون نمیتوانم آن را چنان که بایستهیِ اوست دوست بدارم.
؛
پس فقط دوست داشتن و بهترین آرزوها» را برای یک موجود زندهی دیگر داشتن، کافی نیست.
تا ندانم "نیاز" یک گیاه، یک حیوان، یک کودک، یک مرد، و یا یک زن چیست، و تا نتوانم خود را از پیش فرضام در این باره، که بهترین چیز برای دیگران چیست و از میلام به کنترل دیگران»، رها کنم، "عشق من ویرانگر است."
✍️ نتایج تحقیقات نورولوژیستهای آمریکایی نشان میدهد که مغز افرادی که دچار شکست عاطفی شدید میشوند واقعا دچار جنون میشود.
داستان عاشقانه لیلی و مجنون و اشعار چون "درد عشقی کشیده ام که مپرس" میتوانند یک ریشه علمیداشته باشند. به طوری که دانشمندان کالج پزشکی آلبرت انیشتین از دانشگاه یشیوا در نیویورک دریافتند که عشق به شدت مغز را به خود وابسته میکند و زمانیکه فرد دچار شکست عاطفی میشود نتایج این شکست میتواند واقعا مغز را دچار جنون کند.
در حقیقت عشق درست مثل یک داروی مخدر عمل میکند که وقتی به بدن نرسد بیمار به شدت آشفته میشود.
این محققان با کمک دستگاه رزونانس مغناطیسی از مغز ١٥ دانشجوی کالج که به تازگی دچار شکست عشقی شده بودند تصویر برداری کردند.
این تصاویر نشان داد که فضاهایی از مغز این داوطلبان دچار فعالیت شدید شده اند. ناحیه بطنی غشایی که تحریکات را کنترل میکند و مهمترین فضای مغز در بروز احساسات ناشی از عشقهای رومانتیک است یکی از نواحی پرفعال پس از شکست عاطفی بود.
هسته اکومبنس و کورتکسهای مداری پیشانی و جلوپیشانی که با آرزو و اعتیاد به مواد مخدر ارتباط دارند و در پایان کورتکس جزیره ای و کورتکس کمربندی قدامیکه با دردهای فیزیکی و استرس مرتبطند در اثر شکست عشقی به شدت دچار جنون شده بودند.
براساس گزارش لایو ساینس، نتایج این تحقیقات نشان میدهد که شکست عاطفی واکنشهای جنون واری در مغز عاشق دل شکسته ایجاد میکند، به طوری که این جنونها میتواند موجب تغییر شکل مغز شود.
۱- هر هفته یک کتاب بخونیم
۲- هر روز نیم ساعت ورزش کنیم
۳- هر شب لیست کارهای فردامون رو بنویسیم
۴- هر شب چند دقیقه روزانه نویسی کنیم
۵- هر روز بیست دقیقه برای یاد گیری یک زبان غیر زبان اصلی مون زمان بذاریم
۶- هر روز ده دقیقه نیایش یا مدیتیشن کنیم
۷- هر روز غذای خونگی و سالم بخوریم
۸- هر روز صبح زودتر بیدار شیم
۹- هر روز حداقل به یک نفر کمک کنیم یا حالش رو خوبتر کنیم
۱۰- تکیه کلام های نامناسبمون رو از صحبت هامون حذف کنیم.
بدترین مشکل اینجاست که :
آقایان مشکلات و اختلافات را پشت در اتاق خواب میگذارند، اما خانمها مشکلات را وارد اتاق خواب میکنند و میگویند اول مشکل را حل کنیم بعد به هم نزدیک شویم
فضایی درست میشود که با آن کاری نمیشود کرد.
*
وظیفه ما در رابطه، نشان دادن اشتباهات دیگران نیست.
ما همه به اندازه کافی واعظ و معلم اخلاق در اطرافمان داریم.
وظیفه ما شاید این است که سکوت کنیم و اجازه دهیم دیگران خودشان باشند در کنارمان.
درست همان کسی شویم که هیچگاه نداشتیم؛
وظیفهمان این است که دیگری را برای خودمان نخواهیم؛
بلکه دیگری را برای رها بودنش و شبیه خودش بودن او بخواهیم.
آدم ها برای کم کردن دردها و تنهاییها وارد رابطه میشوند، نه برای وارد شدن به قفسی دیگر، حتی اگر مُهرِ عشق بر سر درِ آن خورده باشد.
برای داشتن یک رابطه ی جنسی خوب وبی همتا، قبل از پرداختن به ظاهرمان باید به اندیشه هایمان بپردازیم.
رابطه جنسی نه با عضو جنسی بلکه از طریق مغز هدایت می شود.
برای مردهای پرمشغله تنها داشتن یک #همسر خانهدار وهنرمند کافی نیست بلکه آنها به دنبال زنی دنیا دیده میگردند که موضوعات روز را میشناسد و هیچ وقت دست از یاد گرفتن وپیشرفت برنمیدآرد
سعی کنید همدیگر را بفهمید.‼️
فرض کنید همسر شما کمی زود از کوره در میره و این ویژگی شخصیتی ایشون هست، با همچین فردی نباید تو شرایط بحث و دعوا دهن به دهن گذاشت چون اینکار فقط و فقط باعث تشدید تنش میشه.
سکوت و گفتن جمله حق با شماست!» میتونه بهترین تصمیم یک زن یا مرد با ت باشه که در شرایط بحرانی همسرشو آروم میکنه. اما این نکته رو در نظر بگیرید که حتماً وقتی حال هر دوتون خوب هست، در مورد اون موضوع با هم حرف بزنید.
این که با گذشت مدتی از ازدواجتان تعداد روابط جنسی شما با همسرتان رو به کاهش برود همیشه نشانه سرد شدن شما نسبت به هم نیست تعداد رابطه بین زوجین تا مدتی کاهش یافته و معمولا به تعداد ثابتی میرسد اما در مقابل با بالا رفتن شناخت و مهارت شما در رابطه کیفیت روابط شما افزایش خواهد یافت.
نمی توانید یک شبه راه صد ساله بروید!
برای رسیدن به رضایت و موفقیت جنسی باید وقت و انرژی صرف کنید تا کم کم با افزایش شناختتان از وضعیت جنسی یکدیگر شرایط بهتر شود.
وقتی مردی بدون درخواست زن،
او را در آغوش می گیرد
عاشقانه تر خواهد بود.
اما در صورت فراموشی ،
در خواست این عمل
از جانب زن
بهتر از رنجیدگی است.
افشای خیانت، بحرانی ناگهانی برای زوج هاست چرا که باورهای قبلی آنان را درباره وفاداری، اعتماد و عشق زیر سوال می برد.
برملا شدن پیمان شکنی شوئی تاثیر مخرب، تکان دهنده و شدیدی بر زوج ها می گذارد .
در فرد آسیب دیده از این واقعه، عواطف شدید اغلب بین احساس خشم نسبت به فرد خطاکار و احساسات درونی خجالت، تحقیر، افسردگی، احساس قربانی شدن و رهاشدگی در نوسان هستند.
زوجین، مراجعه به درمانگر را در حالتی از شوک ، ناباوری، خشم و انکار شروع می کنند و حال اگر این رابطه بطور جبران ناپذبری خدشه دار شده باشد علاوه بر آن احساساتی از قبیل شک و بدبینی شدید نسبت به شریک نیز وجود خواهد داشت.
اغلب درمان این احساسات منفی در زوجین با دوره هایی از بی ثباتی همراه است که زمان زیادتری نیز برای مراجعه به روانشناس و درمان نیاز دارد.
مادر شدن یکی از مهم ترین ، لذت بخش ترین و متفاوت ترین اتفاقی هست که برای یک زن میتونه بیوفته .
یه زن با شوق و ذوقی بی نظیر نه ماه رو منتظر بچه اش میمونه ، طرز خوابیدن و خورد و خوراک و همه ی چیزای ریز و درشت زندگیش رو به خاطر کودکی که در بطنش داره رشد میکنه کنترل میکنه و تغییر میده.
ویار اذیتش میکنه ، یه سری چیزها هست که باید تو دوران حاملگی کنارشون بذاره . اضافه وزنی که طبیعیه و
برای زایمان چه طبیعی و چه سزارین ، درد و عذاب فراوونی رو تحمل میکنه .
بعد زایمان بچه داری و این موارد شروع میشه که خیلی مفصله و همه از سختیها و شیرینهاش میدونیم اما ،
بعد این پروسه ی سخت و طولانی اظهار نظرات افراد مختلف شروع میشه . از ریخت افتادی ، پوستت شل شده ، خیلی چاق شدی ، پیر شدی ، سینه هات افتاده ، چرا انقدر نامرتبی همیشه ؟ ، رژیمت رو شروع کن ، شوهرت چه گناهی کرده که باید این هیکل رو تحمل کنه ، باید بری دکتر پوست ، والا شوهرت حق داره دلش نخواد بیاد خونه
و جمله هایی از این دست که احتمالا همه خیلی فراوون شنیدید .
اگر هر فرد به این جمله ی کلیشه ای قبل از حرف زدن ، فکر کن باور داشت ، همه چیز خیلی بهتر میشد .
اینکه شاید من چروک شکمم بعد زایمان رو دوست دارم چون من رو به یاد سختی و شیرینی اون دوران میندازه ، اینکه این یه چیزیه که به خود اون شخص مربوطه .
خیلی از آقایون شعورش رو دارند و خیلیها شعور این موضوع رو ندارند و بعد از زایمان دائما این حرفا رو به زنشون میزنند . اما کاش بدونند که این چروکها و اضافه وزن و اینها به خاطر تولد فرزند اون هم بوده . هیچ زنی مجبور نیست به خاطر اینها به کسی جواب پس بده . یه زن این همه سختی بکشه و درست وقتی که میخواد از بودن با فرزندش لذت ببره مجبوره به خاطر قضاوت اندامش از طرف اطرافیان، اذیت بشه .
بیایید درک کنیم و دیگران رو هم به درک کردن دعوت کنیم . این سوالها و حرفای تکراری و آزاردهنده تاثیر خیلی منفی و بدی روی مخاطب میذاره و احتمال افسردگی یا وسواس فکری رو بالا میبره .
قبل از پرسیدن و زدن هر حرفی از خودتون بپرسید آیا اصلا به شما مربوطه ؟
پگاه دانش
جالب تر از زن ها هم مگر موجودی هست ؟!!!
زنی را تصور کن که در نهایتِ بچگی ، موهایش را بافته ؛
در نهایتِ دخترانگی ، برایِ خودش آواز می خوانَد ،
و در کمالِ نِگی ، آستین ها را بالا زده و در همان حالتِ بچگانه ی دخترانه ی آواز خوان ، خیلی شیک و نه به نظافتِ خانه ای مشغول است .
زنی که با تمامِ ظرافت ، آرزوهایش را گوشه ی ذهنش مچاله کرده و برایِ فرزندش مادری می کند .
زنی را تصور کن که یک دستش به آشپزی و لباس شستن است ،
و در دست دیگرش کتابی قَطور .
و با همان نگاهِ دلبرانه ی همیشگی ، خط به خط ، حرف هایِ تازه ای می خواند تا حالِ لحظه هایِ تنهایی اش برایِ همیشه خوب باشد .
جانِ من ؛
می شود چنین صحنه هایی را دید و برای فداکاریِ معصومانه شان ضَعف نکرد ؟!
انصافا جالب تر از این موجوداتِ دوست داشتنی هم مگر هست ؟!
تازه . کجایش را دیده اید ؟!
بعضی هایشان با تمامِ این شرایط ، شاغل هم هستند .
خدا این موجوداتِ دوست داشتنی و عجیب را به دنیایمان ببخشد .
اگر نبودند ، نفس کشیدن چقدر سخت بود !
زن ها ؛؛؛
واقعا خوبند !!!
نرگس صرافیان طوفان
شَک به دوست داشتنی بودنمان و به اینکه آیا به اندازهی کافی، کافی هستیم!
دریغ که میکنند، هر چند سال هم که بگذرد، هر سنی هم که پیدا کنیم، باز شک میکنیم. شک به خودمان، به حرفهایمان به تصمیمهایمان و به هدفهایمان.
دریغ که میکنند، شک شروع میشود.
و آرام آرام دایرهی شک بیشتر میشود.
اول به دوست داشتنی بودنمان و بعد به دوست داشتنِ آدمها نسبت به خودمان.
و مدام از خودمان میپرسیم:
آیا واقعا مرا دوست دارد؟
تمام این سرگشتگی برمیگردد به یک سوال اساسی که از کودکیمان در مخفیترین اتاقهای ذهنمان از خودمان میپرسیدیم؛ اینکه اگر دوست داشتنی هستم چرا آنها دریغ کردند؟
هیچ حسرتی برای یک آدم، بزرگتر از حسرتِ محبت نیست.
وقتی کودک هستیم درست ترین و مهمترین زمان برای دریافت محبت است. محبت باعث میشود احساس کنیم مهم هستیم و ما را دوست داشتنی میبینند و پدر و مادری که محبتشان را دریغ میکنند، بذری از شَک میکارند درست در وسط قلبِ هویتِ فرزندشان.
ما فرزندانِ نسلی مشترک هستیم که بیشترِ پدر و مادرهایمان نمیتوانستند ما را در آغوش بکشند. که نمیدانستند چطور محبتشان را ابراز کنند. ما فرزندان نسلی مضطرب و سرد هستیم که بیشتر از آنکه عشق را لمس کنیم شرم و حیا را حس کردیم.
و حال که به میانههای راه میرسیم شک میکنیم.
شک به اصیل بودنِ احساساتِ طرف مقابل و شک به احساساتِ خودمان.
داستانِ دریغ کردنشان، داستان غمانگیزی ست، اما غمانگیزتر از آن، دریغ کردنِ خودمان است.
اینکه چقدر عجیب رفتارهایی را تکرار میکنیم که از آنها عمیقا آسیب دیده ایم و درست همانگونه که به ما عشق نورزیدند به خودمان عشق نمیورزیم.
راهِ عشق ورزیدن به خودمان از دیدنِ چشمهایمان شروع میشود.
امشب به چشمهای خودتان در کودکیتان نگاه کنید.
آیا حضور عشق و محبت را حس میکنید؟
به چشمهای زیبایتان نگاه کنید و آرام زمزمه کنید: تو کافی هستی و من آنگونه که هستی دوستت دارم و اگر لازم به تغییر باشد، کنارت با عشق خواهم ماند و تغییر را آغاز خواهیم کرد.
پونه مقیمی
تحقیقاتی در زمینه اختلافات و جدایی های زن و شوهر و علل ناپایداری ازدواج توسط پرفسور سامانتا جوئل از دانشگاه یوتا صورت گرفت که طی گزارشات حاصل شده از این تحقیقات از شرکت کنندگان خواسته شد دلایل انتخاب جدایی و پایان دادن به رابطه با همسرشان را به وضوح اعلام کنند.
پاسخ دهندگان به سه گروه کلی تقسیم شدند. گروه نخست شامل ۱۳۵ نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی بودند که دلیلشان مبنی بر این بود که همسرشان به تنهایی تصمیم می گیرد و آنها ناچارند که از خواسته هایشان صرف نظر کنند.
گروه دوم شامل ۱۳۷ نفر دانشجو در همان مقطع بودند که از آنها خواسته شد پاسخ هایشان را به وضوح اعلام کنند و همچنین گروه سوم گروهی کارگر مکانیک بودند که از آنها سوالاتی در محدوده اینکه آیا در زمینه مطالعه و یا ادامه تحصیل اختلافاتی دارند یا خیر پرسیده شد.
محققان از پاسخ های به دست آمده ۲۷ دلیل در مورد اقامت و مسکن و ۲۳ دلیل در مورد ترک خانه و خانواده دریافتند.
به این ترتیب می توان گفت یکی از علل ناپایداری ازدواج این است که زوجهایی که یکی از آنها مشکلاتی در زمینه محل ست و اقامت خود دارند و همچنین زوجهایی که مشکلاتی در مورد ترک کردن خانواده دارند زندگی مشترکشان منجر به جدایی می شود.
در این گونه زوجها صمیمیت عاطفی، احساس نزدیکی شدید به شریک زندگی و سرمایه گذاری های عاطفی و همچنین احساس تعهد به خانواده از جمله دلایل مهم و اصلی در ادامه دار بودن
ثبات زندگی بوده است و البته در برابر این رفتار ها و خلق و خوی، نقص اعتماد، خیانت و بسیاری از عوامل دیگر نیز مانع این زندگی ادامه دار خواهد شد.
بیشتر زوج هایی که از زندگی مشترکشان احساس رضایت مندی داشتند بر روی عوامل مثبت و به اصطلاح رویکردی نظیر ویژگی های شخصیتی شریک زندگی خود احساس نزدیکی زیادی داشتند.
نیمی از افراد در هر قشر و فرهنگی زمانی که دچار اختلافات شدید و مشکلات خانوادگی می شوند و تصمیم به جدایی می گیرند در واقع مشکلی خاص و حادی ندارند و زمانی که یک فرد خارج از محدوده روابط آنها نظاره گر رفتارشان باشد متوجه خواهد شد که این افراد هیچ گونه مشکل حادی ندارند اما در واقع این افراد اسیر یک
رابطه سخت و پیچیده هستند که زندگی را برای هر دویشان مشکل ساخته است.
طبق نظریه پروفسور سامانتا جوئل ” تمام انسان ها به یک دلیل عاشق می شوند ”
از دیدگاه تکاملی، یافتن یک شریک زندگی چندان سخت نیست اما یافتن شریکی مناسب که همگام با خصلت های شخصی باشد کمی سخت است.
الی. جی. فینکل، (Eli. J. Finkel) استاد دانشگاه نورث وسترن درباره علل اینکه چرا ازدواج کردن و عشق در دوران حاضر به نسبت دوران پیشین سختتر شده است میگوید: ما در دورانی به سر میبریم که بهترین ازدواج های آن بهتر از بهترین ازدواج های دوران پیشین اند، لیکن در عین حال ازدواجهای متوسط این دوران، به نسبت دوران پیشین، بدتر هستند. مورخان، ازدواج در آمریکا را به سه دوره تقسیم میکنند: دورهی اول از دوران استعمار تا سال ۱۸۵۰، یعنی هنگامی که ما صنعتی شدیم، دورهی دوم از ۱۸۵۰ تا حدود ۱۹۶۵ و اکنون نیز در دورهی سوم به سر میبریم.
ازدواج در اولین دوره، بیشتر بر روی کمک برای رسیدن به نیازهای اساسی، فیزیولوژی و بقا، همچون خوراک و پوشاک و مسکن، تمرکز داشت. در آن دوران، مردم همسر خود را دوست داشتند اما در عین حال، اگر یکدیگر را دوست نداشتند نیز، دلیل بر آن نمیشد که از یکدیگر طلاق بگیرند. لیکن اگر از دوران اول به دوران دوم جهش کنیم، میبینیم که به طور فزایندهای مردم ازدواج را برای تحقق شخصیت میخواهند، برای رسیدن به عشق!
اما در دوران سوم، یعنی از ۱۸۵۰ تا کنون، میبینیم که ما صرفاً به دنبال عشق نیستیم یا به دنبال ارتباط از طریق ازدواج کردن. امروزه نیازهای پیچیدهتری نیز سر از تخم درآوردهاند، نیاز به خودشکوفایی، رشد شخصی و یا احساس سرزندگی. سبب همین است که یک خانم در یک موقعیت خاص ممکن است با خود بگوید: او مرد جذاب و پدر خوبی است، اما من احساس میکنم نمیتوانم ۳۰ سال با او زندگی راکد و بی حرکتی داشته باشم. من واقعاً با او نمیتوانم رشد شخصی خوبی داشته باشم!»
متاسفانه انتظارات ما از آنچه که ازدواج میتواند به ما ارائه دهد در بسیاری جهات بالاتر رفته است و به همین سبب در دوران ما عمر ازدواجها کوتاهتر شده اند و همین است که ما را ناامید کرده است.
مقدمه
انسان دارای مجموعه ای از نیازها و غرایزی است که ء نشدن و یا نقص در ی هر کدام از آن ها موجب تزل در شخصیت می گردد و ازدواج، بهترین پاسخ به این غریزه است. رهبانیت و پس زدن این غریزه هم کار صحیحی نمی باشد، چون جز تشنگی سیری ناپذیر و تنوّع طلبی و اضطراب، چیز دیگری در پی نخواهد داشت؛ بنابر این باید به ضرورت تأمین نیاز جنسی توجّه نمود، اما نه تنها از بعد مادّی و جسمانی. با تأمین صحیح این غریزه، نه تنها فرد از لحاظ روانی و اخلاقی به آرامش می رسد، بلکه جامعه نیز از سلامت اخلاقی و امنیت روانی و پایدار برخوردار خواهد شد. به هر حال، ازدواج نقطه آغاز شیرین زندگی مشترک زن و مرد است. امروزه در جامعه ای زندگی می کنیم که نمی توان برخی واقعیات را نادیده گرفت. ارتباطات ناسالم و یا برخی ازوداج هایی که انجام گرفته، بر اساس معیارهای غیر عاقلانه و غیر دینی بوده که سرانجامی جز جدایی و طلاق، ی و سوء استفاده جنسی و مالی، شیادی و هرزه گری و. در برنداشته است و بلای خانمان سوز جامعه و خانواده ها شده است. در اینجا بنابر ضرورتی که تا حدودی گریبانگیر جامعه به ویژه در فضای مجازی شده است؛ انواع ازدواج ها، به ویژه ازدواج اینترنتی(E-Marriage)» خوبی ها و کاستی ها و آسیب های آن را بررسی می کنیم.
انواع ازدواج
1. ازدواج احساسی
برخی از دختران و پسران در جوامع امروزی، به ویژه در جوامع شهری، بر اساس احساسات و یا نظر اول به طرف مقابل خود پسر یا دختر با نشان دادن چراغ سبز، و با زبان بی زبانی و جملات عاشقانه و رمانتیک به تدریج عاشق و شیفته یکدیگر شده و برنامه ازدواج را بر اساس احساس طراحی می کنند. اینگونه ازدواج ها بر اساس معیارهایی از قبیل چهره، ثروت، پرکردن خلاء عاطفی، عدم اعتماد به نفس و عطش جنسی انجام می شوند و در حقیقت زوج های جوان در مرحله آشنایی پیش از ازدواج به دور از تفکر منطقی و با احساسات زودگذر تصمیم می گیرند و وارد زندگی مشترک می شوند. به مرور زمان، بعد از فروکش کردن هیجان های آتشین، متوجه اشتباه احساسی خود می شوند. زیرا بر اساس احساس و ظاهر! تصمیم گرفته شده نه از روی عقل و خرد. نهایت اینکه؛ پدران، مادران و یا نزدیکان آنها؛ از روی دلسوزی و نصیحت، به کمک چنین زوج های احساساتی می شتابند. ناگفته پیداست غالبا این نوع پیوندها؛ که منشا آن عشق و احساس بوده است؛ هرگز توصیه نمی شود و پایدار نیستند و به تدریج رنگ می بازند.
2. ازدواج عاشقانه
این نوع ازدواج کمی از ازدواج های احساسی بالاتر است. دختر و پسر هر دو یکدیگر را دوست دارند و به یکدیگر اظهار علاقه می کنند و به عهد خود پایبندند. آنان سعی می کنند رفتارهای کودکانه نشان ندهند و حالت های عاشقی را تمرین کنند. بالاخره با اصرار، ازدواج و پیوند، بین هر دو انجام می شود. هر کسی هم که آنها را می بیند و یا از ازدواج آنها با خبر می شود. این گونه قضاوت می کند که هر دو یکدیگر را دوست دارند، اگر بد باشند برای خودشان بدند اگه خوبند برای خودشان خوبند.
3. ازدواج عاقلانه
این نوع ازدواج بر اساس اصول اعتقادی، دینی و مذهبی، رعایت نظم اجتماعی و توجه به بافت جامعه و خانواده های طرفین انجام می شود. اگر احساسی هم در این ازدواج باشد معمولا به تدریج به سمت و سوی عقل پیش می رود. ازدواج هم که صورت گرفت یک ازدواج شرعی و یک قرارداد اجتماعی و توجه به بافت جامعه دینی و خانواده های طرفین انجام شده است. هر دو بسیار پایبند و مقید به رعایت حقوق و وظائف زن و شوهری هستند. انتظار دختر و پسر از این ازدواج درک منطقی متقابل از یکدیگر است.
هر کسی هم که از این ازدواج با خبر می شود قضاوت خوبی درباره آنها دارد و به عنوان یک زوج موفق یاد می کنند. و گزافه نگفته ایم که بهترین ازدواج همان، ازدواجی است که عاقلانه و آمیخته از حس عاشقانه است. ازدواجی که با عقل آمیخته شده و همراه با عشق و احساس باشد. در واقع این نوع ازدواج، را شرع مقدس اسلام بر آن صحه گذاشته و تاکید نموده که در محدوده قانونی شریعت بگنجد، نه فراتر از آن.
4. ازدواج اینترنتی(زن اینترنتی و شوهر اینترنتی)
پیدا کردن شریک زندگی مناسب یکی از مهم ترین اتفاقات زندگی در جوامع مختلف محسوب می گردد.ازدواج اینترنتی (E-Marriage) مفهوم جدیدی است که از دهه نود، وارد ادبیات عام آی تی شد. طرفین با استفاده از قابلیت های موجود در رسانه مالتی مدیای وب، همدیگر را شناخته و پس از تبادل اطلاعات متنی، صوتی و تصویری با یکدیگر، زمینه برای برقراری یک آشنایی در محیطی غیرمجازی فراهم می شود و در نهایت امر، رضایت طرفین است که اساس ازدواج را شکل می دهد. به عبارتی دیگر؛ امروزه تنها با فشار دادن چند کلید می توان عضو پایگاه و سایتی شد که هزاران نفر از نقاط دنیا برای یافتن دوست یا شریک زندگی، در آن عضو شده و وبگردی می کنند. با فراگیر شدن ا
اینترنت در دنیا، استفاده از اینترنت و شبکه های دوست یابی، یکی از پرطرفدارترین شیوه های دوست یابی است و ایرانیان هم از این مقوله مستثنی نیستند تأسیس سایت های مخصوص دوست یابی و چت روم های ایرانیان، هواداران زیادی به ویژه در میان جوانان دارد.
در گذشته ای نه چندان دور دختر و پسر در محیطی مبتنی بر اطلاعات و ارتباطات، امر شناسایی افراد و برقراری لینک تعاملی جهت شناخت زوجین از یکدیگر، تنها بر مبنای رفتارهای سنتی و بومی خانواده ها یا آشنایی های دیگر صورت می گرفت. با استقرار شبکه های اطلاع رسانی، کاریابی، خرید و فروش و آموزش از راه دور و گسترش فازهای مختلفی از بسته های دولت الکترونیک در کشورهای مختلف جهان، آرام آرام، زمینه برای شکل گیری ازدواج هایی بر مبنای وب، فراهم شد. کلبه های الکترونیکی جدیدی که در قالب دهکده جهانی مک لوهان کانادایی در حال شکل گرفتن است، مختصات مناسبی برای روی دادن ازدواج با بستر های الکترونیکی و جهت بخشی به فرهنگ های ملل با رویکردهای پست مدرنیسم، پدیدار کرده است که به عقیده برخی کارشناسان جامعه شناسی، خیلی هم نباید به فال نیک گرفته شود.
ابزارهایی فرهنگ ساز
ابزارهایی که فرهنگ ساز هستند و به ایدئولوژی های انسان ها شکل و جهت می دهند، به خودی خود ساخته نمی شوند. ساختارهای هدفمند و هوشمندی، با طرح ریزی مبانی علمی و عملی فراگیری، قصد به وجود آوردن سلاح هایی برای هدایت فرهنگ های مختلف ملل را دارند. این مقاصد، براساس خواسته های تعریف شده و در محدوده زمانی و مکانی معین و در قالب تابعی با متغیرهای رفتارهای متنوع شکل می گیرد.
هر ابزاری برای انهدام، ترغیب، تهدید و تهییج مبانی فکری و عقیدتی هر ملتی، متفاوت است. ابزارهای فرهنگ ساز، ابزارهایی هستند که با شناخت حداکثری از ظرفیت ها و پتانسیل های فرهنگ های محلی، بومی و ملی کشورها، قصد هدایت آرام آنها را به سمت و سوی مشخصی در نظر دارند. امروزه، بنا به گفته متخصصان جامعه شناسی و ارتباطات، ابزار رسانه ها و در صدر آن رسانه های آی تی مدار را به عنوان یکی از برترین ابزارهای موثر در زمینه فرهنگ سازی برشمرده اند. این ابزار می تواند در وسعتی گسترده و با تحت تاثیر قراردادن حجم زیادی از مخاطبان، بیشترین اثربخشی فکری و رفتاری را بر روی مخاطب ایجاد کرده و با ظرفیت های مالتی مدیا و فراگیر، زمینه بروز فرهنگ هایی که امروزه از آنها به فرهنگ های سایبرنتیکی یاد می کنند، فراهم کند.
امروزه یک میلیارد کاربر باسواد، علاقه مند و با جامعه آماری متنوع از ملل مختلف، در بزرگترین رسانه آن لاین جهان، جمع شده اند و روزانه هزاران گیگابایت داده را بر روی صفحات وب منتقل می کنند.
در بین میلیون ها داده ای که مورد تبادل قرار می گیرد، پست الکترونیک، انجمن های تخصصی متنی و مسنجرهای صوتی و تصویری، بیشترین حجم بازدید کاربران و بالاترین میزان استفاده از ابزارهای آی تی را به خود اختصاص داده اند. این ابزارها، حامل و حاوی پیام هایی هستند که بسیاری از آنها به دلیل ضریب اثربخشی رسانه ای و ارتباطی خود، به تنهایی یک ابزار فرهنگ سازی قوی به شمار می روند. فرهنگی که ماحصل محیط های گفت وگو است، تا حدی فرهنگ مبتذلی است که نرم های یک ارتباط صحیح و منطقی در عالم غیرمجازی، آن را تایید نمی کند. مبتذل شدن این چنین ارتباطاتی، به معنای فساد اخلاقی نیست! بلکه متغیرهای اثرگذار که نوع نگارش، گفتار و عقاید کاربران تالارهای کنفرانس اینترنتی را شکل می دهد، به دلیل نبود حس فیزیکی و شناخت حداقل کاربران از یکدیگر، در تبیین شاخص های انسانی محیط سنتی با مشکل روبه رو می شوند.
فضاهای ازدواج اینترنتی
محیط هایی از قبیل اپل تاک، چت یاهو، گوگل و برخی از محیط های گفت وگو و دوست یابی متنی و تصویری فارسی، امروزه قرارگاه عاشقان چت دوست و وبگرد ایرانی به شمار می رود. گستردگی و فراگیری این نوع ارتباطات، هر روز در سایت های معتبر و حتی خبری اینترنت تبلیغ و ستایش می شود. اگر چه چنین بسترهایی، در تمرکز شناخت کاربران مختلف با یکدیگر موثر است، اما از سویی، نمونه های آشکار نقض حقوق کاربران زن را به همراه دارد.
انتقال ناخواسته تصاویر و متون مختلف، هک سیستم کامپیوتری کاربران زن و تشویش و مخاطراتی که برخی از کاربران ناقض حقوق سایبر، برای این دسته از کاربران به وجود می آوردند، از نمونه های چنین نقض حقوقی در سایه تمایلات ازدواج اینترنتی! تلقی می شود. به هر حال شاید در آینده ای نزدیک، همان طور که تاکنون جندین دادگاه الکترونیکی در کشور تشکیل شده است، شاهد دفاتر رسمی ازدواج و طلاق در اینترنت باشیم، اما به هر حال، در آرمانی ترین شرایط الکترونیکی دهکده جهانی، و با همه خوبی ها و بعضاً کاستی هایی که فناوری نوین برای ما به ارمغان آورده است، البته برخی مراکز رسمی و غیررسمی در دنیا، بانک اطلاعات الکترونیکی همسریابی را برای علاقه مندان فراهم کرده اند، تا آنها بتوانند با مراجعه به این مراکز، اطلاعات حداقلی را نسبت به فرد مورد نظر خود انتخاب کنند و بر روی آن به تحقیق بپردازند. اما این روش نیز با وجود آن که بستر ارتباطی آن الکترونیکی و شاخص های ارتباطی طرفین با یکدیگر، آی تی مدار است، باز هم حکم نهایی ازدواج را، رفتارها و اعتقادات فارغ از محیط مجازی(سنتی) تعریف و تبیین می کند که باید به آن توجه داشت.
آسیب شناسی ازدواج اینترنتی از دیدگاه متولیان دینی و فرهنگی
احکام اسلامی همواره بر این ضرورت تاکید دارند که تشکیل خانواده باید با درایت و آگاهی صورت گیرد چرا که بی توجهی به این امر از قوام این نهاد که اساس جامعه را تشکیل می دهد کاسته و زمینه ساز بروز مشکلات متعددی می شود. ازسویی دیگر؛ با اینکه اتکا به اینترنت و فضای مجازی ممکن است در نگاه اول آسان ترین راه همسر یابی تلقی شود ولی واقعیت آن است که فضای نامطمئن مجازی نمی تواند ملاک دقیق و قابل اعتنایی برای یافتن یک شریک دایمی به حساب آید. ارزیابی های اولیه نیز حاکی از آن است که خیلی ها در مراحل اولیه به قصد دوستیابی به این کار مبادرت کرده و به تدریج علایق ناشی از احساسات ناپایدار تمایل به تداوم رابطه و در نهایت ازدواج را موجب شده است. در ازدواج های اینترنتی دو طرف از یکدیگر به شناخت درستی نمی رسند و درصد بالایی از حرف هایی که رد و بدل می شود دروغ و اغراق درباره وضعیت افراد است و ازدواج بر پایه دروغ و احساس شکل می گیرد که پس از ازدواج همه این دروغ ها رنگ می بازد و زوجین واقعیات را درمی یابند و به همین دلیل همان طور که ازدواج کرده اند، زمینه جدی جدایی شگل می گیرد.
این نوع ارتباط زمانی می تواند به یک آشنایی سالم تبدیل شود که با بلوغ هیجانی هر دو فرد، نظارت موسسات ذی صلاح در این امر و مشاوره متخصصان فضای مجازی همراه شود. اگر والدین از دریچه منع به این وسیله ارتباطی نگاه کنند قطعا فرزندانشان به شکل دیگری آسیب خواهند دید چرا که اینترنت واقعیت روز جامعه ماست و نمی توان این واقعیت را انکار کرد اما بدان معنا نیست که جوانان و فرزندان را در برابر ابزارهای جدید تنها رها کرد. بنابراین والدین مسئول، کسانی هستند که علاوه بر دلسوزی با بصیرت به این فناوری و خدمات آن نگاه کنند.
آیت الله مکارم شیرازی: در مراسم اهدای جوایز به برگزیدگان مسابقه کتاب خوانی بیان نمودند: در جامعه امروز به علت گسترش حوزه معاشرت، افزایش دوستی های کاذب و اینترنتی و افزایش نفاق در روابط دوستانه، مسئله انتخاب دوست بسیار مهم است و غفلت از آن موجب پشیمانی افراد و تباهی جامعه خواهد شد.
حجة الاسلام سالاری فر: عضو هیات علمی و گروه روان شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نیز در این باره معتقد است آشنایی خانواده ها با همسریابی اینترنتی، نیازمند گذر زمان به نسبت طولانی است البته درصورت فراگیری آن نیز فرهنگ حاکم بر جامعه ایران زمینه ای را فراهم می کند که خانواده ها از این شیوه استقبال نکنند و ترجیح دهند امر ازدواج را با شیوه سنتی آن پیگیری کنند. وی می افزاید: فضای مجازی مجال خوبی برای افرادی است که به دلایلی منزوی شده اند و قادر به برقراری ارتباط اجتماعی صحیحی نیستند. بسیاری از افراد در ارتباط چهره به چهره قادر به ارایه پرسش های خود نیستند از همین رو فضای مجازی در این زمینه نیز راهگشاست. البته این نقاط مثبت به دلیل بی برنامگی و نبود مدیریت به نقطه ضعف تبدیل شده است. بیشترین افرادی که از طریق همسریابی اینترنتی مبادرت به آغاز آشنایی می کنند شامل گروه هایی هستند که محدودیت هایی دارند. وی بر این باور است: از آنجا که شناخت افراد در فضای مجازی نسبت به یکدیگر چهره به چهره نیست، بسیاری از کاربران درصدد فریب همدیگر برآمده و به ارایه اطلاعات غیرواقعی می پردازند که این روند نه تنها به ازدواج منجر نشده بلکه تبدیل به موضوعی سرگرم کننده می شود که بی توجهی به آن آسیب های زیادی را به دنبال دارد. این کارشناس دینی درباره ارایه راهکار درباره کاهش آسیب های همسریابی اینترنتی می گوید: ایجاد محدودیت در برخی سایت ها یکی از این راهکارهاست به این معنی که گزینه همسریابی در همه پایگاه های اینترنتی موجود نباشد و تنها برخی از سایت های دینی و فرهنگی از این امکان برخوردار شوند همچنین پرهیز از ارتباط مجازی طولانی مدت را نیز باید دیگر راهکار دانست به طوری که پس از آنکه کاربران اطلاعات مقدماتی را از یکدیگر کسب کردند، شرایط آشنایی چهره به چهره آنها تحت نظر خانواده فراهم شود تا رابطه مجازی محدود به مدت کوتاهی شود.
دکتر بهروز بیرشک: روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران معتقد است: اشکال ازدواج های مدرن در این است که در بسیاری از مواقع پسر و دختر از دید احساسی به مسأله نگاه می کنند و بدون داشتن آگاهی تن به این ازدواج ها می دهند و مشکلات آنها پس از شروع زندگی مشترک در زیر یک سقف، مشخص شده و بروز می کند.
دکتر علیرضا شریفی یزدی:
جامعه شناس خانواده و عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت با اشاره به تفاوت های شیوه آشنایی در جامعه سنتی گذشته در ایران و جامعه مدرن امروز می گوید:.با گسترش ارتباطات واسطه ها حذف شدند و جوانان فرصت بیشتری برای آشنایی با جنس مخالف، همسن و سال خود پیدا کردند. از طرفی با پیشرفت فناوری، تمامی ابعاد زندگی تحت تاثیر قرار گرفت و امکان آشنایی دورادور افراد با یکدیگر فراهم شد.در این شیوه آشنایی به دلیل این که مواجهه فیزیکی به وجود نمی آید، افراد می توانند هویت کاذب برای خود دست و پا کنند و به طرف مقابل اطلاعات غیرواقعی دهند. این امر اولین زنجیره انحراف از اخلاقیات است که در آشنایی های اینترنتی رخ می دهد. بیشتر این قبیل آشنایی ها نه به دوستی های واقعی و نه به ازدواج می انجامد اما یک نکته را برای فرد محرز می کند و آن، این است که می تواند با هویت غیرواقعی و خود ساخته اعتماد دیگران را جلب کند. دکتر شریفی یزدی با اشاره به مطالعاتی که درباره ازدواج های اینترنتی در ایران انجام شده است، ادامه می دهد: مشاهده شده است که بیشتر، کسانی به ازدواج های اینترنتی و آشنایی در فضای مجازی گرایش دارند که امکان برقراری ارتباط و تعامل با جنس مخالف را در فضاها و محیط های متعارف ندارند.
او با اشاره به ناکارآمدی اینترنت در برقراری روابط تاکید می کند: اینترنت به هیچ عنوان نمی تواند شناخت دقیق و عمیق از فرد به طرف مقابل بدهد؛ زیرا اینترنت ابزار ناقصی برای شناخت است. در برخورد فیزیکی حرکت چشم، صورت، دست و حالات افراد قابل مشاهده است. این در حالی است که چنین امکانی در اینترنت وجود ندارد. کسی که از طریق اینترنت به دنبال آشنایی با فردی است، معیار ندارد زیرا اینترنت مثل دریاست. او در واقع قلاب می اندازد و منتظر اولین طعمه می شود. هر کس آمد، طعمه اوست و او می تواند شکار کند. طبیعی است که اولین تجربه آشنایی با فردی به معنای آخرین تجربه نخواهد بود و فرد می تواند بارها و بارها زمینه آشنایی اینترنتی با افراد مختلف را فراهم و نسبت به همه ابراز علاقه کند. اگرچه اینترنت ابزار خوبی برای آشنایی است اما برای ازدواج نیاز به آشنایی خانواده های طرفین، دیدار حضوری، انجام مشاوره و در نظر گرفتن تمامی عوامل موثر در یک ازدواج که زمینه ساز شروع یک زندگی مشترک موفق است، وجود دارد. بابک سعیدی روانشناس: از جمله منتقدان ازدواج های اینترنتی است که در این خصوص معقتد است بی اعتمادی یکی از عمده ترین آسیب هایی است که زندگی زوجینی را که به واسطه آشنایی در فضای مجازی با یکدیگر ازدواج می کنند، تهدید می کند چراکه همواره این دغدغه با آنهاست که آیا همسرشان با افراد دیگری هم چت می کند. آشنایی در فضای چت روم ها بعدها در روابط زوج ها تأثیرات عمیقی می گذارد چرا که آنها در مرحله نخست برای برقراری ارتباط با یکدیگر ناگزیرند در برخی از موارد خود را بسیار ایده آل معرفی کنند اما این مساله زمان زیادی طول نخواهد کشید.
وی معتقد است که این نوع ارتباط زمانی می تواند به یک آشنایی سالم تبدیل شود که با بلوغ هیجانی هر دو فرد، نظارت موسسات ذی صلاح در این امر و مشاوره متخصصان فضای مجازی همراه شود. وی حمایت خانواده ها از فرزندانشان را راهکار مناسبی برای کنترل آسیب های ناشی از همسریابی اینترنتی می داند و می گوید: اگر والدین از دریچه منع به این وسیله ارتباطی نگاه کنند قطعا فرزندانشان به شکل دیگری آسیب خواهند دید چراکه اینترنت واقعیت روز جامعه ماست و نمی توانیم این واقعیت را انکار کنیم اما این سخن نیز به آن معنا نیست که فرزندمان را در برابر ابزارهای جدید تنها رها کنیم بنابراین والدین مسئول، کسانی هستند که علاوه بر دلسوزی با بصیرت به این فناوری و خدمات آن نگاه کنند.
مشاور عالی سازمان بهزیستی: آمار حاکی از آن است که ۹۰ درصد ازدواج های اینترنتی و ازدواج های ناشی از دوستی خیابانی به طلاق می انجامد. جوانان از این طریق ازدواج می کنند، اما بعد از تشکیل زندگی با واقعیت طرف مقابل خود آشنا می شوند که حتی در بسیاری از موارد خط زندگی آن ها عوض می شود و بسیاری از افراد پس از این گونه ازدواج ها دچار آسیب های اجتماعی می شوند که یکی از آن ها طلاق است. بسیاری به دام باندهای فریبکار و سازمان یافته می افتند که رهایی از آن ها به هیچ وجه ممکن نیست. آشنایی دختر و پسر از طریق چت معمولا احساسی و بر مبنای دروغ هایی است که دو طرف درباره خود و خانواده خود می گویند اما پس از ازدواج واقعیات مشخص می شود. کیهان نیا روان شناس در این باره به فارس گفته بود: ازدواج های اینترنتی براساس ساده انگاری،خوش بینی، هیجانات جسمی و جنسی رخ می دهد و معمولا یکی دو سال بعد از ازدواج، افراد متوجه می شوند در انتخاب خود دچار اشتباه شده اند.
دکتر مصطفی تبریزی: عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره کسانی که متقاضی ازدواج اینترنتی هستند، معتقد است که این افراد در رویاها وآرزوهای غیر واقعی سیر می کنند و اغلب می پندارند عشق و تمایل به ازدواج برای انتخاب همسر کافی است. در صورتی که برای ازدواج، دوست داشتن لازم است اما کافی نیست زیرا ممکن است فردی، دیگری را تا آخر عمر دوست داشته باشد اما معنی آن این نیست که می تواند با او زندگی کند. این تصور، اشتباه فاحش بسیاری از جوانانی است که با تصویری مبهم از ازدواج، عشق و دوست داشتن، همسری را انتخاب می کنند و پس از اندک زمانی متوجه اشتباه خود می شوند. در واقع باید گفت افرادی به سمت ازدواج اینترنتی می روند که معاشرت های کمتری دارند و واقعیت هایی را که می بینند، مطابق میلشان نیست. بنابراین در اینترنت به دنبال آرمان و آرزوهای خود هستند.
این متخصص روان شناسی تصریح می کند: به طور کلی سه مرحله هویت ازدواج دیده می شود که یکی در سن ۵ تا ۶ سالگی است. هویت دوم در سن ۱۲ تا ۱۴ سالگی اتفاق می افتد که یک هویت آرمانی و رویایی است و معمولا تا ۲۰ سالگی ادامه دارد. اما هویت سوم پس از ۲۱ سالگی ایجاد می شود. در این مرحله فرد باید به پختگی رسیده باشد و مراحل رشد را طی کرده باشد و گرنه ممکن است فردی ۵۰ ساله باشد اما هویت سوم در او رخ نداده باشد. معمولا انگیزه افرادی که به دنبال ازدواج اینترنتی هستند، به این دلیل در آن ها شکل می گیرد که در هویت دوم توقف کرده اند و چون در واقعیت چیزی را می بینند که مطابق میلشان نیست به این سمت گرایش پیدا می کنند.
نسرین حاجی زاده: رییس مرکز مشاوره مهرگان بر این باور است که آشنایی قبل از ازدواج مهم ترین معیار تشکیل یک زندگی موفق است بنابراین صرف نظر از شیوه انتخاب همسر، جوانان باید مبنای خود برای آغاز زندگی مشترک را شناخت صحیح قرار دهند. فارغ از جنس متقاضیان، بیشترین افرادی که از طریق همسریابی اینترنتی مبادرت به آغاز آشنایی می کنند شامل گروه هایی هستند که محدودیت هایی دارند؛ حالا این محدودیت ها ممکن است مربوط به مشکلات فردی، خانوادگی، ظاهری و فرهنگ حاکم بر محیط زندگی فرد باشد. این کارشناس مشاوره، با اشاره به نقاط ضعف این نوع از همسریابی می افزاید: در فضای مجازی تضمینی وجود ندارد که اطلاعات ارایه شده توسط کاربران تا چه حد صحت دارد زیرا در بسیاری از موارد افراد ایده آ ل های خود را به طرف مقابل منعکس می کنند.
نقش دولت و متولیان فرهنگی و دینی
در کشور ما نیز دولت و متولیان فرهنگی نباید نقش انفعالی در مورد بحث های اجتماعی اینترنت نظیرازدواج اینترنتی و آسیب های فرهنگی آی تی مدار، داشته باشد. چرا که عدم هدایت و آگاهی صحیح و فراگیر کاربران از چالش ها و حتی پتانسیل های موجود، با توجه به جمعیت جوان کشور، در آینده ای نزدیک، فناوری روز با اشکال ماهواره ای و اینترنتی خود، بسته های فرهنگی مزین شده جالبی را به فرهنگ و باورهای ملی و بومی ما تحمیل می کند که تقابل غیرهوشمندانه، آسیب های فراوانی را به امنیت اجتماعی و فکری شهروندان ایرانی خواهد زد.
نظرسنجی ها نشان می دهد در وضعیت فعلی، آسیب های ازدواج های اینترنتی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند. شناسایی هایی که از طریق ارتباط های اینترنتی میان افراد صورت می گیرد، بیشتر مورد سوء استفاده انسان های شیاد است. ازدواج های اینترنتی نیاز به مسولیت و مراقبت دستگاه های فرهنگی و متولیان دینی این آب و خاک دارد. به ویژه خانواده ها و والدین نسبت به فرزندان خود و جوانان باید با حساسیت بیشتری این موضوع را دنبال نمایند، مبادا طعمه درندگان عاشق پیشه و عروسان گرگ صفت و افراد سودجو قرار گیرند.
سخن آخر
حذف خانواده از فرایند ازدواج و ورود سایت های اینترنتی در امر ازدواج تبعات زیادی را به همراه داشته است به طوری که ازدواج های اینترنتی این سنت مقدس را به یک داد و ستد ساده تبدیل کرده اند. در حالی که در دین اسلام و آموزه های دینی و اخلاقی حتی عرفی، ازدواج از یک قداست و اهمیت ویژه ای برخوردار است. و برای ایجاد یک زندگی مشترک، افراد باید با عقل و خرد جمعی و خانوادگی، امر مهم ازدواج را دنبال نمایند. و با ارائه تجربیات کارشناسان، مشاوران، به ویژه پدر و مادر زمینه گفتگو صحیح و سالم درباره ازدواج را فراهم آورند تا دختر و پسر، همدیگر را شناخته و به تفاهم نهایی برسند. نا گفته پیداست؛ در فضای مجازی چنین فرصت های واقعی-نه مجازی- برای دختر و پسر وجود ندارد. پس باید عاقلانه ازدواج کرد، و عاشقانه زندگی کرد.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه
✅زبان اول:تاییدوتشویق
اگرهمسرشماجزء آن دسته از افرادی هست که دوست دارد از او تمجیدکرده،بنابراین حتی اگر یک لیوان چای برایتان آورد این کار را انجام دهید.
✅زبان دوم:اختصاص وقت
آیادقت کردید به شکایات همسرتان که هیچ وقتی برایشان نمی گذارید؟این یعنی زبان محبت شما وقت گذاشتن است و بدانید این وقت گذاشتن یعنی تمرکزوتوجه به همسر نه صرفاًدرکناراوبودن.
✅زبان سوم:هدیه کردن
بدانید ازنظرکسی که زبان محبت اودریافت هدیه است قیمت هدیه چندان ارزشی ندارد؛بلکه اعطای آن به عنوان نمادی از عشق برایش مهم است.
✅زبان چهارم:خدمت کردن
خدمت عاشقانه یعنی برآوردن انتظارات همسر.البته خدمت کردن همسر درکارهای خانه نباید اجباری باشد؛اماطرف مقابل هم فراموش نکنند که به جای امرکردن باید درخواست کنند.
✅زبان پنجم:لمس کردن.
گرفتن دست یکدیگر،درآغوش گرفتن ورابطه شویی ازراههای ابراز علاقه به یکدیگر است.
❇️پس درپیداکردن راههای ابراز علاقه به همسرتان دقت کنید.
✖️برای اینکه خوشبخت باشم باید در هر کاری که به عهده می گیرم موفق شوم.
✖️برای اینکه خوشبخت باشم باید در همه حال مورد قبول همه افراد قرار گیرم.
✖️من بدون تو نمی توانم زندگی کنم.
✖️اگر یک اشتباه کنم یعنی من ناکارآمد هستم.
✖️اگر کسی با من مخالفت کند یعنی مرا دوست ندارد.
✖️ارزش اجتماعی من بستگی به این دارد که دیگران درباره ام چه فکر می کنند.
✍️ پس آگاه باشید چنانچه شما نیز از این باورهای غلط و باورهایی شبیه اینها تبعیت می کنید ممکن است مستعد ابتلا به افسردگی باشید.
بلوغ عاطفی در واقع به معنای مدیریت عواطف است. بلوغ عاطفی به این معنا نیست که ما عواطف خود را پنهان و یا سرکوب کنیم. بلوغ عاطفی به شما کمک می کند تا در زمان های ضروری زندگی تان تصمیمات عاقلانه تری بگیرید و نگذارید که احساساتتان بر شما غلبه کند.
بلوغ عاطفی یعنی اینکه فرد به مرحله ای از رشد عاطفی رسیده است که می تواند به طور مناسب احساسات مثبت و منفی خودش را در زمان مناسب و به شکلی مناسب بیان کند.
نشانه های بلوغ عاطفی
موقعی که بفهمید رفتار بد دیگران واقعا ناشی از ترس یا اضطرابشان است نه به خاطر بدجنسی و رذالتشان
موقعی که عزت نفستان را بالا می برید، نه به این خاطر که میفهمید آدم فوقالعادهای هستید، به خاطر اینکه میفهمید بقیه هم ممکن است همین قدر احمق، ترسو و بیدست و پا باشند.
موقعی که از قهر کردن دست بر میدارید. اگر کسی اذیتتان کرد، نفرت و رنجش خود را در روزهای متمادی در دل نگه نمیدارید.
موقعی که میفهمید وقتی آدمهای نزدیکتان غر میزنند یا ناخوشایند و کینه جو به نظر میرسند، نمیخواهند اذیتتان کنند، بلکه میخواهند توجه شما را به تنها روشی که بلدند، به خودشان جلب کنند.
موقعی که دست از کمال گرایی بردارید. هیچ آدم کاملی وجود ندارد، هیچ کاری عالی نیست، هیچ زندگیای فوقالعاده نیست. در عوض، به گفته مشهور دونالد وینیکات، اعتقاد پیدا میکنید: به قدر کافی خوب است» میفهمید که خیلی چیزها در زندگی شما زمانی بد بودند، اما حالا به قدر کافی خوب اند.
ارزش چیزهای کوچک را میدانید. میفهمید که رضایت حاصل لحظات است. اگر یک روز بدون مشکلات زیاد بگذرد، راضی خواهید بود.
اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند، میتواند عامل نگرانی باشد. اما وقتی بالغ شوید، برای انکه نظر دیگران را درباره خود تغییر دهید، زیاد تلاش نمیکنید. آنچه برایتان مهم است، این است که خودتان و یکی دو نفر دیگر از وجودتان راضی باشند.
در مقابل رفتارهای منفی دیگران کمتر عصبانی میشوید. قبل از اینکه عصبانی و ناراحت شوید، مکث میکنید تا ببینید منظور واقعیشان چه میتواند باشد. میدانید که بین آنچه که کسی میگوید و آنچه که در لحظه برداشت میکنیم، تفاوت وجود دارد.
1️⃣ ویژگی های رفتاری شامل:
تمرکز بیشتری بر فعالیتهای لذت بخش دارند.
از معاشرت با افراد منفی بین و ناراحت پرهیز می کنند.
صبر و حوصله بیشتری دارند.
شوخ طبعند و در شرایط سخت روحیه طنز خود را حفظ می کنند.
بجای عبور از بسیاری موانع، آنها را دور می زنند.
2️⃣ ویژگی های بینشی شامل:
عادت به نگاه مثبت دارند و خوش بین هستند.
اعتماد به نفس بالایی دارند.
توقعات و انتظارات محدودتری از دیگران دارند.
احساس خشم، کینه و انتقام در آنها به سادگی تحریک نمی شود.
از شادی دیگران شاد می شوند.
بهتر است حداقل روزی ۱۵ دقیقه را در سکوت بگذرانیم و به نیازهای واقعی خود و چیزهایی که داریم فکر کنیم، سکوت عصاره آرامش است. البته با اجبار نمیتوان سکوت کرد. بلکه بهتر است زمانی که فرا رسید آن را بپذیریم، روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانیم و حتی اگر لازم شد در را روی خود ببندیم.
بهتر است هیچگاه جلوی گریه خود را نگیریم و گهگاهی گریه کنیم این کار باعث تخلیه تنشهایمان شده و به ما آرامش میبخشد.
بهتر است وقتی احساس میکنیم که سرمان پر از فکرهای جورواجور منفی است با قدم زدن آنها را پاک کنیم.
افراد آرام به خود میگویند که برای تغییر گذشته کاری نمیتوان کرد، آنگاه از تفکر به آینده و ادامه زندگی لذت میبرند.
میتوانیم آرامش را از کودکان بیاموزیم. آنها در همان لحظهای هستند که زندگی میکنند و لذت میبرند.
اگر نمیتوانیم دیگران را ببخشیم بهتر است بدانیم که افکار خشمگین همواره ما را با این افراد مرتبط و آنها را به خود جذب میکنیم، شاد کردن دیگران باعث آرامش میشود.
هر چه اکسیژن بیشتری به ما برسد آرامتر خواهیم شد، بنابراین خوب است که در محل کار یا خانه خود گیاهانی را نگهداری کنیم.
بهتر است خود را بپذیریم و از چیزی که هستیم راضی باشیم در این صورت با تسلیم و پذیرش احساس آرامش بیشتری میکنیم.
بهتر است با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده احساس آرامش را به جمع منتقل کنیم.
با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنیم.
مهم نیست که با ما مودبانه برخورد شود یا نه بلکه برخورد محترمانه ما باعث ایجاد آرامش و احساس خوبی در ما خواهد شد.
سرعت حرکت ما با احساسهایمان رابطه مستقیمی دارد، آرام راه برویم و حرکات بدن خود را آرام کنیم، طولی نمیکشد که آرام خواهیم شد.
شاد کردن دیگران، موجب آرامش میشود. چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه بدهیم. قدردانی کنیم، دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهیم، لطف که وظیفه نیست.
گاهی میتوانیم برای رسیدن به آرامش دراز بکشیم، عضلات خود را شل کنیم و به هیچ چیز فکر نکنیم.
آهسته غذا خوردن و جویدن باعث تجدید توان فکری و احساس آرامش خواهد شد.
هرچند وقت یکبار ساعت خود را باز کنیم تا خود را از فشار زمان نجات دهیم، همچنین درآوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک میکند.
برای تاثیر بیشتر و رسیدن به آرامش بر روی خود متمرکز (سکوت) شویم و آرام نفس بکشیم.
تمرین کنیم که آرامتر از حد معمول صحبت کنیم. اینکار به خودی خود ضربان قلب و تنفس را آرام میکند.
✍️ تمام کردن یک رابطه احساسی برای هر فردی سخت و طاقت فرساست، اما افرادی که مهارت پایان دادن به رابطه را دارند، اقداماتی انجام می دهند که عبور از این بحران را برای خود و شریکشان آسان تر می سازد:
1️⃣ این فرد یک دفعه ناپدید نمی شود.
شاید شما هم رابطه ای را تجربه کرده باشید که در آن طرف مقابل یک باره غیب شده است. شما روز قبل با هم بوده و اوقات خوشی را گذرانده اید، اما او از دیشب نه جواب تلفنتان را می دهد، نه پیام هایتان را می خواند.
✨ اگر به هر دلیلی تصمیم به پایان دادن رابطه گرفته اید، مسئولیت تصمیم گیری تان را بپذیرید و طرف مقابل را از تصمیمتان باخبر کنید.
2️⃣ فرد آگاه و بامهارت محترمانه رفتار می کند. یاد اولین روزهای آشنایی بیفتید که چطور با عشقتان رفتار می کردید. مدام مراقب بودید که مبادا از دستتان ناراحت شود.
✨ مسلما رابطه شما نقص هایی داشته که به خاطرش تصمیم به جدایی گرفته اید، اما یادتان باشد بی احترامی کردن به طرف مقابل، در واقع بی احترامی کردن به انتخاب خودتان است، بنابراین بهتر است محترمانه رفتار کنید.
3️⃣ قطع کردن تدریجی رابطه فقط باعث آزار دیدن بیشتر دو طرف و درگیر شدن دوباره در یک پروسه احساسی می شود که نتیجه آن ممکن است ادامه یک رابطه ناسالم باشد.
4️⃣ فرد با مهارت و آگاه احساسات و تقصیرهایش را می پذیرد.در هر رابطه دو طرف حضور دارند، ممکن است سهم یکی از طرفین در به بن بست رسیدن رابطه بیشتر از دیگری باشد، اما مسلما هر دو طرف در رسیدن به نقطه پایانی نقش داشته اند.
✨ اشتباهات خود را بپذیرید و به خاطر آنها از طرف مقابل عذرخواهی کنید. بدانید که طی فرایند جدایی احساسات و هیجانات منفی را تجربه خواهید کرد، به جای اینکه طرف مقابل را مسئول حال بدتان بدانید، در فکر یافتن راهکارهایی برای تغییر خلقتان باشید.
5️⃣ فرد آگاه و با مهارت در این کار، حضوری خداحافظی میکند.
⁉️ به نظر خودتان شما سواد پایان دادن به یک رابطه را دارید یا نه؟
3چیز زن را ملکه میکنه :
لباس سپید عروسی
مادر شدن
واستقلال مالی
3 چیز باعث گریه زن میشود :
جریحه دارشدن احساسش
از دست دادن عشقش
ومرور خاطرات خوشش
3 چیز احتیاج زن است :
آغوشی گرم وبا محبت
تایید انگیزه هایش
وزمانی برای رسیدن به وضع ظاهریش
3چیز زن را میکشد :
همسرش از زن دیگری تعریف کند
مبهم بودن آینده اش
از دست دادن عزیزانش
3 چیز باعث افتخار زن است :
زیباییش
اصل و نسبش
و نجابتش
3 چیز زن را وادار به ترک زندگیش میکند بدون برگشت :
خیانت
عیب جوییش
و عدم وجود امنیت
و بلاخره 3 چیز راز یک زن رافاش میکند :
نگاهش.
نگاهش.
و نگاهش.
زن گرانبهاترین اعجاز خداست
برای داشتنش باید وضوی عشق گرفت وبر محراب رویش سجاده ایی از گلبرگ یاس گسترد
خب، قبل از هرچیز، باردیگر باید متوجه آسیبپذیری ناخودآگاه خویش در برابر صدمات آزارگری جنسی [سادیسم] در روابط صمیمیمان با دیگران باشیم. هنگامی که کودکانی خردسالیم، هر یک از ما مشتاق است که مادرش، پدرش و در واقع نخستین پرستارش فقط و فقط به او توجه کند.در موقعیت کلاسیک، هر یک از ما در کودکی آرزو دارد سرباز کوچولوی محبوب مادرش یا دخترعزیز باباجانش و از این قبیل باشد، ولی ما همگی مجبور میشدیم محبت محدود پدر و مادرمان را با برادرها و خواهرهای مزاحممان و از آن بدتر، با شریک زندگیمان – عموماً پدر – یا با شریک زندگی بابا – عموماً مادر- قسمت کنیم. در بزرگسالی میکوشیم – معمولاً به شکلی ناخودآگاه – تا این موقعیت را تکرار کنیم، آن هم از طریق از هم پاشاندن زوجهایی که میشناسیم.ولی ما نه تنها غالباً تسلیم آرزوی نهان خویش برای از هم پاشاندن زوج های دیگر میشویم، بلکه گاهی اصلاً رابطه جنسی برقرار نمیکنیم.فروید اگر بود این فرضیه را طرح میکرد: وقتی ازدواج میکنیم، نه تنها به این آرزوی دیرپا جامۀ عمل میپوشانیم که درست مانند مامان و بابا شریکی جنسی باشیم، بلکه در عین حال احساس اندوه و گناه میکنیم که چرا با شخص نامناسب ازدواج کردهایم.
بدین اعتبار، خیلیها هنگامی که پیمان شویی میبندند در تراز آگاهی خود احساس خرسندی و کامروایی میکنند، اما در ضمن در ناخودآگاه خویش میترسند مبادا به والدین خود خیانت کرده باشند، انگار که با ازدواج خود میگویند: نگاه کن مامان، زنی پیدا کردم که خیلی از تو بهتر است» یا آهای بابا، شوهرم بیشتر از تو پول درمیآورد». رواندرمانگران دریافتهاند که زوجها برای غلبه بر این احساس گناه در بیشتر موارد روابط جنسی را از زندگی شویی خویش حذف میکنند تا بدین وسیله در باطن به والدین خویش وفادار بمانند. اگرچه این قسم ملاحظات ممکن است پیچیده و حتی بعید و غریب بنمایند، متخصصان روانشناسی معاصر بارها و بارها با این پویش روانی در زندگی روازنۀ ما مواجه میشوند.
منبع:درسهای فروید برای زندگی
نوشته:برت کار
ترجمه:صالح نجفی
منطق مورچه ای دارای 4 قسمت است:
اولین بخش آن این است : یک مورچه هرگز تسلیم نمیشود. »
اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف شان کنید به دنبال راه دیگری میگردند.
بالا میروند ، پایین میروند ، دور میزنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه می دهند.
بخش دوم این است : مورچه ها کل تابستان را زمستانی می اندیشند. »
این نگرش مهمی است. نمیتوان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است.
پس مورچه ها وسط تابستان در حال جمع آوری غذای زمستانشان هستند.
باید همچنان که از آفتاب و شن لذت میبرید به فکر سنگ و صخره هم باشید.
سومین بخش از منطق مورچه این است :
مورچه ها کل زمستان را مثبت می اندیشند. »
این هم مهم است. در طول زمستان مورچه ها به خود یادآور میشوند که این دوران زیاد طول نمی کشد ؛ به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت و در اولین روز گرم ، مورچه ها بیرون می آیند.
اگر دوباره سرد شد آنها برمیگردند زیر ، ولی باز در اولین روز گرم بیرون می آیند. آنها برای بیرون آمدن نمیتوانند زیاد منتظر بمانند.
چهارمین و آخرین منطق مورچه ها :
یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع میکند؟ »
هر چه قدر که در توانش باشد»
پس:
هرگز تسلیم نشو
آینده را ببین. (زمستانی بیاندیش)
مثبت بمان (تابستان را به خاطر بسپار)
همه تلاشت را بکن
دروغگویی کی از رایجترین رذیلتهای اخلاقی در جامعۀ ماست و بر ماست که دربارۀ علل رواج دروغگویی در جامعهمان تحقیق کنیم.
به نظر میرسد یکی از مهمترین علل دروغگو بودنِ ما ایرانیان این است که به نام مصلحت» هر گونه دروغی را توجیه میکنیم.
شاید برخی از انسانها صادقانه و خالصانه، به خاطر مصلحتهایی واقعی، در موارد بسیار نادری دروغ بگویند، اما بیشتر افراد، برای تأمین منافع خود، از دروغ مصلحتآمیز» سوء استفاده میکنند؛ ازاینرو لازم است که با دقت تمام دربارۀ دروغِ مصلحتآمیز تحقیق کنیم و حدود و ثغور آن را مشخص نماییم.
مهمترین مسائلی که در اینجا باید بررسی شوند، از این قرارند:
1) آیا راستگویی وظیفهای مطلق و استثناناپذیر است و ما در هر شرایطی، بدون توجه به پیامدها و نتایج، باید دروغ بگوییم، یا میتوانیم در موقعیتهای ویژهای و با رعایت شرایط خاصی، دروغ بگوییم؟
2) مصالحی» که میتوان به خاطر آنها دروغ گفت، کداماند؟
3) چه کسانی میتوانند دروغ مصلحتآمیز بگویند؟ و به چه کسانی میتوان دروغ مصلحتآمیز گفت؟ در اینجا لازم است دربارۀ دروغگویی پزشک به بیمار»، پدر و مادر به کودک»، همسر به همسر»، حاکمان به شهروندان» و نظایر آنها بحث کرد؟،
4) رابطۀ دروغگویی با فریبکاری»، ریاکاری»، خیانت» و نظایر آنها چیست؟،
5) رابطۀ دروغ و اعتماد چیست؟،
6) نظر آیات قرآنی و روایات اسلامی دربارۀ دروغ مصلحتآمیز چیست؟،
7) نقش سعدی در رواج دروغ مصلحتآمیز در جامعۀ ایرانی چیست؟،
8) چه علل اجتماعی و ی و مذهبیی باعث شکلگیری ایدۀ دروغ مصلحتآمیز میشوند؟ دروغ در چه بستر اجتماعیی شکل پیدا میکند؟
چندی پیش یکی از اساتید جامعه شناسی این پرسش مهم را مطرح نمود که چرا کتاب های گذشته برانگیزاننده بودند ولی کتاب های امروز از این ویژگی برخوردار نیستند؟ به طور مثال چرا برخی آثار دکتر شریعتی آتشی بر جان جامعه افکنده و مردم را حول یک آرمان بسیج می کرد ولی امروزه صدها کتاب نیز از انجام چنین رسالتی برخوردار نیستند؟ پرسشی که می کوشید تا راز کرختی جامعه امروز را جویا شده و از بی اثر بودن اندیشه های امروز در ایجاد تحولی معنادار سراغ گیرد. روشن است که اندیشه ها برای فراگیر شدن نیازمند وجود زمینه های اجتماعی مناسب هستند. بنابراین باید پرسش را در زمینه ای از رابطه متقابل میان اندیشه و زمینه جستجو کرد. اما واقعا چرا امروزه اندیشه ها به تغییر اجتماعی نمی انجامند؟
عدم شناخت کافی از حاملان تغییر اجتماعی: اندیشه ها در صورتی می توانند به تغییر منجر شوند که قادر به ایجاد پیوند مناسبی با نیروی اجتماعی هدف باشند. در فقدان چنین شناختی اندیشه ها صرفا در فضا رها می شوند و بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شوند. بنابراین طرح این پرسش اهمیت دارد که واقعا در شرایط امروز ایران کدام ائتلاف از نیروهای اجتماعی از فرهنگیان، دانشجویان، ن یا کارگران حامل پیام ایجاد تغییرات معنادار هستند؟
فقدان زبان ارتباطی مناسب: روشنفکران ایران همواره متهم بوده اند که توان همدلی و همزبانی با توده مردم را فاقد هستند! برج عاج نشینی، زبان ثقیل، محصور ماندن در فضای دانشگاه و بالاخره فاصله گیری از دغدغه های روزمره مردم هم در زمره سایر نقصان های آنان بوده است. شاید بتوان دکتر شریعتی را یک استثناء مهم در این میان تلقی کرد. روشن است که تا زبان اندیشه ها به شرایط جامعه نزدیک نشود تغییری ایجاد نخواهد شد!
کاهش مرجعیت روشنفکران: روشنفکری یک پدیده مدرن و روشنفکران مهم ترین منادیان تغییرات اجتماعی در جوامع هستند. در ایران امروز اما با افول نقش روشنفکران و ظهور شبکه های اجتماعی، این سلبریتی ها هستند که گوی سبقت را در جلب توجه توده های مردم از سایر مراجع فکری جامعه ربوده اند. بنابراین پرواضح است که گوشه نشینی روشنفکران می تواند با به حاشیه بردن پیام تحول خواهی، دوره ای از س و بی میلی نسبت به ضرورت ایجاد تغییرات معنادار را به همراه بیاورد!
فقدان قطب بندی های آشکار: بر خلاف نیم قرن اخیر ایران که حقانیت اندیشه ها موجب فراگیری و تحرک اجتماعی می شد، امروزه ظهور مجموعه ای از اندیشه های پست مدرن که حقیقت را نسبی و حتی توهم آمیز می دانند باعث سازگاری بیش از پیش مردم با نارسایی ها شده است. بحران اعتماد اجتماعی نیز از پژواک یافتن و پذیرش نداهای حق طلبانه معترضان از سوی مردم جلوگیری کرده و جامعه را بیش از پیش در غرقاب روزمرگی ها فرو می برد!
نکته پایانی: هیچ چیزی آزار دهنده تر از دویدن در مسیری نیست که پایانی برای آن متصور نباشد. احساس ناگوار تعلیق، تلاش کردن و نرسیدن، درجازدگی پس از گذشت یکصد سال پرداخت هزینه، ناامیدی فزاینده و احساس ژرف بی قدرتی ی! آیا راهی برای ایجاد تغییرات معنادار گشوده خواهد شد؟
مهران صولتی
یادم میاد مادرم همکاری داشت بنام خانوم "ب". خانوم ب از اون زنهای خانه دار و کدبانوی آذری بود که از هر انگشتش یک هنر میریخت. دعوت شدن به مهمونی های خانوم ب که حتا یک نان و پنیر ساده رو هم با ارایش چشم نوازی روی سفره میگذاشت، نه تنها لذت گوارشی بلکه حظ بصری هم با خودش به همراه داشت. البته به گفته مادرم این جور پذیرایی فقط محدود به مهمانی ها نبود و حتا در روزهای کاری اداری هم هر نوع غذا یا ترشی که خانوم ب با خودش میورد و با دست و دلبازی هر چه تمام تر با همکاران تقسیم میکرد، همینطور شکیل و خوش طعم بود. خانوم ب صاحب ٣ فرزند بود که اونها رو هم مثل دسته گل بزرگ کرده بود. خلاصه کلام اینکه در حالیکه خیلی از اقایون حسرت داشتنِ همسری مثل خانوم ب رو میکشیدند، همسر ایشون در کمال ناباوری عاشق دختر جوان ١٩-١٨ ساله ای شد که احتمالا یک نیمرو هم بلد نبود درست کنه در مقابل خانوم ب زنهای سطحی نگری رو هم میبینیم که بجز چشم و هم چشمی و حیف و میل اموال هنر دیگه ای ندارند و همسران شون نه تنها دست از پا خطا نمیکنن بلکه مثل غلام حلقه به گوش مطیع اوامر اون ها هستن. چون اصولا قرار نیست در این دنیا عدالت برقرار باشه و با هرکس مطابق لیاقت ها و شایستگی هاش رفتار بشه
رابطه انسان با بدنش هم مثل یک رابطه شوییه. گاهی در اوج مراقبت و توجهی که بهش میکنی، بهت خیانت میکنه و گاهی هر بلایی هم که به سرش بیاری اب از اب ت نمیخوره. کم نیستن ادم هایی که همه عمر مشغول فسق و فجورن و اهل رژیم و ورزش هم نیستن و عمری طولانی دارن. یادم میاد یک بار که برای بیوپسی از توده گردنی اقایی رفته بودم در حین بیوپسی تعریف میکرد که هرگز در عمرش بیمار نشده، ساکن باغی بود و اغلب محصولات مورد نیازش رو یا خودش پرورش میداد و یا از همسایه ها میخرید. میگفت حتا سیستم تهویه مطبوع هم نداره برای اینکه زمستانهای فلوریدا سرد نیستند و برای تابستان هم پنکه سقفی کفایت میکنه، چون معلوم نیست این دستگاهها چه به روز هوا میارن و من همونطور که او از زندگی سالمش صحبت میکرد زیر میکروسکوپ سلولهای بدخیمی رو میدیدم که از قبل در بدن پخش شده و بیماری رو در مرحله غیر قابل درمانی قرار داده بودن مسلما بعنوان یک پزشک قصدم کم اهمیت جلوه دادن تغذیه سالم و ورزش نیست، ولی واقعیت تلخ اینه که "ژنها" بیشتر از هرعاملی تعیین کننده سرنوشت ما هستن، پس خوبه که گاهی بجای وسواس های بی جهت و اتلاف وقت زیاد در اشپزخانه و ورزشگاه سعی کنیم کیفیت زمانی رو که با هم میگذرونیم بهبود بدیم. دوستی میگفت ببین ما چقدر وقت صرف خرید مواد غذائی ، اشپزی، چیدن سفره، تمیز کردن اشپزخانه و ظرف شستن میکنیم و اخر سر خسته و کوفته بدون اینکه با بچه هامون حرف بزنیم میریم میخوابیم ولی این مادرهای خارجی با بچه هاشون به تماشای مسابقه فوتبال، بسکتبال، شنا. میرن. اخر سر هم سر راه برگشتن به خونه همبرگری میخرن و اشغالش رو هم همونجا میندازن بیرون و کلی هم خاطره خوب از خودشون بجا میگذارن بهر حال زندگی قابل پیش بینی نیست. همین الان معلوم نیست که در بدن های ما چه میگذره، پس بد نیست که حداقل شما دوستان ساکن ایران و بعضی شهرهای خارج از کشور گاهی روز تعطیل یکی از اعضای خانواده رو بفرستین دنبال یه ظرف حلیم و با هم بدور از دغدغه چربی و اضافه وزن. صبحانه خاطره انگیزی رو میل کنید. باور کنید لذتی که در این لحظه های قشنگ وجود داره، هر سلول سرطانی رو مجبور به اپوپتوز (خودکشی برنامه ریزی شده) میکنه.
ژینوس_صارمیان
ملانصرالدین را گفتند: چگونه چهل بهار بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی؟
او در پاسخ جماعت گفت: ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه اگر من آتش خشمم زبانه کشید او برای انجام یک امری نیکو به جای جدل به مطبخ رود تا کشتی طوفان زده من به ساحل آرامش و س برسد
و اگر رگ غضب او متورم شد، من به طویله روم و کمی ستوران را رسیدگی کنم و وارد بیت نشوم تا عیال خونش از جوش بیافتد.
و اینک من، شکر خدا، چهل سال است که بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم.
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺟﻔﺖ ﺮ ﻧﺴﺖ !
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻣﻬﺮﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ
ﺁﺷﺰﺧﺎﻧﻪ ﻧﺴﺖ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﺎﻻﺕ ﻭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﻣﺠﺮﺩ ﻧﺴﺖ !
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻧﻮﺍﻗﺺ ﺷﺨﺼﺘ ﻭ ﺑﻤﺎﺭ ﻫﺎ ﺭﻭﺍﻧ
ﻧﺴﺖ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺳﻄﺤ ﺬﺷﺘﻪ ﻧﺴﺖ !
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﻋﻼﻗﻪ ﻢ ﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺪﺍ ﻣﺸﻪ ﻧﺴﺖ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﺷﻨﺎ ﻭ ﺳ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪ ﻣﺸﺘﺮ نیست
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺑﺎ ﺎﺩﺭ ﺳﻔﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺎ ﻔﻦ ﺳﻔﺪ ﺑﺮﺸﺘﻦ
ﻧﺴﺖ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : " ﻭﻇﻔﻪ ﺷﻪ " ﻧﺴﺖ !
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﻮﻥ ﻣﻦ ﻣﻢ ﻧﺴﺖ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺭﻭﺷﻨﻔﺮ ﻭ ﺳﻨﺖ ﺍﻧﺪﺸ ﻧﺴﺖ !
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺁﺭﺍﺸﺎﻩ 3 ﻣﻠﻮﻧ ,
ﻞ ﺁﺭﺍ 5 ﻣﻠﻮﻧ ,
ﻣﺮﺍﺳﻢ 100 ﻣﻠﻮﻧ ﻧﺴﺖ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺗﻌﻬﺪ ﺑﺮﺍ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻧﺴﺖ !
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻣ ﻨﻢ ﻧﺴﺖ.
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ »
ﻌﻨ : ﺻﺪﺍﻗﺖ ، ﺷﻨﺎﺧﺖ ، ﺁﺯﺍﺩ , ﺁﺎﻫ ,
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ، ﺩﻣﻮﻛﺮﺍﺳﻲ ﺻﺤﻴﺢ
یعنی ﻋﺸﻖ ﺑﻲ ﺍﻧﺘﻬﺎ.
ازدواج » ﻳﻌﻨﻲ : ﺯﻧﺪﻲ
ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺯﻧﺪﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﻴﺎﻧﺖ،
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﺍﺯ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺑﺪ !!!! اﺯﺩﻭﺍﺝ
ﻌﻨ : ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ » ﺑﺎﺷ.!!!
■ یکی از بهترین روش ها start & stop
■ یکی از روشهای موثر برای رهایی از انزال زود رس یا دیر شدن روش start & stop نام دارد
■ در این روش شما به فعالیت جنسی پرداخته و بعد از آنکه تحریک شما به حداکثر رسید و درست پیش از آن که ارگاسم شوید ، دست از فعالیت برداشته و برای مدت کوتاهی هیچ تحریکی انجام نمی دهید
■ هر چند در ابتدا ممکن است مشکل به نظر برسد ولی به مرور زمان شما از لذت جنسی زیادی بهره مند خواهید شد
■ استفاده از متد ماستر و جانسون از دیگر راههای دیر شدن مرد است :
■ این شیوه شامل یادگیری تشخیص و کنترل احساسی است که منجر به ارگاسم می شود . این روش از دیر شدن نیاز به اراده و تمرین دارد ولی بسیار موثر است
■ ماستر و جانسون ، شامل تحریک ی توسط خود فرد یا زوج جنسی می باشد . انجام تحریک تا رسیدن به نزدیکی قله (ارگاسم) و متوقف کردن آن است
■ این کار در چند نوبت و اوقات مختلف انجام می شود و به تدریج زمان هر تحریک افزایش می یابد تا فرد احساس می کند زمان طولانی تری را صرف هر بار تحریک می نماید پس از چند نوبت و چند روز تمرین انجام نزدیکی شروع می شود
■ مرد به پشت می خوابد و به آرامی کار نزدیکی انجام می شود . به محض اینکه تحریک به قله نزدیک می شود با علامت دادن به زن (پارتنر) مدتی حالت ریلکس به خود گرفته و مجددا نزدیکی شروع می شود
در جستجوی یک فرد خاص نباشیم.
وقتی در جستجوی فردی خاص هستیم بسیاری از آدمها را نمیبینیم. حتی به سمت یک صحبت ساده با آنها هم حرکت نمیکنیم.
در جستجو بودن، یعنی به نوعی قضاوت کردنِ آدمها، حتی قبل از فرصتِ سلام و احوال پرسی کردن.
جستجو کردن یعنی ما فقط به افرادی اجازه میدهیم به دنیایمان نزدیک شوند که شبیه به تصویر ذهنیمان هستند و همین تصویر ما را از کامل حس کردن زندگی دور میکند.
در اتفاقات، محیطها و موقعیتهای جدید قرار بگیرید و سعی کنید با آدمها جهان مشترکی پیدا کنید اما در جستجوی یافتنِ فردی خاص نباشید.
حضور داشتن در اتفاقات، بزرگترین راهنمای ما برای وصل شدن به آدمهای جدید، جهانهای جدید و موقعیتهای جدیدتر است.
پونه_مقیمی
آدمهای سمی را جایی از قطار زندگی تان پیاده کنید.
وقتی فردی شما را آزار می دهد، شما را کوچک می کند و اجازه نمی دهد شما در بهترین حالتی که می توانید باشید یا دائما حالِ شما را می گیرد، دیگر جایی برای احساساتی بودن باقی نمی ماند.
چرا که احساساتِ آدمی درخور عشق و مهربانی است. درخور کسانی است که اهرم های مثبتی برای ارائه در زندگی شما هستند.
آدمهایی که توانایی ها و استعدادهای شما را أرج می نهند و کاری میکنند نسبت به خود و رابطه ای که با آنها دارید، حس خوشایندتری پیدا کنید.
بنابراین احساسات خود را برای کسانی نگه دارید که نسبت به شما با مهربانی و احترام و منزلت رفتار می کنند. احساساتتان را خرج کسانی نکنید که سعی در تخریب شما دارند و نمی خواهند یا نمیتوانند به شما اجازه رشد بدهند.
✨ آدمهای سمی زندگی تان را جایی از قطار زندگی تان پیاده کنید.!
بعضی هایشان راهکارهای عاشقانه بلدند
برایتان گل می خرند
کادو می گیرند
دعوتتان می کنند به یک رستوران شیک، وعده سفر می دهند
خلاصه با هر کاری که می شود یک زن را خوشحال کرد از دلتان در می آورند.
اما عده ای دیگر.
نه اینکه نخواهند، فقط خدا می داند از هر لحظه طولانی تر شدن قهرتان چه عذابی می کشند، چقدر دلتنگ شنیدن صدایتان هستند.
این ها نه اینکه مغرور باشند فقط بلد نیستند
یا شاید زن ها را آنطور که باید نمی شناسند
پس سکوت می کنند، در لاک خودشان می روند
اینطور مواقع شما دست به کار شوید، کوتاه بیایید
✔️ سعی کنید دلتنگی را در چشمهایشان ببینید بگردید و بین حرفهایشان آنچه
می خواهید بشنوید را پیدا کنید
با طولانی کردن قهرها
با نصفه رها کردن رابطه ها
چیزی درست نمی شود.
❤️ شما آموزگار مهربانی باشید ❤️
ن محبوب و جذاب، به خودشان احساس خوبی دارند. روانشناسان بزرگ معتقدند در مرحله ی اول، ن باید احساسات منفی را که به خودشان دارند بشناسند.
احساسات منفی در عمق ضمیر ناخودآگاه یک زن، دفن و موجب می شود که او، احساس کند نمی تواند رابطه ی خوبی با همسر و اطرافیان داشته باشد.
رایج ترین احساسات منفی درباره ی خود عبارت اند از: احساس بی ارزشی ،محبوب نبودن و عجیب و زشت بودن و نالایق بودن و جذاب نبودن، که ن با داشتن این احساسات منفی درباره ی خود، یک دیوار دفاعی در اطراف خویش ایجاد میکنند که به همسرشان اجازه نمی دهد به آن ها نزدیک شود و به این ترتیب، از ایجاد یک رابطه ی صمیمی تا حدودی خود را محروم می کنند.
وظیفه یک بانو اینه که دنبال آموزش دیدن و رشد شخصی خودش باشه و وظیفه یک استاد و مشاور اینه که بلد باشه ویژگی های منفی و ضعف های اشخاص رو شناسایی و اصلاح کنه.
رسم و رسوم خاص خانواده تان چیست؟
کدام نوع تفریحات را دوست دارید؟
بعد از ازدواج تا چه حد اهل رفت و آمد با دوستانتان هستید؟
معاشرت همسرتان با دوستانش را می پسندید؟
کارهایی که به آن اشتغال داشتیدچه بوده است
از شغل فعلیتان ،راضی هستید؟
با همکارانتان رابطه تان چطور است؟
خط مشی ی و اعتقاداتتان درباره مسائل ی چیست ؟
♦️من قربانی گذشتهام هستم
شما قربانی گذشتهتان نیستید، اما به خاطر گذشتهتان، قربانی زمان حالتان میشوید. البته فعالیتهایی که قبلا انجام دادید بر شما تأثیر میگذارد، اما وسواس نسبت به گذشته و تحلیل بیپایان آنچه که دیگر گذشته است، میتواند به اشتباهات بیشتری منجر شود.
♦️زمانی که فلان چیز را داشته باشم، خوشحال خواهم بود
خوشحالی با رسیدن شما به هدفتان به دست نمیآید. احساس لذت و رضایت موقت و زودگذر است. سعی کنید بدون تعیین هدفهای غیرضروری، شاد باشید.
♦️این کار را بعدا انجام خواهم داد
ما هیچ وقت نمیدانیم که در واقع چقدر زمان داریم. ممکن است روزی از خواب بیدار شوید و بفهمید که دیگر زمانی که برای کارهایی که میخواستید انجام دهید، ندارید. اگر در انتظار لحظهی مناسب و ایدهآل هستید که همه چیز ایمن و مطمئن باشد، بدانید این لحظه هیچ گاه از راه نخواهد رسید!
♦️هیچ کس مرا نمیفهمد
اغلب افراد در جهان چنین تفکری دارند و شما تنها نیستید. فقط به این دلیل که دیگران با شما موافق نیستند نباید بگویید که درکتان نمیکنند. متفاوت بودن خوب است و گاهی گوش دادن به فردی با عقیدهای متفاوت، به شما کمک میکند تا خودتان را بهتر بفهمید.
اگر به من بگویند زیباترین واژهای که یادگرفتی چیست❓
میگویم پذیرش است.
پذیرش یعنی :
پذیرفتن شرایط با تمام سختیهایش…
پذیرش یعنی :
پذیرفتن آدمها با تمام نقصهایشان…
پذیرش یعنی :
پذیرفتن اینکه مشکلات هست و باید به مسیر ادامه داد…
پذیرش یعنی :
پذیرفتن اینکه گاهی من هم اشتباه میکنم…
پذیرش یعنی :
پذیرفتن اینکه من کامل نیستم…
پذیرش یعنی :
پذیرفتن اینکه هیچ کس مسئول زندگی من نیست…
پذیرش یعنی :
پذیرفتن اینکه انتظاری از دیگران نداشته باشم…
☑️ داشتن پذیرش توی زندگی، یعنی پایان دادن به تمام دعواها اختلافها و جدلها.
نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاح است.
یعنی آدم هر عملی را که میخواهد انجام بدهد، از چند جهت به آن نگاه کند.
ما آدمها معمولا از همان یک جهتی که اول به ذهنمان میاید، کاری را انجام میدهیم یا نمیدهیم.
ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویهی دیگر هم به قضیه نگاه کنیم.
مثلا دوست دارم فلان چیز را به دوستم بگویم.
نگاه مکعبی میگوید: اثراتش را هم بررسی کن!
اگر بگویی، اثراتش و عواقب آن چیست؟
شاد میکند یا ناراحت؟
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم میکند.
تو ذهنم اول میگویم : قطع رابطه یا برخورد با آن.
نگاه مکعبی میگوید : عجله نکن!
شاید فلان مشکل را داشته است که با تو بد برخورد کرد.
شاید حواسش نبود.
شاید فشار کارش زیاد است برای همین بهم ریخته است.
نگاه مکعبی نیاز به "مکث قبل از عمل" دارد.
سخت است ولی نهایتأ کارهایمان در شبانه روز پختهتر میشود، احتمال اشتباه پایین میآید و موفقتر میشویم.
این مطلب را انجمن سلطنتی سلامت روان بریتانیا در جدیدترین گزارش خود منتشر کرده است.
محققین این مرکز 1479 فرد 14 تا 24 ساله را مورد ارزیابی قرار دادند و فاکتورهایی نظیر احساس افسردگی، اضطراب، انزوا، چگونگی تصویرسازی ذهنی و تغییرات سلامت روان، هنگام کار با شبکههای اجتماعی در این افراد بررسی شدند.
بر اساس نتایج منتشر شده، اینستاگرام بیشتر از سایر شبکههای اجتماعی موجب القای این احساس منفی در جوانان شد که چهره و بدن آنها به اندازۀ کافی خوب و زیبا نیست. لذا اغلب جوانان به کمک فیلترهای این اپلیکیشن سعی در بهبود ظاهر خود داشته و در تلاش برای رسیدن به "کامل شدن" ظاهری بودند. این ویرایشهای پی در پی عکس، نسلی را پرورش میدهند که تصویر ذهنی مناسبی از ظاهر خود نداشته و بهعبارتی بدون اعمال فیلتر روی عکس خود، اعتماد به نفس کافی را ندارند!
محققین توصیه میکنند که توسعهدهندگان اینگونه اپلیکیشنها با استفاده از نشانگرهایی، تصویر ویرایش شده یا دارای فیلتر را برچسبگذاری شده و متمایز نشان دهند.
دکترمجیدناصری
اگر شما یک نوجوان هستید، احتمالا با احساس بی احترامی آشنا هستید:
نوجوان شما چشمان خود را باز می کند، آهی عمیق می کشد، دیگر با جوک های خود نمی خندد، به اتاق خود رفته و در بسته می شود و یا به نظر می رسد همیشه با درگیر بحث جدل با خود با دیگران و شما است .
احساس میکنید: فرزندتان با شما سازگاری ندارد و یک غریبه است ، حتی احترامات پدر مادری نیز مورد تهدید واقع شده است. ممکن است تصور کنید که برخی از این رفتاره از جمله بی احترامی و.مربوط به عوامل رشد یا تمایل دوران بلوغ و نوجوانی باشد تا آماده گردد ، بتواند تصمیم گیری های برای ادامه زندگی خود داشته باشد.
اما بخاطر داشته باشید ، ایت تصور بصورت کامل صحیح نمی باشد آنها هنوز یک بزرگسال نیستند، و شما والدین باید به مسائل آنها توجه و نظارت کنید ، بطورمثال زمان های خروج و برگشت ، محل های تردد ،رسانه هایی که استفاده می کنند ودر فعالیتهای مشارکتی و اجتماعی شرکت می کنند ، آیا تکالیف درسی خود را به موقع انجام می دهند، خواب کافی دارند ، وقت خود را با خانواده صرف می کنند؟
و زمانی که مشاوران و مربیان و الدین با تحکم به وی می گویند باید چه کند ، آنان قدرت خویش را از دست می دهند ، به طوری که نوجوانان می تواند کاری را که می خواهد انجام دهد . در چنین شرایطی بعضی از بزرگسالان سعی می کنند نوجوانان را به حال خود رها کنند ، ، در حالیکه نوجوانان می توانند مسئول باشند. البته در خانواده های تحصیلکرده با استفاده از مشاورین با تجربه کودک و نوجوان با استفاده از تکنیک های رهیافت عصبی اقدام به سازماندهی آنان می نمایند .
اما تحقیقات نوین جهانی حقیقت مهم تری را نشان می دهد ، یادگیری احترام ، واجرای آن در دوران کودکی و نوجوانی به مشابه یک خیابان دو طرفه و بسیار مهم و شلوغ است است ،با تمرکز بروی میزان احترام ، وشناسایی روند رفتاری نوجوان ، و در رابط با خود و به چه حقی می اندیشد یا اینکه ، شما (والدین ، مشاورین ، مربیان ) به آنها احترام می گذارید، از موضوعات بسیار مهم و ضروری است ، که در روند ساختار سازی ذهنی آنان بسیار موثر می باشد ، بطوری که به آنان کمک می نماید تا در اکثر زمینه ها ی زندگی شخصی خود بتوانند مشارکت و همکاری داشته باشند ، احترام به خودمختاری کلید موفقیت آینده است.
دکترمجیدناصری
در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه ، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در 5 کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟
دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟
معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیدهایم.
معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟ آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد. معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوتههای توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت،
بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوریکه یاد گرفتهاید، به پدر و مادرتان یاد بدهید. وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه میآورید. برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.
وقتی میوهها رسیدند، بچهها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه آوردند. معلم میپرسد که مزهشان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم.
معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید. میتوانید بخورید. بچهها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند. بعد از دوسال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.
معلم بودن یعنی این. فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب وتقسیم نیست. معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد. پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم. بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم. کاری کنیم بعد از مرگمان مارا دعا کنند نه لعنت.
✍️ دکتر محمد فاضلی
ایران امروز سرزمینی است که در آن میتوانید پولدار خفنی بشوید و این کار را به سرعت هم انجام دهید. قصد دارم در این یادداشت، یکی از راههای خفن پولدار شدن به شما هم یاد بدهم، چیزی شبیه آشپزی است. راههای خفن پولدار شدن، قسمت اول: تأسیس مؤسسه مالی و اعتباری.
اول، از یک جایی (مثلا اداره تعاون شهرتان) مجوز بگیرید که صندوق قرضالحسنه راه بیندازید. اول بگویید فقط میخواهم در سطح شهر خودم فعالیت کنم.
دوم، چند نفر کله گنده و آدم بانفوذ را عضو هیئت مدیره صندوق کنید. کارهای زیادی باید انجام دهید و به نفوذ و کمک آنها نیاز دارید.
سوم، تبلیغ کنید و شعبه تأسیس نمایید. غیرقانونی است، اما اگر اعضای هیئت مدیره را خوب انتخاب کرده باشید، میتوانید بدون نظارت بانک مرکزی، شعبات و سپردهگیری از مردم را گسترش دهید.
چهارم، شما چون تحت نظارت بانک مرکزی نیستید، از هفت دولت آزادید و میتوانید نرخ سودهای بسیار بالا به مردم پیشنهاد کنید. مردم پولهایشان را به سمت شما روانه میکنند.
پنجم، بانکهای تحت نظارت و قانونی، قادر نیستند در نرخ سود با شما رقابت کنند، عقب میمانند و شما خوب سپردهگیری میکنید. شما موفق میشوید پول را از بانکهای قانونی به صندوق غیرمجاز خودتان منتقل کنید. برخی از بانکهای مجاز با شما رقابت میکنند و تعهدات سودی را میپذیرند که عملاً به معنای خسارت به خودشان است.
ششم، شما سود بالایی میدهید و به تدریج بانکهای قانونی هم مایل میشوند که در صندوق شما سپردهگذاری کنند. شما ریسک کارهای خودتان را به بانکهای قانونی هم گسترش میدهید و به این ترتیب همه در کاری که میکنید شریک میشوند. هر اتفاقی برای شما بیفتد، به سرعت همه را درگیر میکند.
هفتم، حالا شما آنقدر بزرگ شدهاید که بخش قابل توجهی از بازار پولی کشور دست شماست. همه باید هوای شما را داشته باشند که اگر زمین بخورید، اتفاقات بدی میافتد و پای خیلی چیزها به میان کشیده میشود.
هشتم، فعالیتتان را گسترش میدهید و به بقیه بخشهای اقتصاد اعم از زمین، مسکن، ارز و طلا حمله میکنید. شما آنقدر وعده سودهای کلان به سپردهگذاران دادهاید که از فعالیتهای سالم اقتصادی نمیتوانید آنها را جواب دهید، باید کار ناسالم کنید. پولشویی یک گزینه خوب است.
نهم، وامهای کلان به دوست و رفیقتان میدهید، با بهرههای سنگین، و سود موهومی این وامها را – که خودتان هم میدانید برنمیگردند – در حسابها لحاظ میکنید تا تراز عملکرد شما مثبت نمایش داده شود.
دهم، از منابع سپردهگیری شده، به خودتان با بهره اندک وام میدهید و دوباره در مؤسسه خودتان با نرخ بهره 35 درصدی یا بیشتر سپردهگذاری میکنید.
یازدهم، شما به تدریج منابع مؤسسه (همان سپردههای مردم و سپردههای سایر بانکها نزد مؤسسه شما) را به خودتان و سایر آشنایان وام میدهید. صندوق ورشکسته میشود و مردم برای گرفتن سپردههایشان صف میکشند.
دوازدهم، زمین خوردن شما باعث میشود خسارت بانکهای دیگر و میلیونها سپردهگذار، برای دولت و کشور مشکل امنیتی درست کند. همه به دست و پا میافتند که یک جوری قضیه را سر هم کنند.
سیزدهم، پول سپردهگذاران از منابع بانک مرکزی، به هزینه تورمی که ایجاد میکند، پرداخت میشود.
چهاردهم، شما و رفقا که منابع مؤسسه (سپردههای مردم) را به اموال، خانه و زمین، طلا و ارز تبدیل کردهاید، در طوفان تورمی، ارزش داراییهایتان چندین برابر میشود. حالا اگر اصل پول را هم از شما بگیرند، دارایی شما آنقدر بر اثر تورم زیاد شده که میتوانید سر سبیل شاه نقاره بزنید.
ممکن است با این دستورالعمل، مجبور شوید مدتی را هم در زندان سر کنید، یا در نظر مردم و تاریخ به عنوان یک کثافت جلوه کنید، اما بعد از آزادی خودتان و دوستان میتوانید تا آخر عمر و تا چند نسل بعد، به خوبی و خوشی زندگی کنید؛ در کانادا، موناکو، لسآنجلس یا در پنتهاوسی در تهران خودمان. شما را تا دستورالعمل بعدی برای خفن پولدار شدن به خدای بزرگ میسپارم.
اگر دوست دارید دیگران هم خفن پولدار شوند، با آنها به اشتراک بگذارید و
به مجمع فعالان اقتصادی بپیوندید
اقتصاد و جامعه چگونه از آدم های خوب هیولا می سازد؟
✍ مولود پاکروان
اگر بریکینگ بد را دیده باشید شما هم می دانید وایت کارهای "بد" زیادی انجام داد چون می خواست یک همسر "خوب" باقی بماند. در تمام طول سریال داستان می خواهد به ما نشان دهد وایت تنها در پی ایدئولوژی خود رفته است: بهتر است هر جور شده خودت پول دربیاوری تا این که از دیگران کمک بخواهی! او فکر می کند که دارد همه این کارهای نادرست، از تولید مواد مخدر گرفته تا قتل، فساد و ترور را به خاطر خانواده اش انجام می دهد.
این سریال می خواهد ثابت کند فرشته و اهریمنی در کائنات وجود ندارد، بلکه این همه در درون ماست و در ارتباط با منافع و طمع ها و شهوات نفسانی ما زاییده میشود. بیتردید دنیا پر از آدمه ایی است که کارهای بدی می کنند – و حتی می دانند این گونه به دیگران صدمه می زنند- اما هیولا نیستند. بریکینگ بد نشان می دهد فاصله بین یک انسان خوب و عادی با یک مجرم یا مفسد بسیار باریک است. و آنچه این انسان خوب را به ورطه سقوط می کشاند، امنیت از دست رفته اجتماعی و اقتصادی او است.
محسن جلالپور سریال هیولای مهران مدیری را صریح ترین سریال در برجسته کردن اثر چالش های اقتصادی بر زندگی افراد دانست و نوشت:" شرایط امروز کشور مهیای فعالیت سالم اقتصادی نیست و سریال هیولا هم حاوی این پیام است که فرد سالم در جامعه امروز ایران نمیتواند دوام بیاورد." هیولا که بسیاری از منتقدان آن را کپی برداری از بریکینگ بد می دانند داستان یک معلم ساده است که زیر بار مشکلات اقتصادی قد خم کرده، آنقدر که نمی تواند ساده ترین مطالبات همسر و فرزندش را برآورده کند.
پژوهشگران بر این باور بودند که فساد، فرآیندی است که به تدریج رخ می دهد و به مرور زمان رو به وخامت می گذارد. اما مجموعه ای از مطالعات که به گزارشی با عنوان"راهی به سوی رشوه خواری و فساد: سراشیبی لغزنده؟" منتهی شده است پیشنهاد میکند اگر برای افراد فرصتی فراهم شود، احتمال آن که در دام فساد گرفتار شوند زیاد خواهد بود. در این مطالعه، محققان دانشگاه آمستردام نشان داده اند احتمال آن که مردم درگیر فساد شوند بیشتر خواهد شد اگر یکباره و در یک فرصت خاص، شانس چنین کاری را پیدا کنند.
هرقدر فعالیت های اقتصادی در یک کشور درگیر مقررات سخت و متعدد و محدود تر باشد، قدرت و اقتدار ماموران دولت در تصمیم سازی ها و در نتیجه آن، احتمال بروز فساد بیشتر خواهد شد. چرا که مردم ناچار می شوند برای رهایی از این محدودیتها رشوه بپردازند یا قانون را دور بزنند. ت های پولی نیز از دیگر عوامل مهمی است که میتواند مردم یا ماموران دولت را به سمت فساد براند. در کشورهایی که بخش پولی منضبط و قانونمندی دارند، اقتصاد غیررسمی و بازار سیاه به ندرت شکل می گیرد و فساد نیز کمتر مشاهده میشود.
یافته های دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد نفوذ ت بر فساد آشکار و غیرقابل انکار است. اگر راس هرم ت (دولت، احزاب و تمداران) فاسد باشد، فساد را می توان در تمامی سطوح مشاهده کرد. و این ویروس شیطانی همزمان در میان شهروندان عادی جامعه هم پراکنده میشود چرا که دیگر به نهادها یا اعمال قانون، اعتمادی ندارند.
تخلف در بسیاری موارد به صورت معمول توسط مقامات بالا دست توصیه و دستور داده میشود یا در صورت وقوع مورد اغماض قرار میگیرد. این رفتار سبب میشود مشارکت افراد زیردست نیز موجه، منطقی و حتی مطلوب به نظر بیاید. بنابراین مدیریتی که فساد را نادیده می گیرد یا حتی آن را تقویت می کند مهم ترین عامل در ترویج فساد است.
به عنوان انسانی که از نظر اخلاقی دائم با خود در جنگ است، همه ما مستعد این هستیم که آدم خوبی بمانیم یا به شیطان بدل شویم! پس باید این توهم را کنار بگذاریم که فقط کسانی که از خودکنترلی و سلامت نفس برخوردار نیستند یا التزام به اخلاق ندارند یا دچار مشکل شخصیتی هستند مرتکب خلاف می شوند. فساد پتانسیل مکنون درون همه ما ست. اگر با انگیزه های ناخودآگاهی که ما را به سوی فساد می راند آشنا نباشیم فاصله بین نیتهای خوب و مقاصد شیطانی به باریکی مو خواهد شد./تجارت فردا
❤️بعضی اشخاص از ابراز علنی احساسات خود هراس دارند. می توانید از همسرتان بخواهید تا درباره احساسات منفی خود توضیح بیشتری دهد. با این کار از شدت ناراحتی او می کاهید
❤️از او بپرسید از کدام عمل یا کدام حرف شما دلگیر شده است؟ وقتی به جواب او گوش می دهید حالت تدافعی نگیرید، به جای آن از روش برخورد همدلانه و شیوه خلع سلاح استفاده کنید. در عبارات او واقعیتی بجویید. اگر ناراحت هستید، اگر احساس می کنید که تحقیر شده اید، احساسات خود را همان طور که گفته شد به او انتقال دهید
❤️وقتی دلیل ناخشنودی و عصبانیت او را می پرسید، از لحن احترام آمیز استفاده کنید. از مبارزه جویی بپرهیزید
❤️از خشم و اختلاف نهراسید. اشکالی در این ها نیست. اجازه ندهید که احساسات ناخوشایند، ابراز نشده باقی بماند. این کار بر شدت ناراحتی افزاید.
❤️هنگام ابراز احساسات خود از عباراتی که مفهوم من احساس می کنم » را تداعی کنند استفاده کنید. مثل ناراحتم ». از عبارتهایی که با تو » یا شما » شروع می شوند و حالت خطابی دارند بپرهیزید: مثل تو مرا ناراحت می کنی. » این قبیل عبارات، انتقادآمیز و داوری کننده هستند و به مشاجره ختم می شوند.
❤️احساسات خود را به نمایش نگذارید، آنها را بیان کنید. به نمایش گذاشتن احساسات می تواند به شکلهای زیر باشد : اخم کردن، سکوت های طولانی، به هم کوبیدن در اتاق،چهره در هم کشیدن.
غمگینی به منزله نوعی واکنش بهنجار و سالم است که در برابر فقدان یا نداشتن چیزی مثل فرد محبوب یا مکانی مورد علاقه برانگیخته می شود. فرد غمگین می داند که چه چیزی یا چه کسی را از دست داده است و با تمام وجود کوشش می کند تا آن را بازگرداند.
بنابراین فرد غمگین امید خود را از دست نمی دهد و احساس صلاحیت و ارزش را دارا می باشد.
در افسردگی امید اندک است و فرد باورهای غیر منطقی دارد. شخص به درماندگی خویشتن باور دارد و کوچکترین تلاشی برای حل مشکلات نخواهد کرد.
❣️به افراد غمگین برچسب افسرده نزنیم.!
تنها و تنها و فقط و فقط یک جاده است که انسان را از جهنم موجود به بهشت موعود میبرد و اون "جادهی بخشش" است!
اگر نمیتونید ببخشید بدبختید!
من اصلاً و ابداً با گذشت و تحمل و فداکاری موافق نیستمها.
گذشت و تحمل و فداکاری یعنی:
من به دیگری اجازه بدم کار بد بکنه، من حرفی نزنم. او رو به خاطر کار بدش تشویق بکنم؛ به او بگم این کار بد رو بیشتر با من بکنه؛ این کار بد رو با دیگران هم بکنه؛ با این کارم از او آدم بدتری بسازم؛ به خاطر کار بدی که با من کرده من آسیب ببینم؛ من به خاطر آسیبی که دیدم به دیگران بدی بکنم؛ و
پس من اصلاً و ابداً با گذشت و تحمل و فداکاری موافق نیستم! ولی مساله بخشش داستان دیگری
است.
بخشش یعنی:
یه کسی در حق شما یا شما در حق خودتون اشتباهی کردید، اون اشتباه رو میفهمید و میپذیرید، ازش میآموزید، اگر در ارتباط با دیگری است معذرت میخواهید، آمادگی خودتون رو برای جبران اعلام میکنید و پرونده رو میبندید؛ ولی دیگه هرگز به اون آدم اجازه نمیدید که در شرایط قبلی همون آسیب رو به شما بزنه!
اصلاً به من نگید که من سیصد دفعه همسرم رو بخشیدم، باز دوباره همون کار رو میکنه!
ما برای بار دوم بخشش نداریم!
شما وظیفهتون این هست که از خودتون محافظت و مراقبت کنید. این یه موضوع بسیار پیچیده و جدیه؛ حتی برخی از اوقات اجازهای که به او میدید که همون کار بد و غلطش رو بکنه فقط به خاطر اینکه میخواید دست بالا را داشته باشید که هر موقع لازم شد تو سرش بزنید!
اینها مکانیزمهایی است که برخی از اوقات میل شما به قدرت و کنترل رو نشون میده و ما امروز اونارو میشناسیم.
و مساله خیلی جدیتر از اینه که اون مکانیزمهای عادی به نظر بیاد. بنابراین مساله بخشیدن
یعنی آمادگی برای قبول این واقعیت که
در دنیا کار بد و غلط خیلی کم است، آنچه که مردم انجام میدن "اشتباه" است.
روان شناسی آنتروپولوژی ( مردم شناسی)، در جواب این سوال می گوید:
آدم سالم، آدمی است که با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست، نتیجتاً حضورش به آدم انرژى میده!
بیشتر از اینکه انتقادگر باشه، مشوقه!
بیشتر از اینکه منفى باشه، مثبته!
بیشتر از اینکه متکبر باشه، متواضعه!
بیشتر از اینکه بخواد خودنمایى کنه، دوست داره در یک فضاى اشتراکى، دیگرانو ببینه و همینطور خودش دیده بشه!
با آدم سالم، شما بهترین بخش وجودتون بیرون میاد.
آدم سالم زیباییهارو میبینه و به زبون میاره!
آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست که میبینى، فى البداهه است!
خلاقیت داره،
برخوردش محترمانه است،
حرمت شما حفظ میشه،
میتونید به او اعتماد کنید،
احساس امنیت کنید!
آدم سالم کنترل نیاز نداره،
تحقیر نیاز نداره،
تسلط نیاز نداره!
آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو میده که در حقیقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که هستی ببینی.
این سخن که اسطوره در ابتدا بخشی از واقعیت بوده است چندان پر بیراه نیست و حداقل رد پایی از واقعیت در هر اسطوره ای دیده می شود. نقطه آغازین هر اسطوره به تجربه فردی یا جمعی پدیده ای بر می گردد که بنا به عللی تاثیری هیجانی و عمیق بر تجربه کنندگان آن وارد نموده است. این تاثیر به مرور ترکیبات دیگری به خود اضافه می کند و به در طی اعصار و قرون بر بار محتوایی آن افزوده می شود و چنین تغییر و تبدیلی ایستایی نداشته و گذشت زمان نه تنها به کاهش و حذف آنها دامن نمی زند که بر حجم آنها می افزاید و دامنه تاثیر گذاری را در آنها وسیعتر می سازد و گاه به شکل دهی رفتارهای اجتماعی منجر می گردد.
مکانیسم های دفاعی ابزاری ضروری برای کنترل و مهار اضطراب می باشند. به عبارت دیگر به کمک این مکانیسمها انسان توانایی سازگاری با محیط اطراف خود را به دست می آورد و بقای خود را تضمین می نماید. این مکانیسمها کارکردی حیاتی برای زندگی انسانی داشته و بدون آنها سازمان روانی و ارگانیسم قدرت دفاعی خود را در برابر حملات بیرونی و درونی از دست می دهد.بنا به گفته فروید " ایگو تلاش می کند که وظیفه میانجیگری بین اید و دنیای بیرون را در خدمت به اصل لذت انجام دهد و برای حفاظت از اید در مقابل خطرات دنیای بیرون، و در جنک میان این دو جبهه ایگو روشها ی گوناگونی برای انجام این وظیفه را فراهم می سازد که شامل اجتناب از خطر و اضطراب و موضوعات ناخوشایند است. ما این ابزار را مکانیسمهای دفاعی می نامیم. "
اگر ما اسطوره گرایی را به عنوان یک ابزار دفاعی برای مقابله با تکانه های ناکام کننده و محافظ در برابر خطرات و اضطرابات و رویدادهای ناگوار و ناخوشایند تلقی نماییم پس می توانیم با تعمیم آن به جامعه ایرانی چنین استنتاج نماییم که یکی از دلایل گرایش ایرانیان به اسطوره ها محافظت از خود و حفظ ساختار و انسجام روانی اجتماعی مدنیت آنها بوده است. با نگاهی به تاریخ پرآشوب ایران از عهد باستان رد این ناملایمات را بصورت همیشگی در زندگی آنها مشاهده می نماییم. از حمله اسکندر تا تسلط چند صد ساله اعراب و هجوم مغول و جنگهای مستمر و نبرد دائمی بر سر قدرت به ناچار این ملت را به استفاده از ابزاری رهنمون ساخته که مشخصه اصلی آن پناه بردن به بقایای ذهنی و تحریف شده ای از رویدادها است که به مرور قالب اصلی خود را از دست داده اند و با ترکیبی از مواد و محتویات تحریف شده و تبدیل یافته به نوعی در خدمت آرامش بخشی و تسکین دهی آنها در برابر دشواریها و سختیها و رنجهایی است که زندگی بر آنها تحمیل نموده بود قرار گرفت.
با تحلیل اسطوره رستم در شاهنامه فردوسی با در نظر گرفتن شخصیتی که فردوسی برای وی خلق کرده است می توانیم کارکرد این دفاع را در آنچه که در این شخصیت خیالی نشان داده شده است بخوبی ملاحظه نماییم. کارکرد فرافکنی – درون فکنی صفات رستم در چهارچوب نیازهای ایرانیان و تلاش برای همانندسازی با وی و تاثیر آرامش بخشی و تسکین دهی افسانه توانمندیها و ابرمردی رستم تجمعی از مکانیسمهای دفاعی را در آن واحد برای ما آشکار می سازد. بزرگمنشی حاکم در داستان زندگی رستم برگردانی از احساس حقارت و ناتوانی و شکستهای پی در پی و محرومیتهایی است که در طی قرون بر این ملت تحمیل شده است و با پناه بردن به اسطوره رستم عملکردی جبرانی را رقم می زند که در نهایت به وظیفه اصلی مکانیسمهای دفاعی منتهی می شود که حفظ ساختار روانی و ارگانیسم اجتماعی ایرانیان را هدف رفته است.
بخشی از مقاله" روانکاوی اسطوره گرایی ایرانیان "
نوشته دکتر محمد رضا ابراهیمی
رواندرمان-روانکاو
✍️ بسیاری از ما در زندگی گیر می کنیم، چراکه روی مواردی در زندگی تمرکز داریم که خارج از کنترل ما هستند. هرچه بیشتر ما این چنین رفتار می کنیم، بیشتر ناتوان می شویم، و بیشتر ناکامی، ناامیدی، خشم و اضطراب را تجربه می کنیم. در مقابل، هرچه بیشتر روی مواردی تمرکز کنیم که تحت کنترل خودمان است، توانمندتر خواهیم شد؛ درواقع می توانیم اقدامات مفیدتری انجام دهیم.
✔️ در اینجا ایده هایی را با شما در میان می گذارم، تا به شما کمک کند که نسبت به این موضوع روشن تر شوید که چه چیزی قطعاً تحت کنترل ما نیست و چه چیزی به طور بالقوه تحت کنترل ما است:
موارد خارج از کنترل من:
اکثریت هیجانات و عواطفم
اکثریت افکارم
اکثریت حس های بدنی ام
خاطراتم
این که به هدفم دست پیدا کنم و یا نکنم
وقتی کاری را انجام می دهم چقدر احساس مثبت نسبت به آن داشته باشم
اینکه مردم چه بگویند و چه کاری انجام دهند
اینکه دیگران نسبت به انگیزه های من چه درکی دارند
اینکه دیگران نسبت به من چه نظری دارند و مرا چگونه قضاوت می کنند
در آینده چه اتفاقاتی می افتد
در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است
ضرر و زیان های دردآور و اجتناب ناپذیر در زندگی
آیا زندگی آنچه می خواهم را به من می دهد و یا خیر
اجتناب ناپذیر بودن پیری، بیماری و آسیب
مواردی که تحت کنترل من هستند (به طور بالقوه):
چگونه به هیجانات و عواطفم پاسخ بدهم
چگونه به افکارم پاسخ بدهم
چگونه به حس های بدنی ام پاسخ دهم
چگونه به خاطراتم پاسخ بدهم
در راستای اهدافم چه اقداماتی را انجام دهم
در کاری که انجام می دهم چقدر تمرکز داشته باشم و تا چه حد درگیر آن باشم
برای آنکه روی دیگران تأثیر بگذارم، چه بگویم و چه کاری انجام دهم
چقدر از ارزشهایم برای انگیزه مند کردن خود استفاده کنم
اینکه آیا بر اساس آن انسانی که می خواهم باشم اقدام می کنم و یا نه
برای آنکه بر آینده ام تأثیر بگذارم چه می گویم و چگونه عمل می کنم
به افکار در مورد گذشته چگونه پاسخ می دهم
هنگامی که ضرر و زیان اتفاق می افتد نسبت به خود مشفق باشم
ارزش هایی که من بر اساس آنها زندگی می کنم، صرف نظر از اینکه زندگی آنچه می خواهم را به من می دهد یا نه
چگونه از خودم مراقبت می کنم و به خودم اهمیت می دهم
✔️ توجه داشته باشید که واژه ی "به طور بالقوه" در بالای ستون دوم بسیار اهمیت دارد؛ اگر ما در حالت هدایت خودکار (auto pilot) باشیم، به شدت تحت تأثیر افکار و احساسات مان هستیم، و احتمالاً نمی توانیم موارد این ستون را تحت کنترل داشته باشیم.
✔️ اما اگر ذهن آگاهی داشته باشیم، به این معناکه نسبت به خود هشیار باشیم، در لحظهٔ حال حضور داشته باشیم، اجازه دهیم افکار و احساسات مان در جریان باشند بدون آنکه به قلاب آنها گرفتار شویم، آنگاه می توانیم روی این موارد کنترل داشته باشیم.
✔️ البته آنچه در بالا عنوان شد یک فهرست جامع نیست؛ مطمئنم شما می توانید موارد دیگری را هم به هر دو ستون اضافه کنید. اما برای شروع خوب است. بنابراین اگر می خواهید خود را توانمند سازید، بایستی ذهن آگاهی داشته باشید و در زندگی روی موارد ستون پایینی تمرکز کنید.
نویسنده: دکتر راس هریس
مترجم: سحر محمدی
شاید ما به این علت با ازدواج مشکل پیدا میکنیم که هیچکس به ما نگفته قرار است در آن به تلاش وادار شویم.
شاید ما با این انتظار وارد زندگی مشترک میشویم که همدمی شیرین و دلپذیر در کنارمان باشد و وقتی کشف میکنیم این هم فرصتی دیگر برای رشد کردن– فرصتی برای باظرفیتتر، صبورتر و دلسوزتر شدن – است میخواهیم زمین و زمان را به هم بریزیم.
وقتی کسی تصمیم به ازدواج میگیرد اغلب ما تشویقش میکنیم فرد مناسب را پیدا کند، و هیچکس نمیگوید چطور خودش فرد مناسبی شود – فردی که برای دیگران ارزش قائل است و میتواند ورای منافع شخصی فوری خودش را هم ببیند.
ظاهرا رویکرد جدید این است که اگر یک رابطه برای من زیانآور است پس باید» تمامش کرد.
والیس گودارد و جیمز مارشال | کتاب باغ ازدواج
همسرش را لِه و لَوَرده و کبود کرده است. هم جسمش را، و هم روح و روان و شخصیتش را.
بعد با پُز روشنفکرانهی خاصی میگوید: زنهای ایرانی مثلِ کشورهایهای خاورمیانهاند. دموکراسیبردار نیستند. تا یک ذره فضا باز میشود و به آنها آزادی میدهی، سرکش و طغیانگر میشوند. یا شورش و انقلاب میکنند؛ یا تجزیهطلب میشوند، و یا اسلحه برمیدارند و به جانِ هم میافتند. حتما باید یک دیکتاتوریِ رضاخانی و آتاتورکی، یا مُعمّر قذافی و صدّامی بالایِ سرشان باشد. هم مدیریتشان کند، و هم اگر پایشان را کج گذاشتند با چماق تویِ سرشان بکوبد.
میگویم: راستَش من در تمام عمرم سه چهار تا زن بیشتر ندیدهام؛ مادر و خواهر و خاله و عمه و زنهایی از این دست. لذا نمیتوانم در مورد تمام ن ایرانی، از زنده و مرده و آمده و نیامده گرفته، تا آشنا و غریبه، اینطور مثلِ تو محکم و کُلی حکم کنم. تازهشم همین چند زنِ زندگی من خیلی دموکراتتر از مردان زندگیام بودهاند. اگر دموکراسی، یعنی رعایت حقوق بشر، و حق اظهار نظر و آزادیِ بیان و عمل دادن به همگان، و شفافیت خبری، و مدارا با خَلق، و پاسخگویی به اعضای جامعه؛ والّا زنهای زندگیِ من خیلی دموکراتتر از مردها بودهاند.
اما برفرضِ محال که این کلیگوییِ تو درست باشد و زنهای ایرانی مثل کشورهای خاورمیانه باشند؛ اما مگر دیکتاتوریهای همیشه حاکم در تاریخِ این کشورها فرصت رفتارِ دموکراسیوار به مردمانشان داده بودند که انتظار داشته باشیم مردم یکهویی از فضای استبدادی به دموکراسی پَر بکشند. دموکراسی هم مثل هر چیز دیگری با تمرین به دست میآید. اصلا مگر کشورهای دموکراتِ کنونی یک شَبِه اینطوری شدهاند. همین تاریخ سیصد چارصدساله کشورهای ژیگولوی غربی را بخوان. پر است از وحشیگری و قتل و غارت و بردهداری و استعمار و زورگویی؛ و بعد تشکیل جامعهی مدنیِ قلابی و جعلی که فقط رنگولعابی گولزننده از دموکراسی داشته، و بعد رسیدن به اوّلیات دموکراسی.
خلاصه آنکه، اول کمی فرصتِ تمرین و مسابقه به حریف بده، بعد در مورد تواناییها و رفتارش به داوری بنشین. هرکس تنها به قاضی رود، راضی برگردد.
دکتر محسن زندی
به درستی آگاه نیستیم چقدر زمان برای انجام کار خود داریم.
به درستی نمیدانیم پیامدهای منفی تاخیر یا نتایج مثبت ِ به موقع انجام دادن کاری چیست.
دقیقا نمیدانیم انجام فعالیت خاصی چقدر زمان میبرد.
به اشتباه فکر میکنیم باید حتما در شرایط روحی یا فکری خاصی باشیم تا بتوانیم آن کار را انجام دهیم.
✍️ حتما تا اینجای مطلب زمانهایی را به خاطر آوردهاید که دست کم یکی از موارد بالا باعث شده کارهایی را به تاخیر بیندازید. مثلا یادتان هست از انجام نظافت خانه طفره رفتید چون احساس کردید حوصله و انرژی انجامش را ندارید؟
✔️ ما اغلب تصور میکنیم انجام کاری به زمان زیادی نیاز ندارد و بعدا میتوانیم انجامش دهیم که باعث میشود به خودمان بقبولانیم که هنوز خیلی فرصت داریم تا به آن بپردازیم. یکی از بزرگترین عواملی که منجر به امروز و فردا کردن میشود این باور است که فکر میکنیم باید حتما انگیزه یا رغبت انجام کاری را در زمان خاصی داشته باشیم. واقعیت این است که اگر منتظر بمانید تا چارچوب روحی و فکری خاصی قرار بگیرد تا اقدام کنید (مخصوصا کاری که دوست ندارید و باب میلتان نیست)، خواهید دید که انگار هیچوقت آن زمان مناسب فرا نمیرسد!
تردید هم میتواند نقش مهمی در امروز و فردا کردن داشتن باشد. وقتی هنوز مطمئن نیستید چگونه کاری را انجام دهید یا نسبت به تواناییهای خود تردید دارید، ممکن است مشغول انجام کارهای دیگری شوید و از انجام آن کار اصلی طفره بروید.
دو اردک بعد از دعوایی که هیچوقت زیاد طول نمیکشد، از هم جدا میشوند و در جهت مخالف هم شنا میکنند.
بعد هر یک از اردکها چند بار بالهایش را به شدت به هم میزند و انرژی مازادی را که در طول دعوا در او جمع شده، آزاد میکند.
؛
آنها بعد از به هم زدن بالهایشان با آرامش روی آب شناور میشوند، مثل این که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
؛
اگر اردک ذهن انسان را داشت، این درگیری را با فکر کردن و داستانسازی دربارهی آن زنده نگه میداشت. داستان اردک احتمالا این میشد:
باور نمیکنم چنین کاری کرده باشد. تا چندسانتیمتری من جلو آمد. فکر میکند برکه مال اوست. اصلاً ملاحظه حریم مرا نمیکند. دیگر هرگز به او اعتماد نخواهم کرد. دفعهی بعد برای اذیت و آزار من کاردیگری خواهد کرد. مطمئنم از حالا دارد توطئهچینی میکند. ولی من دیگر نمیتوانم تحمل کنم. درسی به او میدهم که هرگز فراموش نکند.»
؛
اگر اردک دارای ذهن انسان بود،چهقدر زندگی برایش دشوار میشد.
✨ درسی که اردک به ما میآموزد این است:
بالهایت را به هم بزن
ماجرا را رها کن
و به تنها مکان قدرت یعنی زمان حال برگرد.
یکی از بزرگترین اشتباهات خانم ها این است که باور دارند اگر مرا دوست داشته باشد، هر کاری میکند!
درست است که عشق قدرت میآورد، اما قرار نیست که از مرد زندگیتان، به گناه عاشق شدن، یک فرد ضعیف و زیردست بسازید.
بسیاری از زنها گمان میکنند اگر مردی عاشقشان باشد، به خاطر آن هاهمه پلهای پشت سرش را خراب میکند و به هیچ چیز دیگری جز فرد مورد علاقهاش توجه نمیکند.
بیشتر زنها با چنین تفکری، همسرشان را در معرض آزمایشهای سخت قرار میدهند و به او میگویند اگر مرا دوست داری، باید هرچه را که میخواهم، انجام دهی، اما واقعیت این است که چنین مردی، یک مرد عاشق نیست؛ بلکه فردی ضعیف، بیپناه و منفعل است.
یک عاشق واقعی هرگز به خاطر حسش از اصول و منطقش نمیگذرد، بلکه سعی میکند حسش را با عقلانیت همراه کند و از این راه به پیشرفت بهتر آن کمک میکنند.
۱-نیاز فیزیولوژیک یا بدنی
مثل نیاز به آب غذا پوشاک مسکن وبهداشت.
دو ویژگی دارد:
الف: وقتی نیاز برطرف شد خاموش میگردد اگر تشنه بود آب نوشید نیاز تشنگیش برطرف میگردد.
ب: این نیاز قابل تاخیر انداختن با صبر و تحمل هست.
اگر فرزند آب مطالبه کرد ۲۰ دقیقه دیگر به آب میرسیم میتواند صبرو تحمل کند تا بآب برسد.
۲-نیازهای وجودی
دائما ء باید بشوند
با ء خاموش نمیشوند
مثل نیاز به محبت
انصاف و عدالت
احترام
نیاز به احساس مهم دیدن
در اینجا احتمال تبعیض فرزندان پیش می آید.
شاید یکی از دلایلی که فرزندان در فضای مجازی منفی می روند احساس مهم بودن را در دنیای واقعی نمی توانند بدست بیاورند.
هسته اخلاق احترام هست.
احترام از محبت و ترس ایجاد میگردد.
۳-نیازهای تحوّلی
انسان در زندگی ۸ مرحله دارد
در هر مرحله یک نیاز روانی خیلی مهم دارد باید در همان زمان بروز و ظهور پیدا کند اگر دیر توجه شود دیگر اورجینال نیست اصل نیست.
مثال حیوانیکه بدنیا می آید چشمش باید تحریک شود اگر دوهفته تحریک نشود برای همیشه نابینا میشود
یکی از نیازهای تحولی امنیت هست
پدرو مادر بویژه مادر باید این نیاز رو بموقع برآورده نماید.
سازمان بهداشت جهانی مهارت های دهگانه ای را معرفی کرده است که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:
1-مهارت خودآگاهی
2-مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارتت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر نقادانه
➖مهارت خودآگاهی
توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت و یافتن تصویری واقع بینانه از خود. شناخت نیازها و تمایلات فردی برای آشنایی با حقوق و مسئولیت های فردی - اجتماعی
➖مهارت همدلی
درک کردن دیگران و مشکلاتشان در هر شرایطی. این مهارت به دوست داشتن و دوست داشته شدن و در نتیجه،روابط_اجتماعیِ بهترِ افراد با یکدیگر می انجامد.
➖مهارت روابط بین فردی
مشارکت و همکاری با دیگران، همراه با اعتماد واقع بینانه، که در کنار تقویت دوستی ها، دوستی های ناسالم را خاتمه می دهد تا کسی از چنین روابطی آسیب نبیند.
➖مهارت ارتباط موثر
درک بهتر نیازها و احساسات دیگران، به شیوه ای که فرد بتواند نیازها و احساسات خودش را نیز در میان بگذارد. تا ارتباطی رضایت بخش شکل گیرد.
➖مهارت مقابله با فشار عصبی
با آموختن این مهارت افراد هیجان های مثبت و منفی را در خود و دیگران می شناسند و سعی می کنند واکنشی نشان دهند که این عوامل مشکلی برای آنها ایجاد نکنند.
➖مهارت مدیریت هیجان
هر انسانی که در زندگی خود با هیجانات گوناگونی از جمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت و موارد دیگر مواجه است که همه این هیجانات بر زندگی او تاثیر می گذارد. شناخت و مهار این هیجانات، همان مدیریت هیجان است. برای کسب این مهارت فرد به طور کامل باید بتواند احساسات و هیجانات دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانات را مهار کند.
➖مهارت حل مسئله
زندگی سرشار از مسائل ساده و پیچیده است. با کسب این مهارت بهتر می توانیم مشکلات و مسائلی را که هر روز در زندگی برایمان رخ می دهند، از سر راه زندگی مان برداریم.
➖مهارت تصمیم گیری
برای برداشتن هر قدمی در زندگی باید تصمیم گیری کنیم، مسیر زندگی انسان را تصمیم گیری های او مشخص می کند. با آموختن این مهارت هداف خود را واقع بینانه تعیین و از میان راه حل های موجود بهترین را انتخاب می کنیم و مسئولیت عواقب آن را نیز به عهده می گیریم.
➖مهارت تفکر خلاق
تفکر یکی از مهمترین مهارت های زندگی است. مهارت تفکر خلاق، همان قدرت کشف، نوآوری و خلق ایده ای جدید است تا در موارد گوناگون بتوانیم راهی جدید و موثر بیابیم. با آموختن تفکر خلاق، هنگام مواجهه با مشکلات و دشواری ها احساسات منفی را به احساسات مثبت تبدیل می کنیم.
هنگامی که تفکر خلاق را می آموزیم دیگر مشکلات زندگی مزاحم ما نیستند، بلکه هر کدام فرصتی هستند تا راه حل های جدید بیابیم و مشکلات را به گونه ای حل کنیم که کسی تاکنون این کار را نکرده باشد.
➖مهارت تفکرنقادانه
این مهارت موجب می شود هر چیزی را به سادگی قبول یا رد نکنیم و پیش از آن، موضوع مورد نظر را به خوبی مورد بررسی قرار دهیم و پس از آن، در مورد رد یا پذیرش آن تصمیم گیری کنیم.
با آموختن تفکر نقادانه فریب دیگران را نمی خوریم و به عاقبت امور به خوبی فکر می کنیم و دقیق و درست تصمیم می گیریم و ارتباطات درستی برقرار می کنیم.
تعریف:
تایید طلبی یعنی انجام رفتاری با زیر بنای مهر طلبی
علت :
در زمان کودکی منو به خاطر ماهیت انسان بودنم دوست نداشتند بلکه به خاطر ؛نمره بیست دوست داشتند ، به خاطر نقاشی خوب دوست داشتند ، کسی نگفت در هر صورت تو باارزشی چه نمره خوب بگیری ، چه نگیری
منم شروع کردم به انجام کارها ورفتارهایی که باب میل دیگران بود تا از این طریق توجه و تایید و محبت آنها را به دست آورم
دلیل دوم :
عدم اعتماد به نفس من بود من از درون خودم را قبول ندارم وحالا به دنبال تایید و پذیرش دیگران بودم
اینجا بود که من شروع کردم به گدایی محبت وجالب اینجاست من محبت را از کسانی گدایی می کردم که خودشان چیزی از آن نداشتند
پادزهر .
پادزهر این نقص خویشتن پذیری است واینکه من بپذیرم من یکی از شاهکارهای خلقتم وبا تمام کمبود ها وداشته هابرای خداوند با ارزشم
پادزهردوم :فروتنی من کامل نیستم اشتباه می کنم وانجام اشتباه دلیل انسان بودنم است
✍️ دکتر مجتبی لشکربلوکی
بگذارید با یک سوال چالشی شروع کنم صادقانه جواب دهید: برگردید به سی سال پیش، آیا آن موقع می توانستیم رییس جمهور شدن ترامپ را پیش بینی کنیم؟ ظهور بیت کوین را چی؟ جنگ سوریه و عراق با داعش را؟
می توانستیم پیش بینی کنیم یک چیزی وارد زندگی مان می شود که صبح را با آن آغاز می کنیم، شب را با آن به رخت خواب می رویم. مونس همیشگی ماست؛ داخل تاکسی، اداره، مدرسه حتی موقع غذا خوردن و . هم آن را چک می کنیم. قطعا نه. رای آوردن خاتمی در سال 76؛ در 84 و در 92 را چه؟ ممکن است الان بگویید قابل پیش بینی بود. باشد کمی صبر کنید. هنوز باورتان می شود که دلار هزار تومانی در دو جهش به چهار هزار و سپس به 13 هزار رسیده است؟
به این ها می گویند قوی سیاه! داستان قوی سیاه چیست؟ قبل از اینکه استرالیا کشف شود، همه ما فکر می کردیم که قوها سفید هستند تا اینکه فهمیدیم در استرالیا قوهایی هستند که سفید نیستند اتفاقا برعکس، سیاه هستند! میلیون ها بار دیدن قوهای سفید باعث نمی شود که قوهای سیاه وجود نداشته باشند.
قوهای سیاه نماد، رخدادهای مبهوت کننده هستند. از آن جهت مبهوت کننده اند که کسی آن را پیش بینی نمی کرد و برای آن هم آماده نبود. چرا؟ به این دلیل که ما آدم ها با نگاه کردن به تجربه گذشته (تاریخ)، می خواهیم آینده را پیشبینی کنیم. و خوب بدیهی است که در گذشته موبایل اختراع نشده بود. داعش وجود نداشت. هیتلر به دنیا نیامده بود. اتحاد جماهیر شوروی فرو نپاشیده بود و زله کرمانشاه و سیل گلستان نیامده بود.
قوهای سیاه سه ویژگی را دارند:
▫️اول؛ دور از انتظار هستند. بنابراین ما احتمال رخداد آن را بسیار پایین ارزیابی می کنیم.
▫️دوم؛ اگر رخ بدهند تأثیرات خیلی مهم و یا وحشتناکی دارند.
▫️سوم؛ بعد از وقوع، انسانها ادعا میکنند که چنین رویدادی قابل پیشبینی بود!!!
دقت کنید که قوهای سیاه همیشه منفی نیستند بلکه می تواند تاثیرات مثبت داشته باشد: موبایل، هوش مصنوعی، رمز ارزها و رای آوردن مهاجرین و اقلیت ها در انتخابات کشورهای پیشرفته؛ همه قوهای سیاه مثبت هستند.
اولین کار این است که بپذیریم که تعیین احتمال رخدادهای مبهوت کننده (کشف قوهای سیاه) با استفاده از روشهای علمی قابل محاسبه نیست. متاسفانه خبرگان هم در این زمینه به اندازه عوام قدرت پیش بینی و پیش گویی دارند. پیش فرض های ما باعث می شود که نسبت به دیدن قوهای سیاه کور باشیم.
دومین کار این است که علاوه بر توجه به پارامترهای قطعی (آینده قطعی) و سناریوهای احتمالی (آینده های محتمل)، قوهای سیاه (آیندهای نامحتمل) را هم در نظر بگیریم. چگونه؟ به آینده های نامحتمل فکر کنیم از بین آینده های نامحتمل آنهایی که تاثیرات خیلی اساسی روی ما دارند را شناسایی کنیم و سپس از خود بپرسیم که اثرات آن چیست و سپس چگونه می توان از اثرات منفی آن آسیب ندید و یا اثرات مثبت آن استفاده کرد؟ مثلا ما فکر می کنیم تا کنون هیچ بانکی در ایران ورشکست نشده، اگر هم ورشکست شود بانک مرکزی جبران می کند. چرا؟ چون در گذشته چنین چیزی رخ نداده. اما شاید یک دفعه فهمیدیم یک قوی سیاه لعنتی وجود دارد و دقیقا همان بانکی که 100% سپرده ما در آن جاست ورشکست شد و
ما شاید نتوانیم جلوی سیل، زله، جنگ، تورم هزار درصدی را بگیریم. اما می توانیم در معرض یک رخداد باشیم یا نباشیم و یا می توانیم اقدامات جبرانی- پوششی برای آن ها داشته باشیم یا خیر. کسی که روی گسل خانه دارد، نسبت به زله بسیار آسیبپذیرتر از دیگران است. ما نمی توانیم جلوی زله را بگیریم، حتی نمیتوانیم بگوییم چه زمانی زله می آید؟ اما می توانیم در منطقه خطر زندگی نکنیم. همچنین آمادگی روانی، ذهنی، بدنی و غذایی لازم را برای زله داشته باشیم.
ما نمی توانیم جلوی ورشکستگی بانک مان را بگیریم اما
ما نمی توانیم مانع گسترش هوش مصنوعی شویم اما .
ما نمی توانیم جلوی پیدایش رمزارزها را بگیریم اما .
چند روزی میهمان خانواده ای در اروپا بودم. دیدم 400 شمع خریداری کرده اند و نگهداری می کنند. از آنان پرسیدم داستان چیست؟ گفتند دولت اام کرده برای سه ماه غذا و گرما و روشنایی باید برای خود تامین کنید که در صورت جنگ های داخلی!!! از سرما و تاریکی و گرسنگی در امان باشید. با خودم فکر کردم چقدر احتمال دارد که آن کشور درگیر جنگ شود، احتمال= صفر. از خودم پرسیدم اگر رخ دهد، تاثیر آن چقدر است؟ تاثیر=بی نهایت. دقیقا این همان قوی سیاه بود.
تجربه تاریخی نشان داده، ایران سرزمین قوهای سیاه است، قوهای سیاه هم تاثیرات مثبت هم تاثیرات منفی بالایی دارند. نمی توانیم قوهای سیاه را صید کنیم یا رام کنیم، اما می توانیم شمع بخریم و خود را برای قوی سیاه بعدی آماده نگاه داریم.
✍️ ازدواج یک پدیده اجتماعی است. بدون تردید انتخاب همسر یکی از مهمترین تصمیم ها در طول زندگی ماست و در حقیقت همه هیجانات، تولید مثل، تربیت نسل آینده، درآمد، مسئولیت، تامین نیازها و چالش های آینده زندگی ما به آن بستگی دارد.
زن و مرد به عنوان مکمل یکدیگر بسیاری از نیازهای روانی- اجتماعی هم را برآورده می کنند. و سه دلیل عشق، مصاحبت و دستیابی به انتظارات و توقعات برای ازدواج مطرح است و توجه به این نکته که هر اندازه انتظارات و توقعات دختر و پسر قبل از ازدواج و در زندگی شویی واقع بینانه تر باشد، زندگی شویی موفقیت آمیزتر خواهد بود.
همچنین پژوهش ها نشان می دهد که تا حدود زیادی خوشبختی و موفقیت درازدواج یا عدم موفقیت در ازدواج زن و مرد را از ابتدای زندگی می توان پیشگویی کرد و به بیان دیگر بسیاری از مشکلات آن ها قابل پیشگیری خواهد بود. به همین جهت امروز، "آموزش مهارت هاى پیش از ازدواج" زوجهای جوان یک ضرورت مسلم تلقی می شود.
هر اندازه دختر و پسر اطلاعات بیشتری در جهت شناخت خود و همسر آینده شان داشته باشند و ملاک های معقول تری را برای انتخاب همسر در نظر بگیرند، در زندگی شویی خود با مشکلات و ناسازگاری های کمتری مواجه خواهند بود
✔️ ملاک های ازدواج های موفق یا خوشبخت را می توان چنین خلاصه کرد:
1️⃣ برخورداری از علاقه های مشترک
2️⃣ داشتن فعالیت های مشترک یا سرگرمی های مشترک
3️⃣ اظهار محبت نسبت به همدیگر
4️⃣ اعتماد داشتن به یکدیگر
5️⃣ موفقیت در روابط جنسی
6️⃣ داشتن زمینه های خانوادگی همسان یا مشابه
7️⃣ احترام به عقاید و دوستان و آشنایان همدیگر
✔️ یک نکته مهم:
✍️ هرکس طبیعتا مایل است همسری برگزیند که بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یکدیگر جلب و جذب می کند، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر می سازد. هر اندازه فرد با همسر خود وجود اشتراک فرهنگی بیشتری داشته باشد، برای سازگاری با او آماده تر است و با اختلافات کمتری مواجه می شود.
هر چقدر در انتخاب همسری با مشابهات بیشتر ذاتی و اکتسابی تلاش کنیم ولی بازهم زن و مرد تفاوت های بسیار چشمگیری با یکدیگر خواهند داشت که باید یاد بگیرند با این تفاوت ها زندگی کنند و ثمره این زندگی یک ازدواج شاد و رضایت بخش باشد.
✅ جلسه تمام شد و در راه بازگشت به اتاقم در دانشگاه، نوجوانی را که شانزده هفده ساله به نظر میرسید، منتظر در راهرو دیدم. ظاهر دانشجویی نداشت. در را که باز کردم، جلو آمد و گفت من از اسلامشهر تا اینجا آمدهام که یک راهنمایی هم به من بدهید و ادامه داد مطلب چگونه خیلی خیلی خفن پولدار شویم» (مطلبی درباره شیوههای فساد در مؤسسات مالی و اعتباری) را از شما خواندهام و آمدهام یکی از آن راههای خیلی پولدار شدن را هم به من یاد بدهید.
✅ همینطور که وسایلم را جمع میکردم تا از اتاق بیرون بروم، گفتم من آن مطلب را نه برای آموزش پولدار شدن بلکه برای نقد شیوههای نادرست پولدار شدن و فساد در جامعه ایران نوشتم. پرسیدم مگر مقاله را تا آخر نخواندید؟ ندیدید که در انتهای آن نوشتهام حالا به پولدار کثافتی تبدیل شدهاید.» ما حالا از اتاق بیرون آمده و در راهرو بودیم، جواب داد، پول چنان جلوی چشمام را گرفته است که آخرش را ندیدم، ولی حالا نمیشود یکی از همین راهها را هم به من نشان دهید؟
✅ گفتم پسرجان من که راههای زیاد پولدار شدن را بلد نیستم اما میتوانم بگویم برای زندگیات برنامه داشته باش و از امکاناتت استفاده کن تا بتوانی رشد کنی. گفت وسط بیامکاناتی و فقر چگونه میشود رشد کرد. گفتم یعنی امکان درس خواندن هم نداشتهای؟ گفت چرا دارم. گفتم خب من برای اینکه استاد دانشگاه شوم، 27 سال متوالی درس خواندم. پاسخاش حیرتآور بود. گفت من فرصت ندارم برای این مقدار زمان، من میخواهم تا جوان هستم پول به دست بیاورم.
✅ پرسیدم مگر چند سال داری، گفت هجده سال. گفتم ببین، ده سال دیگر هم که به پول بررسی 28 ساله، و بیست سال دیگر هم برسی 38 ساله هستی. اینها سنین پیری نیستند، جوانیاند. گفت من نمیخواهم درس بخوانم، میخواهم به بازار بروم. گفتم ایرادی ندارد، از شاگردی بازار شروع کن، اما آنجا هم باید صبر کنی و برنامه داشته باشید.
✅ پای ماشین رسیده بودیم که پرسید حالا بالاخره راهنمایی نمیکنید؟ گفتم دو چیز به ذهنم میرسد. این عطش پول یک وقت تو را به راههای خلاف قانون نکشاند و مثال زدم. دوم، به ذهنم میرسد که کتاب پیکان سرنوشت ما» سرگذشت بنیانگذار ایران خودرو فعلی را بخوانی که از کارگری کارواش به مالکیت بزرگترین شرکت خصوصی صنعت ایران رسید. تنهای چیزی بود که در ذهن داشتم، کتاب را یک روز قبل معرفی کرده بودم.
✅ نوجوان رفت ولی حسرت میخورم چرا از خیر جلسه کوفتی بعدی نگذشتم و یک ساعت در همان اتاق دانشگاه با او به گفتوگو ننشستم. فکر کنید، یک نفر چه حسی داشته که هفتصد کلمه متن را تا به انتها نخوانده و از اسلامشهر تا شمالیترین نقطه تهران در ولنجک آمده بود که راه پولدار شدن را بپرسد، در هیجده سالگی و عمیقاً تصور میکرد وقت ندارد و باید در جوانی، زیر بیست سالگی، به آن دست یابد. امکان درس خواندن را هم امکانات به حساب نمیآورد. چگونه مدرسهای میرفته که هیچ شوق و چشماندازی در او خلق نکرده است؟
✅ من از دیروز در ذهنم به آنچه در نسبت بین اسلامشهرها و کانونهای ثروت میگذرد و احساسی که در مردم برمیانگیزد فکر میکنم. پسرک حتماً ویدئوی پورشهسوار اصفهانی که راننده پراید را کشته بود و میگفت دیهاش را هم میدهد دیده بود. او حتماً انبوه ویدئوها درباره آقازادهها را دیده و نفرت از آنها را در خود لمس میکرد. چند نفر دیگر در همین سن و سال، این گونه احساسات را دارند؟
✅ من حالا بهتر میفهمم چرا بخش زیادی از دانشجویان انگیزهای برای تحصیل ندارند. آنها هم هیجده ساله هستند و احتمالاً با همان احساساتی درگیرند که این نوجوان روبهروست. عضوگیری شبکههای سازمانیافته جرائم (نظیر تولید و توزیع مواد مخدر) در چنین جامعهای راحت نمیشود؟ سودای پول چنین افرادی را که عمیقاً از محرومیت نسبی رنج میکشند، مستعد عضویت در این شبکهها نمیکند؟
✅ احساس عمیق نابرابری، ضعف در ارائه خدمات عمومی بالاخص آموزش باکیفیت در مدارس دولتی، محرومیت نسبی، پولی شدن شدید جامعه، ثروتها و فقرهای افسانهای، پولدارشدنهای سریعالسیر، حاشیهنشینی، و فقر چشمانداز برای گروههای کثیری از جامعه، واقعیت نهفته زیر پوست جامعه ایرانی است. بدبختی، ندیدن عزمی برای تعدیل واقعی این وضعیت است. کاش دوباره با او و امثال او مفصل صحبت کنم.
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
تمایلات و باورهای ما باعث میشوند دنیا را آنگونه که میخواهیم ببینیم، نه آنگونه که واقعاً هست. به تعبیر دیگر ما آنچه را که دوست داریم، میبینیم نه آنچه را که واقعاً هست؛ بنابراین تمایلات ما باعث تحریف واقعیتها میشوند و واقعبینی ما را مختل میکنند. یکی از جاهایی که میتوانیم دخالت تمایلات و باورهای پیشین را در سامانۀ معرفتی خود ببینیم، هنگام بررسی شواهد و مدارک است. همانگونه که میدانیم معمولاً مدارک و شواهدی در رد یا تأیید یک نظریه وجود دارد. مسأله این است که انگیزههای شخصی ما در گزینش مدارک و شواهد و نیز در شیوۀ بررسی آنها تأثیر مستقیم دارند. دربارۀ تأثیر تمایلات و باورهای پیشین در مواجهه با شواهد و مدارک، سه نکتۀ مهم وجود دارد:
1) انسانها غالباً کوچکترین و بیاهمیتترین شواهدی را که باورهای پیشین آنها را تأیید میکنند، میبینند و آنها را ثبت و ضبط میکنند، ولی شواهد و مدارک مغایرِ باورهایشان را نمیبینند، یا آنها را نادیده میانگارند، 2) انسانها معمولاً شواهدی را که مؤیدِ باورهای آنهاست، به آسانی میپذیرند و نیازی به تحقیق بیشتر دربارۀ آنها نمیبینند، اما در برابر شواهدی که مغایر باورهای انهاست، به شدت جبهه میگیرند و در برابر آنها مقاومت میکنند و 3) انسانهای معمولاً دربارۀ مأخذ و سندِ سخنانی که موافق باورهای آنهاست، تحقیق نمیکنند، ولی اگر سخنی باورهای آنها را به چالش بکشد، بلافاصله به تردید دربارۀ مأخذ و سند آن میپردازند. برای درک بهتر این موضوع مهم، به مثالهای زیر توجه کنید:
مثال نخست: اگر کسی به شما بگوید: فرزند شما باهوشترین و شریفترین دانشآموزِ مدرسه است» شما بلافاصله این ادعا را میپذیرید و اصلاً نیازی به تحقیق بیشتر احساس نمیکنید و از گویندۀ این سخن هم طلب دلیل و مدرک نمیکنید، اما اگر کسی به شما بگوید: فرزند شما خیلی کودن و شرور است»، شما افزون بر اینکه چنین سخنی را نمیپذیرید، حتماً از گوینده طلب سند و مدرک میکنید.
مثال دوم: اگر کسی بگوید: هر روز صدهزار نفر از مردم دنیا مسلمان میشوند»، احتمالاً هر مسلمانی این جمله را بشنود، به سرعت آن را میپذیرد و در پی تحقیق دربارۀ سندِ آن برنمیآید، ولی اگر کسی بگوید: هر روز صدهزار مسلمان دین خود را ترک میکنند و دیگر دینها را میپذیرند»، حتماً هر مسلمانی در مقام جستجو و تحقیق برمیآید و از گوینده درخواست سند و مدرک میکند و در بررسی مدارک نیز نهایت سختگیری را به کار میگیرد تا کذب این ادعا را ثابت کند.
مثال سوم: اگر کسی بگوید: ایرانیها در فتحِ بابل به دینِ بابلیان احترام گذاشتند و با آنها در نهایت عدالت و محبت برخورد کردند»، ایرانیها این ادعا را به سادگی میپذیرند و از گوینده طلب دلیل و مدرک نمیکنند، اما اگر کسی بگوید: ایرانیها بابلیان را بیرحمانه اذیت و آزار کردند» حتماً از گوینده درخواست سند و مدرک میکنند.
مثال چهارم: اگر کسی بگوید: مثنوی معنوی پرفروشترین کتاب در آمریکاست»، عاشقان مولانا بلافاصله این سخن را میپذیرند و به هیچ وجه دربارۀ مدرک و سند این ادعا تحقیق نمیکنند، ولی اگر کسی سخنی بگوید که متضمن نقدی بر مولانا باشد، حتماً از او مطالبۀ دلیل میکنند و به آسانی سخن او را نمیپذیرند.
مثالهای بالا نشان میدهند که انگیزهها و تمایلاتِ شخصیِ ما هم بر نوع مدارک و شواهدی که برمیگزینیم و هم بر شیوۀ بررسی ما و چگونگی برخورد ما با مدارک و شواهد تأثیر مستقیم دارند. بدیهی است که این نوع دخالتها تا حد زیادی باعث تحریف واقعیتها و انحراف از آنها میشوند. کسی که صادقانه در پی حقیقت است، باید هنگام مواجهه با شواهد و مدارک، تا آنجا که ممکن است خود را از سیطرۀ انگیزههای شخصی رهایی ببخشد و در نهایت فارغدلی، با ذهنی باز، با واقعیتها روبهرو شود. به تعبیر مولانا میل» انسان را احول میکند و فراغت» نورِ چشم انسان است. برای آنکه بتوانیم واقعیتها را آنگونه که هست ببینیم، باید خود را از سلطۀ تمایلات و انگیزهها آزاد کنیم، وگرنه همواره همان را میبینیم که میخواهیم و این یعنی خودفریبی.
ایرج شهبازی
هر پدر و مادری که بگویند ما زحمت یا دردسر زیادی برای بزرگ کردن بچه ها مون کشیدیم نشون میدهند که دانایی یا امکانات یا مهربانی لازم رو نداشتند و اتفاقاً به میزانی که زحمت زیادی کشیدند به بچه هاشون بیشتر آسیب زدند. بدونید پدر و مادر هیچ حق و انتظار و توقعی از فرزندانشون نمیتونند داشته باشند چون بزرگ کردن کودک انسانی برای پدر و مادر آگاه و مهربان یکی از شیرین ترین، لذت آورترین، خوشحال کننده ترین و خوشبخت کننده ترین کارهای دنیاست و برای همین هست که فقط پدر و مادر در قبال بچه ها مسوولند و بچه ها هیچ مسوولیتی در قبال پدر و مادر ندارند. اینکه اگر بچه من به راهی که من دوست دارم بره و مهربان و کمک کننده و یاریگر باشه منو خوشحالم میکنه و اگه نره خیلی خیلی ناراحت میشم درسته ولی این تمایل من، حقی و یا انتظاری از فرزندم رو برای من ایجاد نمیکنه. من به عنوان پدر یا مادر کارمو میکنم و کوششمو در بزرگ کردن بچه هام میکنم و نتیجه هر چه شد را میپذیرم.
یافتهها نشان میدهد که بیشتر والدین مسن از فرزندان خود ناراضی بوده و معتقدند که فرزندان آنها را درک نمیکنند. از سوی دیگر فرزندان اعتقاد دارند که والدین از آنها انتظارات بالایی دارند. علاوه براین، بیشتر فرزندان نمیدانند که والدین دقیقاً از آنها چه انتظاری دارند. به همین دلیل رابطه فرزندان و والدین دچار مشکل میشود. برای اینکه رابطه شما با والدینتان بهبود یابد پنج انتظار آنها را در اختیارتان قرار خواهیم داد.
به پدر خود که به شما زندگی داده، گوش کرده و مادر خود را در زمان پیری تحقیر نکنید.”
بهترین یاری شما به والدینتان این است که با آنها زمان صرف کنید. طبق تحقیقات بیشتر والدین منتظر فرزندان خود هستند تا به خانه آنها آمده و از آنها دیدن کنند.
والدین شما میدانند که شما هم زندگی و مشغلههای خود را دارید بااینحال از شما انتظار دارند که به دیدنشان بروید یا حداقل با آنها تماس بگیرید. آنها نمیخواهند جز آن ۷۰ درصدی باشند که فقط ماهی یکبار با فرزندان خود صحبت میکنند.
سعی کنید تاریخهای مهم مانند تولد و سالگرد ازدواجشان را به خاطر بسپارید. در این روزهای مهم حتماً از آنها دیدن کنید و با هدایای مختلف حضور خود را پررنگتر کنید. اگر در همان شهری که پدر و مادرتان زندگی میکنند اقامت دارید یک روز کامل را به آنها اختصاص دهید.
اگر نمیدانید درباره چه موضوعی با آنها صحبت کنید میتوانید درباره خاطرات گذشته صحبت کرده و عکسهای قدیمی و خاطرات خوش را مرور کنید.
باید بدانید که والدینتان پیر شدهاند و دیگر مانند گذشته قوی و سریع نیستند. باید با آنها پیش بروید و در مواقع وم آنها را ازلحاظ عاطفی حمایت کنید. به همین دلیل است که باید با آنها معاشرت بیشتری داشته باشید. اگر با آنها صحبت نکنید نمیتوانید از مشکلات و مسائل آنها آگاه شوید.
همچنین با یافتن یک پرستار به آنها کمک خواهید کرد تا به شما وابستگی کمتری داشته باشند. زمانی که کسی را برای کمک به آنها استخدام کنید در حقیقت آنها فکر میکنند خودتان در کنارشان هستید و از آنها مراقبت میکنید، حتی اگر خودتان حضور نداشته باشید. البته این در صورتی است که خودتان فرصت نداشته باشید زیرا قطعاً برای والدینتان کسی نمیتواند جای شما را بگیرد.
سعی کنید نسبت به گذشته بخشندهتر باشید، در این صورت خودتان هم رضایت بیشتری خواهید داشت. شاید یک مسئولیت سنگین به نظر برسد اما باید با والدین خود ارتباط بیشتری داشته باشید. میتوانید برای کاهش فشار مسئولیت وظایف مختلف را میان خواهر و برادرانتان تقسیم کنید.
مطمئن باشید در صورت کمک به والدینتان آنها نیز متقابلاً به شما کمک خواهند نمود. همچنین میتوانید با کمک سازمانهای بهزیستی و بازنشستگی برنامهها و انجمنهای مختلفی بیابید که هم به والدینتان کمک مالی کنند و هم در یافتن دوستان هم سن و سال خود به آنها کمک کنند.
شما باید به والدین خود احترام گذاشته و به سخنان او گوش دهید. والدین و فرزندان یک نسل تفاوت سنی دارند و به همین دلیل فرزندان تصور میکنند والدین مشکلات آنها را درک نمیکنند. اما درک نمیکنند که والدین تجربه یک عمر زندگی را اندوختهاند.
بنابراین والدین شما ممکن است در رابطه با زندگی و کار تجارب خوبی اندوخته باشند. پس به والدین خود اجازه دهید در جریان زندگی شما قرار گرفته و در رابطه با کار، ازدواج و مسائلتان، به شما کمک کنند. شاید همان کاری که آنها میخواهند را انجام ندهید اما گوش دادن به آنها کمکتان خواهد کرد.
به یاد داشته باشید که میان کنترل کردن و توجه کردن مرز باریکی وجود دارد و باید مراقب آن باشید.
والدینتان میخواهند شما را موفق و شاد ببینند. آنها نمیخواهند فرزندانشان بدون هدف به زندگی خود ادامه دهند. به یاد داشته باشید که والدینتان چه چیزی را به شما آموختند و به آنها نشان دهید که به آموزههایشان اهمیت میدهید.
بر اساس یکی از تحقیقات انجامشده در سال ۲۰۰۴، والدین میدانند چه اشتباهاتی مرتکب شدهاند و دوست ندارند فرزندانشان نیز همان اشتباهات را تکرار کنند. آنها میخواهند شما به فرد بهتری تبدیلشده و در کاری که میخواهید انجام دهید به موفقیت برسید.
به یاد داشته باشید که انتظارات والدینتان از شما به فرهنگی که در آن پرورش یافتهاید نیز اهمیت دارد. برای مثال، ۷۰% والدین هندی ترجیح میدهند با فرزندان خود زندگی کنند درحالیکه والدین آمریکایی ترجیح میدهند تنها زندگی کنند. راهحل این است که در کنار والدین خود باشید و به سخنان آنها گوش دهید. همچنین به یاد داشته باشید که در این راه باید صبر و تحمل زیادی به خرج دهید اما زمانی که یاد گرفتید چگونه با آنها رفتار کنید از مصاحبت با آنها لذت خواهید برد.
اگر شما به تازگی ازدواج کرده اید و در مورد رابطه جنسی اطلاعات کافی ندارید و یا احساس می کنید نقصی در کارتان وجود دارد، لازم است توسط یک متخصص، مشاور جنسی داشته باشید. مطمئنا شما برای بالا رفتن کیفیت رابطه تان لازم است، حیا را کنار بگذارید و برای مشاوره به کلینیک جنسی بروید.
همه افراد می دانند، رضایت جنسی و روابط عاطفی که در رابطه جنسی تبادل می شود، حیات زندگی را تامین و تضمین می کند. پس بهتر است اگر نشانه های زیر را دارید، حتما از یک متخصص کمک بگیرید. یادتان باشد شما در این مسئله تنها نیستید، شاید باورهای اشتباه درباره لذت جنسی عملکرد شما را در این رابطه تحت تاثیر قرار داده است.
❄️- اگر نابارور هستید
اگز نابارور هستید به مشاور جنسی مراجعه کنید. گاهی اوقات افراد ازدواج می کنند تا مشکلات شان حل شود، بررسی های اولیه در بخش مشاوره پیش از ازدواج، کمک می کند تا افراد با آمادگی و دانش کافی به زندگی مشترک وارد شوند.
بسیاری از زوجین بعد از گذشت سالها از زندگی مشترک شان هنوز نمی دانند رابطه جنسی را چگونه باید انجام دهند و به قولی از مشاوره های در و همسایه کمک می گیرند. ممکن است شما حتی ندانید که دلیل ناباروی تان همین است. ازدواج نافرجام یا به وصال نرسیده و عدم آگاهی درباره رابطه جنسی درست یکی از دلایل ناباروری است. معمولا در این شرایط به دلیل ترس زن و شوهر قادر به برقراری ارتباط جنسی نیستند و یا نمی دانند که به اشتباه رابطه برقرار می کنند.
❄️- به یاد رابطه گذشته تان می افتید
قبلا ازدواج کرده اید و ممکن است از همسرتان جدا شده باشید. هر چقدر سعی می کنید در رابطه تان تمام کمال ذهن تان مال شوهرتان باشید، نمی توانید. جسم تان کنار زندگی جدید تان است و از لحاظ روانی به زندگی قبلی تان وابسته اید. تا اسباب یک طلاق عاطفی را فراهم نکرده اید، بهتر است به مشاور مراجعه کنید.
❄️- بعد از رابطه جنسی افسرده می شوید
در صورتی که بعد از رابطه جنسی افسرده می شوید حتما به مشاور جنسی مراجعه کنید. در واقع برخی از ن و مردان بعد از برقراری رابطه جنسی دچار افسردگی شده و احساس بسیار بدی را تجربه می کنند. ممکن است خانمی یا آقایی مبتلا به اختلال میل جنسی است و به صورت مداوم تجربه هایی از قبیل تمایل نداشتن به شروع فعالیت جنسی، عدم تحریک و برانگیختگی با دیدن، شنیدن، لمس کردن را دارد، اگر این حالات را تجربه می کنید، بهتر است حتما به مشاور جنسی مراجعه کنید.
میتوانید در زندگی خود عاشق افراد زیادی شوید. میتوانید عاشق افرادی شوید که برایتان مناسباند یا مناسب نیستند. میتوانید به شیوههای سالم و ناسالم عاشق شوید. میتوانید در جوانی یا در ایام پیری عاشق شوید.
عشق منحصربهفرد نیست. عشق خاص نیست. عشق کمیاب نیست؛ اما عزتنفس اینگونه است، و همچنین شأن و تواناییتان در اعتماد کردن.
بهطور بالقوه در طول زندگیتان، ممکن است عشقهای زیادی داشته باشید؛ اما وقتی عزتنفس، شأن، یا تواناییتان در اعتماد کردن را از دست میدهید، بهدستآوردنِ مجددِ آنها کار بسیار دشواری است.
عشق تجربهای فوقالعاده است. یکی از بزرگترین تجاربی است که زندگی به ما تقدیم میکند و چیزی است که همه باید آرزوی احساس کردن آن و لذت بردن از آن را داشته باشند؛ اما عشق مانند هر تجربهی دیگری، ممکن است سالم یا ناسالم باشد. مانند هر تجربهی دیگر، نباید اجازه بدهیم هویتمان یا اهداف زندگیمان را تعریف کند. نباید اجازه بدهیم نابودمان کند. نباید هویت و ارزش خودمان را قربانیاش کنیم؛ چون وقتی اینکار را بکنیم، هم عشق را از دست میدهیم و هم خودمان را.
در زندگی، به چیزهایی بیشتر از عشق نیاز دارید. عشق عالی است، عشق ضروری است، عشق زیباست؛ اما عشق کافی نیست.
۱-اول عصبانی میشوند، بعد شاید فکر کنند؛
۲-سئوال کردن را افت شخصیتی میشمارند؛
۳-در تنظیم اولویتها، بسیار سرگردانند؛
۴-خیلی تلاش میکنند خود را اثبات کنند؛
۵-مخاطبان خود را دست کم میگیرند؛
۶-موفقیت را در پول زیاد خلاصه میکنند؛
۷-خیلی به هرم مازلو، اعتقادی ندارند؛
۸-تغییر و شکست را یکی میدانند؛
۹-از اینکه از زحمات افراد تقدیر کنند پرهیز میکنند؛
۱۰-از ناهماهنگی با یکدیگر لذت میبرند؛
۱۱-کنترل دیگران را ارزش میشمارند؛
۱۲-علاقه شدیدی به ورود در مسایل دیگران دارند؛
۱۳-در مورد طبع بشر بسیار کم میدانند؛
۱۴-به ندرت ناخودآگاه خود را خانه تکانی میکنند؛
۱۵-قابل اتکاء نیستند و با آگاهی این کار را میکنند؛
۱۶-زیستن در تناقضات را زرنگی قلمداد میکنند؛
۱۷-برای تحقق کارآمدی، کارها را به صد قسمت تقسیم نمیکنند؛
۱۸-به اونایی که عاقل و دانا هستن بی احترامی می کنند؛
۱۹-آموزش ندیده اند کارها را برای درازمدت انجام دهند؛
۲۰-گرفتار چند غریزه هستند؛
۲۱-در استفاده از واژه ها، بسیار کم دقت میکنند؛
۲۲-برنامه ریزی و تخیلات برای آنها مساوی هستند؛
۲۳-تمایل شدید به یکسان سازی انسانها دارند؛
۲۴-بارها اشتباهات قبلی را تکرار میکنند؛
۲۵-تعداد اشتباهاتشان بسیار بالاست؛
۲۶-پس از اینکه بلند شدند، صندلی را جای خود نمیگذارند؛
۲۷-در شهرهایشان هنوز آداب مدنی بسیار ضعیف هستند؛
۲۸-خودنمایی را با اعتماد به نفس اشتباه میگیرند؛
۲۹-از خودشان بیش از اندازه راضی هستند و نیازی به آموزش دیدن احساس نمی کنند؛
۳۰- و بنابراین رشد نمیکنند.
دوسِت دارم
عشق پاک منی
بزرگترین شانس زندگی من آشنایی و ازدواج با توست
بهترین دوست در تمام دوران زندگی من تو هستی
در این دنیا هیچ کسی برای من مثل تو نمیشه
بدون تو به هیچ و با تو به همه چیز میرسم
میخوام همیشه با تو باشم
دنیای بدون تو رو حتی تصور هم نمیتونم کنم
همیشه تو رو از خدا میخواستم و به آرزوم رسیدم
رؤیاها و آرزوهای من با وجود تو تحقق پیدا میکنه
تو خیلی خیلی برای من عزیزی
تو باعث شدی که ما، توی زندگی خوشبخت بشیم
تو، زندگیمو دگرگون کردی
بسیار خوشحال میشم وقتی میبینم که اینطور دلسوزانه تو زندگیمون تلاش میکنی ، و .
و باید یاد بگیرین که واقعا به این درک برسین و از ته دل اینا رو به همسرتون بگین .
با این چالش سی روزه، عشق را به رابطه برگردانید.!
▪️وقتی بیدار میشوید از همسرتان بپرسید: برای این که روز خوبی داشته باشی چه کاری از دست من بر میآید؟» ( نه اینجوری ضایع و مستقیم، بلکه با ت و غیر مستقیم )
▪️ بنشینید و در تقویم برای یک شب بیرون رفتن برنامه ریزی کنید.
▪️ یک روز را بدون انتقاد از همسرتان بگذرانید.
▪️ روزی که با هم در خانه هستید تمام ابزارهای الکترونیک اعم از موبایل، تلویزیون، کامپیوتر و. را خاموش کنید.
▪️ همسرتان را ماساژ دهید.
▪️برای او یک یادداشت کوتاه بنویسید
▪️وسط روز برای او یک پیام عاشقانه بفرستید.
▪️ یک وعده غذا را با همکاری هم درست کنید.
▪️ یک روز کامل تمرکزتان را روی محبت به همسرتان بگذارید.
▪️از همسرتان تعریفی بکنید که تا کنون به زبان نیاورده بودید.
و نیازی نیست که هر روز این کارها رو کامل انجام بدین . هر چند روز یکبار یکی رو انجام بدین و کافیه که در کل یک ماه، هر کدوم رو یکی دو بار انجام بدین.
کم نیستند کسانی که از بیروح بودن زندگی در دنیای معاصر شکایت دارند. چون باید شبانهروز کار کنند، دائم خود را کنترل کنند و خواسته یا ناخواسته تابع قانون باشند. اما چگونه میتوان در چنین شرایطی با سختیها کنار آمد و بهتر زندگی کرد؟
زیگموند فروید دریکی از کتابهایش، تمدن و ملالتهای آن» میگوید: متمدن شدن و به دنبال آن زندگی مدرن، باعث پیچیدهتر شدن امیال و خواستههای آدمها شده است. درنتیجه، ء نیازهای ما هرروز سختتر از گذشته میشود. زندگی در حالت عادی پر از رنج و سرخوردگی است و گاهی وظایفی را به ما تحمیل میکند که غیرقابلتحملاند.
به اعتقاد فروید، ما باید مدام خواسته ها و امیال مان را در یک محیط تمدنی سرکوب کنیم. برای همین نیاز به تفریح و تسکین مدام بیشتر می شود. فروید می گوید وسایل سرگرم کننده و جذاب از بار سختیهای زندگی می کاهد. هنر، از بدبختی ما کم میکند و یاری میدهد تا در برابر واقعیت های آزاردهنده پیرامون، بایستیم.
به نظر فروید تولید هنر یا استفاده از آن به ما احساس سعادتمندی میدهد و با کمک دو نیروی قدرتمند توهم و خیال، لذت را جایگزین واقعیتِ تلخ میکند.
جامعهشناس آلمانی دوران جنگ جهانی دوم نوربرت الیاس نیز به نوبه خود سعی کرد توضیح دهد چرا زندگی متمدنانه مدام ملال آورتر می شود. او می گوید در تمدن غربی، مردم بیشتراز گذشته خودشان را کنترل میکنند چون روابط اجتماعی و تقسیمکار در بین انسانها بیشتر و هم پیچیده تر شده است.
نوربرت الیاس بر روی موضوع مهمی تاکید کرده است که برای همه ما قابل لمس است. او می گوید پیدایش انواع شغل های جدید که در دوران کشاورزی وجود نداشت و تقسیم کار، آدم ها با دادن عناوین شغلی و القاب مختلف، از هم مجزا شده اند.
او معتقد است بزرگسالان با شدت و قاطعیت تمام باید با عنوان شغلی یا تخصصی خود، زندگی شان را ادامه دهند. به عبارتی دیگر، فاصله زیادی بین یک بزرگسال و دوران معصومانه کودکی اش ایجاد شده است.
جستجوی بشر برای لذت در دیدگاه فروید یک امر حیاتی است. اما بشر از دید وی به خاطر سلامت، امنیت و استاندارد بهتر زندگی، باید بخشی از انرژی غریزی اش را که مدام در پی دست یافتن به لذت از هر راه ممکن است سرکوب کند
از دید فروید هنر یعنی قدرت خیال پردازی… قدرتی که می تواند انرژی غریزی انسان را به جای سرکوب به محفظه جدید خلاقیت منتقل کند. همین ویژگی، اثر هنرمند را جذاب و خارق العاده می سازد. آنقدر که می تواند ما را به اندازه ای سرگرم کند که یادمان برود مدام در حال سرکوب امیال و غرایزمان هستیم.
به تعبیری صریحتر، پرداختن به هنر، راهحل خوبی برای کنار آمدن با ملالتهای تمدن است.
مدتهاست که ما با بررسی آمار بیماران میدانیم که نوزادان متولد شده در فصل بهار، بیشتر احتمال دارد که دچار روانپریشی یا شیزوفرنی بشوند، در حالی که متولدین تابستان، آدمهای حساستری هستند. اما آیا برای آن توجیهی علمی داریم؟
اسپیرو پانتازاتوس دانشمند علوم اعصاب در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا ، روی این مسئله کار کرده است. پژوهش او دقیقا روی این موضوع بود که مشخص شود آیا فصل تولد باعث ایجاد تغییری در ساختارهای مغز میشود یا نه.
بر اساس پژوهش های او، آن دسته از مردانی که در فصل پاییز و زمستان به دنیا میآیند، در قسمتی از مغز به نام شیار گیجگاهی فوقانی، میزان ماده خاکستری بیشتری نسبت به متولدین فصلها بهار و تابستان دارند.
جالب است که بر اساس پژوهشهای قبلی مشخص شده بود که میزان ماده خاکستری در همین قسمت، با شیزوفرنی ارتباط دارد و هر قدر میزان ماده خاکستری در این قسمت کمتر باشد، احتمال پیدایش شیزوفرنی بیشتر است. به عبارت دیگر تئوری فعلی این است که میزان نوری که یک جنین در حوالی تولد به چشمانش میخورد، با تأثیر بر ژنهایی که تحتتأثیر ریتم شبانهروزی قرار میگیرند، باعث تغییر در بروز و تعامل ژنهای مهم در تکامل میشوند.
جالب است که در مورد ن، قضیه برعکس است، یعنی در ن، آن دستهای که در تابستان به دنیا میآیند، ماده خاکستری بیشتر در شیار گیجگاهی فوقانی دارند. این امر هم منطبق با تحقیقات آماری است که بر اساس آنها نی که در فصل زمستان به دنیا میآیند، کمتر عاطفیتر و حساسترند.
در گام بعدی پژوهشگران کار جالبی کردند و این بار آنها تلاش کردند که ماه تولد یک شخص را با توجه به میزان ماده خاکستری در بخشهای مختلف مغز حدس بزنند. الگوریتم او در ن میتوانست در ۳۵ درصد موارد، فصل تولد یک زن را درست حدس بزنند. این درصد، البته قابل توجه نیست، اما نسبت به یک حدس تصادفی، دقیقتر است.
زندگی کردن زیر یک سقف یک واقعیت است و با شخصیتهای واقعی زن و شوهر سر و کار دارید و جایی برای رویا پردازی نیست.
شناخت درست از تفاوتها و شباهت های بین دختر و پسر و خانواده های کمک می کند تا با شناخت از این تفاوت ها با دید باز تر و آگاهانه تر تصمیم گیری کنید.
در تصمیم گیری قبل از ازدواج باید به تفاوت ها و بعد از ازدواج بیشتر به شباهت هایشان اهمیت بدهید، زیرا توجه به تفاوتها، به انتخاب عاقلانه کمک می کند و اهمیت دادن به شباهت ها بعد از ازدواج، موجب محکم شدن ارتباط و صمیمیت زن و شوهر می شود.
متاسفانه این روند در بین افراد جوان در آستانه ازدواج و افراد متاهل برعکس است یعنی فرد قبل از ازدواج در دریای از احساسات و دلباختگی غرق می شود و بعد از ازدواج خود را در بین ناکامی ها و تفاوت های بسیار، ناامید و خسته
می بینند.
هیچ چیز بدتر از این نیست که یک وجود را به یک شیئ تنزل بدهی. و مالکیت یعنی این.
فقط اشیاء را میتوان مالک شد.
با یک وجود میتوانی ارتباط داشته باشی. میتوانی عشقت را، شعرت را، زیباییات را،
بدنت را و ذهنت را شریک بشوی.
میتوانی شریک شوی ولی نمیتوانی معامله کنی. نمیتوانی چانه بزنی.
نمیتوانی زن یا مردی را تصاحب کنی.
ولی همه در روی زمین به همین کار مشغول هستند.
نتیجه همان تیمارستانی میشود که آن را سیارهی زمین میخوانیم. مردم سعی دارندکه همدیگر را تصاحب کنند، طبیعی است که این غیرممکن است، طبیعت امور چنین است که این نمیتواند ممکن شود. آنگاه رنج وجود خواهد داشت.
هرچه بیشتر سعی کنی که شخصی را به تصاحب درآوری، آن فرد بیشتر سعی میکند که از تو مستقل شود، زیرا این حق مادرزادی هر فرد است که آزاد باشد، خودش باشد.
تو به حریم خصوصی دیگری میکنی، جایی که مقدسترین مکان در تمام دنیاست. نه اسراییل
مقدس است و نه کاشی Kashi مقدس است و نه مکه مقدس است. تنها مکان مقدس به معنی واقعی، حریم شخصی فرد است ــ استقلال او، وجود او.
اگر عاشق یک شخص باشی، هرگز به حریم شخصی او نخواهی کرد. هرگز سعی نخواهی کرد که یک کارآگاه باشی، فضولی کنی و به فضای و به حریم شخصی آن فرد سرَک بکشی. به فضای خصوصی او احترام خواهی گذاشت. ولی فقط به این بهاصطلاح عشاق نگاه کن
زن و شوهرها و دوستپسرها و دوستدخترها ــ تنها کاری که در تمام اوقات میکنند این است که راههایی برای به حریم شخصی دیگری بیابند و وارد دنیای خصوصی او شوند.
آنان نمیخواهند که دیگری دنیای شخصی و خصوصی خودش را داشته باشد. چرا؟
اگر آن شخص مستقل باشد، فردیت و فضای خصوصی خودش را داشته باشد آنان میترسند. شاید آن فرد دیگر فردا او را دوست نداشته باشد ــ زیرا عشق چیزی ایستا و پایدار نیست.
عشق لحظهای است و هیچ ربطی با دایم بودن ندارد. شاید تا ابد ادامه داشته باشد، ولی در اساس عشق پدیدهای است گذرا و موقتی.
اگر در لحظهی بعدی رخ داد، تو برکت یافتهای.
اگر رخ نداد، باید سپاسگزار باشی که ِ دستکم در
آن زمان رخ داده بود. باز بمان: شاید بار دیگر رخ بدهد ــ اگر نه با همان شخص، آنگاه با شخصی دیگر.
موضوع طرف مقابل نیست، موضوع ِ خود عشق است. عشق باید جاری باقی بماند و نباید متوقف شود.
ولی مردم در حماقتهای خودشان شروع میکنند به فکر کردن:
.
"اگر این شخص از دست من برود، تمام عمرم بدون عشق گرسنه خواهم ماند." و او نمیداند که با کوشش در نگه داشتن این شخص در حبسابد، گرسنه خواهد ماند؛ اینگونه، او عشقی دریافت نخواهد کرد. تو نمیتوانی از یک برده عشق
دریافت کنی. نمیتوانی از اشیایی که در تملک داری عشق دریافت کنی:
از صندلی و از میز و از خانه و از اثاث خانه نمیتوانی عشق دریافت کنی.
عشق را فقط میتوانی از فردی آزاد، که منحصر به فرد بودن او را محترم شمردهای، دریافت کنی، کسی که آزادی او را حرمت نهادهای. به سبب آزادی آن شخص بوده است که این لحظه از عشق رخ داده است. با کوشش برای تصاحب و ایجاد اامهای قانونی مانند ازدواج، آن را نابود نساز. بگذار دیگری آزاد باشد و خودت آزاد بمان. و اجازه نده هیچکس دیگر نیز تو را به تملک خود درآورد. تصاحب کردن و مورد تصاحب واقع شدن، هردو زشت هستند. اگر تصاحب شوی، روح خودت را از دست خواهی داد.
عشاق فقط زمانی عشق میورزند که رابطهشان هنوز تثبیت نشده است. زمانی که رابطه تثبیت شد، عشق ناپدید خواهد شد. زمانی که رابطه تثبیت شد، بجای عشق چیز دیگری اتفاق میافتد: تصاحبگری.
آنان بازهم آن را عشق میخوانند، ولی تو نمیتوانی ِ جهانهستی را فریب بدهی.
زندگی تنها دو بُعد دارد:
ت و دیانت.
و تو یا در این بُعد هستی و یا در آن بُعد.
اگر با دیانت نباشی، پس ااماً تگر خواهی بود. شاید رسماً در کار ت نباشی، ولی تگر هستی. و ت خودش را به راه های گوناگون نشان میدهد. شاید تو با همسرت تگر باشی: تو سلطه گر هستی و او سلطه پذیر. و شاید با فرزندانت تگر باشی: تو مستبد هستی و آنان باید از تو پیروی کنند. و شاید در اداره تگر باشی: تو رئیس هستی و سایرین بنده ی تو. و شاید در فکر انباشتن پول زیاد باشی تا توسط پول به اوج برسی.
ولی همه ی اینها مانند هم هستند. و یا شاید دنیا را ترک کنی تا فکر کنی روحی بالاتر از تمام ارواح بزرگ داری. شاید بخواهی که بزرگترین روح بزرگmahatma بشوی. ولی این هم همان است: تو تگر هستی. اگر ترک دنیا کنی و در خیابان بگردی و بپنداری که حالا هیچ قدیسی نمیتواند با من رقابت کند. اینک، من از همه بالاتر هستم!»، بازهم تگر هستی. شاید یک تگر و پتی، یک تگر مذهبی _ اگر بخواهی چنین عنوان کنی، ولی به هر حال، تگر، تگر است.
✍️ اشو
ذن_جاده_اضداد جلد سوم»
ترجمه_محسن_خاتمی
زندگی در کنترل شما نیست.
می توانید از آن لذت ببرید، اما نمی توانید آنرا کنترل کنید.
می توانید زندگی کنید، اما نمی توانید زندگی را کنترل کنید.
می توانید دست افشانی کنید اما نمی توانید زندگی را کنترل کنید.
معمولا می گوییم که نفس می کشیم، اما این موضوع درست نیست؛ زیرا این زندگی است که ما را تنفس می کند. پیوسته تصور می کنیم که ما فاعل هستیم و همین نکته سرآغاز تمام مشکلات است.
وقتی خود را کنترل کنید، به زندگی اجازه نمی دهید اتفاق افتد.
شرایط زیادی قایل می شوید و زندگی نمی تواند همه آنها را رعایت کند.
زندگی زمانی برای شما اتفاق می افتد که آنرا بی قید و شرط بپذیرید؛ آماده خوشامدگویی به آن، در هر صورت و شکلی هستید.
شخصی که بسیار کنترل می کند، همیشه می خواهد زندگی شکل خاصی بگیرد و شرایط خاصی داشته باشد، ولی زندگی اهمیتی نمی دهد وفقط از کنار چنین افرادی عبور می کند. هرچه زودتر از محدوده کنترل ها خارج شوید، بهتر است؛ زیرا تمام کنترلها از ذهن ناشی می شود و وجود شما بسیار برتر و بزرگ تر از ذهن است.
یک قسمت کوچک از وجودتان سعی می کند مسلط شود و همه چیز را دیکته کند. زندگی ادامه می یابد و شما را پشت سر می گذارد. آنگاه نومید می شوید.
منطق ذهن می گوید: نگاه کن. تو زندگی را خوب کنترل نکردی. برای همین است که بازنده شدی. پس بیشتر کنترل کن. » حقیقت، درست عکس این نکته است؛ مردم چیزهای زیادی را به سبب کنترل بیش از حد، از دست می دهند.
مثل یک رود وحشی باشید و آنگاه دیگر نمی توانید خیلی رویا ببافید، خیال بافی کنید یا حتی امید داشته باشید؛ زیرا همه چیز همین جا، کنار شما و در دسترس شماست. کافی است دست دراز کنید. با مشت بسته زندگی نکنید؛ زیرا این کار کنترل کردن است. با دست های باز زندگی کنید. تمام آسمان از آن شماست. کمتر از این نخواهید.
در ادامه کارهایی را که در دوران پیری از انجام دادن شان پشیمان خواهید شد را برایتان آورده ایم تا هر چه زودتر برای داشتن یک زندگی شادتر، دست به کار شوید.
- در خانه ماندن و سفر نکردن
شما در سفر چیزهایی میآموزید که نه پدر و مادر و نه معلم مدرسهتان به شما یاد نمی دهند. سفر تجربههای جالبی را در اختیارتان قرار میدهد که هیچکسی قادر به تعلیم آن نخواهد بود.
- برای خود تصمیم نگرفتن
اگر افسار زندگی تان را به دست دیگری داده اید یا زمانی که می خواهید برای زندگی تان تصمیم بگیرید، دیگران را به علاقمندی های خود ترجیح می دهید، بهتر است که همین جا به این شیوه پایان دهید زیرا اولویت زندگی شما تنها خودتان هستید.
- از یادگیری زبان دیگر سر باز زدن
- رها نکردن شغلی که بدان علاقه ندارید
- جمع نکردن پول
تا جوان هستید باید به فکر پول جمع کردن باشید. این بدان معنی نیست که تمام پول تان را کنار بگذارید، بلکه شما باید نهایت لذت را از زندگی تان ببرید اما همیشه مقداری از پول تان را برای روز مبادا کنار بگذارید.
- پنهان کردن احساسات
- داشتن رابطه ای ناسالم
- داشتن دوستان بد
- نگفتن دوستت دارم»
- به نظر دیگران زیادی اهمیت دادن
زمانی که سن شما بالا می رود، تازه می فهمید که نظر دیگران هیچ اهمیتی ندارد و آنچه در اولویت زندگی شما قرار دارد، تنها خودتان هستید.
- تأمل نکردن
- رها کردن آنچه برایتان ارزش دارد
- ریسک نکردن
- نگران بودن
برای اتفاقی که هنوز برایتان رخ نداده، نگران نباشید. سعی کنید در لحظه زندگی کنید و از تک تک ثانیه های زندگی تان لذت ببرید
- از محدودیت ها نگذشتن
شاید شما فرد ترسویی باشید که جرات پریدن از ارتفاع، اجرا در مقابل دیگران یا قایق سواری در آب های خروشان را نداشته باشد اما گاهی باید محدودیت ها را کنار بگذارید و به زندگی تان هیجان دهید. آنوقت خواهید دید که شکستن عادات گاهی چقدر هیجان انگیز و مثبت خواهد بود.
- کار کردن زیاد
- مشاوره نگرفتن از استاد جاودانی
- دنبال نکردن رویاها
- امتحان نکردن غذاهای مختلف
- ورزش نکردن
- قدر خود را ندانستن
شما بی نهایت زیبایید. هر چه زودتر این را بفهمید، زندگی موفق تر و شادتری را تجربه خواهید کرد.
♥️کمی هم از اتاق خواب بگم و از این موضوع مهم زیاد غافل نشیم
دوستان خوبم، خانوم های عزیز
اگه میخواهید در اتاق خوابتون بهترین لذت رو ببرید، اول باید روی نگاه و احساستونم کار کنین
در طول روز سعی کنین بهترین نگاه رو تقدیم همسرتون داشته باشید . نگاهی از جنس محبت وعشق منظورمه . هم در ذهن تون باید عاشق ش باشین و هم در عمل و هم در رفتار و هم در اعمال تون
اولین نگاه برای مردی که از سرکار میاد و خسته هست خییلی مهمه
❇️ میتونین امتحان کنین وقتی نگاه محبت آمیز کنین و باسلام و خسته نباشید و با لبخند و روی خوش به استقبالش برین و براش یه نوشیدنی گرم تقدیم کنین ☺️
میبینی که هورمون مردانش رو چطور به کار میندازید و تو اتاق خواب برای شما چه ها که نمیکنه
ولی اگه با روی بد وعصبی وغر زدن به استقبالش برین، نتیجه ای جز داد وبیداد کردن همسر یا بی تفاوتی به شما و کم رنگ شدن محبت حاصلتون نمیشه .
پس سعی کنین کمی خلاق باشین و دست از تصورات غلط به همسرتون بردارین و بهش حس خوبی داشته باشین که "این حس خوب شما، واقعا غوغا میکنه"
اگه حس تون رو بهتر کنین، میفهمید که مثل معجزه، همسرتون رو به طرف خودتون میکشید و مثل آهنربا به شما جذب میشه
ولی با حس منفی و بد، همیشه و همیشه ازتون دور میشه و شما میمونید و کوله باری از مشکلات وافکار منفی و .
◀️ چند تا مثال میزنم ببینین چقدر اینجوری در ذهن تون حامی همسرتون هستین :
✔️ وقتی که تنهایی با ماشین به مهمونی یا جایی رفتین و قراره برگشتنی همسرتون رانندگی کنه، آیا به راحتی همسرتون فکر می کنین و ماشین رو به سمت سر کوچه نگه میدارین؟
✔️ وقتی که شما جلوتر میرین خونه و همسرتون میره چیزی بخره و برگرده، آیا آسانسور رو میزنین که برگرده طبقه همکف که همسرتون معطل نشه اون پایین؟
✔️ وقتی که صبح قراره شما زودتر پاشی و کارهاتو بکنی، آیا مراقب هستی که سر و صدا نشه و خواب همسرت مختل نشه؟
✔️ وقتی که همسرت استراحت می کنه، میری روش یه پتو بندازی یا مواظب بچه ها هستی که سر و صدا نکنن؟
✔️ وقتی که آخر هفته می خواین برین بیرون، چقدر موافق همسرت هستی که هر جا اون میگه برین و همونجا لذت ببری از آخر هفته؟
✔️ وقتی که همسرت یه مدل دسر و کیک و نوشیدنی دوست داره، چقدر خلاقیت به خرج میدی که از اون دست چیزا یاد بگیری و تلاش کنی تا کیف کنه همسرت از میزان توجه تو به چیزایی که دوست داره؟
✔️ وقتی که همسرت داره با آب و تاب، از فعالیت هاش یا موفقیت هاش در کسب و کار یا گذشته ش یا سربازی ش تعریف می کنه، چقدر میشینی و دقت می کنی و با تعجب و کیف کردن و صحبت های مناسب، بهش حس خوبی میدی که باورش بشه که بهش افتخار می کنی و باورش بشه که لذت میبری از تلاش هاش و توانایی هاش؟
حتما این نکات ریز رو جدی بگیرین دوستان خوبم
هر موقع که تو ذهن تون به این میزان از آشتی و عشق و ابراز صمیمیت به همسرتون رسیدین، اون وقت در عمل هم زندگی تون متحول میشه
آقا و خانم هم نداریم ها . جفت زن و شوهر باید نسبت به همسرشون این میزان از محبت ذهنی و واقعی رو داشته باشن.
با احترام - علی جاودانی
یک ضرب المثل قدیمی هست که میگوید جوانی را جوانها به هدر میدهند. شاید اگر بدانید پیرها به چه چیزهایی غبطه میخورند بتوانید بهتر جوانی کنید:
۱-چرا وقتی میتوانستم سفر کنم، نکردم!
۲- چرا زبان دومی نیاموختم!
۳-چرا وقتم را به خاطر رابطهای تمام شده تلف کردم!
۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالمتر و بدون چروکی داشته باشم!
۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقهام به کنسرت نرفتم!
۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!
۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!
۸- چرا خود را گرفتار سنتها کردم!
۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!
۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!
۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!
۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!
۱۳- چرا به راهنماییهای والدینم گوش ندادم!
۱۴-چرا خودخواه بودم!
۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!
۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم
۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمیخوردم!
۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!
۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!
۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!
۲۱- چرا بیشتر مراقب دندانهایم نبودم!
۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم!
۲۳- چرا زیاد کار کردم!
۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!
۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!
۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!
۲۷- چرا گرفتار کلیشههای فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!
۲۸- چرا دوستیهایم را ادامه ندادم!
۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!
۳۰- چرا انسان ریسکپذیری نبودم!
۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!
۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!
۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!
۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوستشان داشتم وقت نگذراندم!
۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفن نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم!
✔️کاری که در مراکز مشاوره پیش از ازدواج درباره کسانی که میخواهند با هم ازدواج کنند انجام میشود با چیزی که در تحقیقات میدانی و محیطی درباره فرد انجام میشود متفاوت است. در این مشاوره ها یکسری فاکتورهای معمول روانشناسان بررسی میشود که بررسی آنها از سوی خانواده ها ممکن نیست. بسیار اتفاق میافتد که دختر یا پسر چیزی نباشند که در ابتدای آشنایی نشان دادهاند. دو آدم با دو نگاه، طبقه اجتماعی، ایدئولوژی و تربیت متفاوت قرار است در زندگی همسو با هم قرار بگیرند. در مراکز مشاوره برای اینکه این چالشها را حل کنند سعی میکنند در ابتدا اطلاعات مقدماتی را از دختر و پسر بگیرند. اطلاعاتی مثل اینکه طرفین چند خواهر و برادر دارند، فرزند چندم خانواده هستند، شغل پدر و مادرشان چیست، چند وقت است که کار میکنند، کجا آشنا شدهاند، آشناییشان چقدر طول کشیده، چه انتظاراتی از هم دارند و چرا.
اما در مراحل بعدی مشاور باید چالشهایی ایجاد کند که دو نفر به عنوان زوج مجبور شوند درگیر معضلات و تفاوتهایشان شوند و با این روش اختلافاتی که درباره خواستههایشان از هم دارند مشخص شود. معمولا زوجها در ابتدا فکر میکنند تمام خواستههایشان مشترک است و توقعی خاص از هم و اختلافنظری با هم ندارند. اما در حقیقت اینطور نیست. وقتی فرد با رابطه طرف مقابلش با خانواده و توقعات و وظایف متقابل روبهرو میشود، مشکلات تازهای مشخص میشود. چیزهایی مثل اینکه چقدر از طرف مقابل توقع سهم دارد. اینکه آیا سهمی از او را برای خانواده خودش قبول دارد یا نه. اگر به مشکل بخورد دوست دارد مشکل با کدام خانواده مطرح شود یا چیزهایی مثل این. در مجموع این جزئیات هستند که میتوانند باعث شناخت دو فرد به طور کامل برای یکدیگر شوند. بعد از آن به جای اینکه درباره موفقیت یا موفق نبودن ازدواج نظر داده شود دو طرف در جریان مشکلات و بحرانهایی که ممکن است در زندگی با آنها روبهرو شوند قرار میگیرند و مهارتهای ارتباط با همسر، تشخیص بحرانها و کنترل زندگی را یاد میگیرند.
رابطه ها را باید ساخت! هیچ رابطه ای خود به خود خوب نیست، هیچ رابطه ای خود به خود زنده نمی ماند!
گلدان را بی آب دادن اگر رها کنید می میرد، رابطه ها را به امید زمان رها کنید می میرند!
رابطه هایتان را به امان خدا و زمان رها نکنید! زمان دشمن سرسخت رابطه هاست.
رابطه ها گلدان مصنوعی نیستند که تا ابد لبخند ن و صاف صاف باقی بمانند. رابطه ها جان دارند و جاندار ها می میرند!
رابطه ها را اگر هر روز نوازش نکنید بی شک می میرند!. نگذارید که این گلدان ها هی بمیرند و هی بروید گلدان تازه ای بخرید!. کشتن اینهمه گلدان منجر به پیدا کردنِ گلدانی جادویی که خود به خود تا ابد زنده بماند نمی شود!!!.
اگر رابطه ای را به زمان واگذار کرده اید همین امروز به سراغش بروید .
در درون ما کشمکشی میان عشق و نفرت برپاست.
عشق می خواهد که ببخشیم و نفرت می خواهد که شر را با شر پاسخ بدهیم .
بخشایش خاص انسانهای قوی است پس انسان ضعیف نمی تواند ببخشد .
همانقدر که انتظار دارید خداوند شما را ببخشد شما هم دیگران را ببخشید .
پیروز باشید .
علی زمانیان
طی یکی دو روز اخیر کلیپی در شبکهی اجتماعی منتشر شده است و چند نفر از دوستانم نیز آن را برایم فرستادهاند.
کلیپ، شخصی را نشان میدهد که به عنوان مجری یک برنامه، قرار است به حاضران خوشامد بگوید. اما به علت اضطرابی که چون ابر سیاه بر او سایه افکنده، نمیتواند جملهای از متن را قرائت کند. چندین و چند بار تلاش میکند اما شکست میخورد . در بیانش ناتوان و در ظاهر به هم ریخته و در عجز دست و پا می زند.
این کلیپ دست به دست میشود تا ملتی به انسانی بخندد که زبانش میگیرد و در ادای کلمات گرفتار آمده است. این بلایی است که فضای مجازی بر سر همهی ما آورده است. یک لحظه خودمان را جای این شخص بگذاریم تا شاید متوجه شویم او در کدام برکهی رنج غرق شده است. زبانش میگیرد و نمی تواند از پس خواندن متن برآید. از درون فرو میریزد. خجالت میکشد و در میانه ی ناتوانی و شرمندگی از حرکت باز ایستاده است.
✖️ خندیدن به درد و رنج دیگران، همان قساوتی است که خودش را زیر نام جوک و مسایلی از این دست بازتولید میکند. یکی از قساوتهای آدمی این است که بر جانِ پریشان دیگران بخندد و بر زخم و رنج دیگران نیشخند بزند. چرا به آن که در امواج بالا و پایین میشود و نمیتواند خود را نجات دهد میخندیم؟ چرا به آن که زمین میخورد و صدمه میبیند، پوزخند میزنیم؟ چرا رنج دیگران سبب خندهی ما میشود؟
این سنگ دلی تعمیم یافته چه بر سر اخلاق و جامعه آورده است که برای لحظهای خندیدن، حاضریم ناتوانی دیگری را سوژه کنیم و بر جنازهی شرافتمان جشن قساوت بگیریم. وقتی چنین بی رحمانه، دیگران را به باد تمسخر و نیشخند میگیریم و حتی لحظهای بر آثار و نتایج رفتارمان نمیاندیشیم، چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم جامعهای پاک و انسانی داشته باشیم؟ در عالم خیال، خود را جای آن شخص بگذاریم تا دریابیم چگونه بار شرمساری و خجالتی را که بر دوشش مینهیم چه سنگین و رنج آور است. وقتی درمییابد که چگونه مردم سرزمیناش به او می خندد، چه احوالی را تجربه خواهد کرد؟
ما سرنوشت دیگران را با همین خرده جنایتهای معصومانه تباه میکنیم و نمیدانیم چه میکنیم. نمیدانیم چه اثر و یا آثار مخربی بر روح و روان و جسم دیگری وارد میکنیم. نمیدانیم، زیرا فکر می کنیم آگاهی از نتایج رفتار و کنشها، چیزی نیست که نیازمند آموختن باشد. نمیدانیم که باید بیاموزیم. دست به جنایتهای ریز و درشت میزنیم، نه از آن رو که انسانهایی شرور هستیم، بلکه نمیدانیم با روح و روان و آینده و سرنوشت دیگری چه میکنیم.
✔️ حواسمان باشد فضای مجازی بیش از این سنگدلمان نکند. انسان، شریف است و کرامت دارد، نباید او را ملعبه و سوژهی خنده و تمسخر کنیم. به هوش باشیم که روزی نوبت ما هم میرسد. .98/04/13
بعدا نوشت :
ان اقایی که زبانش میگرفت در حقیقت خودش استند اپ کمدی و طنز پرداز بود و نقشش ان بود
و در واقع زبانش نمیگرفت
محمد فاضلی
⭕️ همه دخترها، روزتان مبارک.
من بدون خواهر و فرزند دختر، زیستن از نزدیک در کنار دختران را در نقش دختریشان تجربه نکردهام.
نزدیکترین تجربه من از زیستن در کنار دختران، تدریس در کلاسهای جامعهشناسی است، از ابتدای دهه 1380، وقتی که دختران کلاسها را اشغال کردند و جایی برای پسرها نبود.
✅ اگرچه با دخترها – جز بیست سال قبل در کنار همسرم - نزیستهام اما احساس میکنم دخترها نیروی تغییر جامعه ایراناند. آنها گذار از حضور غایب» به حضور حاضر» زن در ایران را به تدریج محقق میکنند.
✅ هر نیروی اجتماعی که یک تاریخ در حاشیه زیسته، وقتی تلاش میکند وسط صحنه اجتماعی قرار گیرد، دیده شود و اثر بگذارد، چالش میآفریند ظرفیت جامعه در درازمدت افزایش مییابد.
✅ دخترها همه جا هستند، جلوی چشم، مؤثر، کارآفرین، ورزشکار، درسخوان، فعال دانشجویی، نوازنده موسیقی، فعال ی و جهان ایرانی امروز بدون آنها هزار رنگ و عطر و طعم کم دارد.
✅ حضور دخترها خشونت حاضر در ذره ذرههای روابط اجتماعی را به چالش میکشد، خشونت مردانه، خشونت قدرت ی مردانه؛ و به انسانیت بیشتر دعوت میکند.
✅ تلاش دخترها برای حضور گاه ایشان را قربانی خشونت میکند، اما آنها وجدان اکثریت جامعه را شرمنده میکنند. آنها قربانی خشونت میشوند و جامعه پلیدی خشونت را در وجدان خود تقبیح میکند.
✅ من اگرچه به مومات ساختاری (اقتصادی و اقتصاد ی) دموکراسی معتقدم، اما افزایش تعداد آدمهای دموکراتیک، آنها که به برابری، عدالت، نفی خشونت و حقوق بشر معتقدند، بر قوت دموکراسی میافزاید. حضور امروزین دختران جامعه را به این باورهای بنیادین نزدیکتر میکند.
✅ دختران امروز در تلاش برای گذار به حضور حاضر» برابری در همه چیز را مطالبه میکنند – از برابری در فرصتهای شغلی، ارث، حضور ی، تحصیل . تا خصوصیترین رفتارهای جنسی – و این همه چیز را به چالش کشیده است.
✅ فقه، حکومت، دانشگاه، عرف، رسانه، اقتصاد و خلقیات و رفتارهای غریزی هم تحت فشار برای تغییر است. شاید این بزرگترین تغییری باشد که جامعه ایرانی به خود میبیند چرا که نیروی بالقوه خواستار این تغییر حداقل پنجاه درصد جامعه را در بر میگیرد صرفنظر از مردانی که با این تغییرات همراه و همدل هستند.
✅ دختران امروز با مطالبه حضور در بازار کار، ناکارآمدیهای حکمرانی و اقتصاد را بسیار بیش از گذشته به رخ میکشند، و با طرفداری از محیطزیست – که گویی با رویکردی مادرانه – بیشتر از مردان به آن تعهد دارند، بر قوّت جنبشهای محیطزیستی میافزایند که خصائص الگوی توسعه را ناقص و شر تلقی میکنند.
✅ دختران منادیان و حتی گاه تابلوهای تغییر سبک زندگی شدهاند و با زندگی روزمره، و اغلب بدون هیچ قصدی برای کنش ی، رنگآمیزی متنوع زیستجهان ایرانی را رهبری میکنند. کتابهایی که آنها میخوانند بازار کتاب را تغییر میدهد و موسیقیای که آنها گوش میدهند ساختار سلیقه را تحت تأثیر خود میگیرد.
✅ دختران به عاملان مدارا هم بدل شدهاند. زمانی کلاسهای دانشگاه چند نفر معدود دختر را در بر میگرفت که بهواسطه نوع پوشش و کردارشان، کم و بیش شبیه هم بودند. کلاسهای دانشگاه امروز از اکثریت دختران تشکیل شده که کلاس را به تنوعهای همزیست مداراگر» بدل کردهاند.
✅ دخترهای چادری، مانتویی (رنگارنگ) و سایر صورتهای پوشش، در یک ردیف مینشینند، مذهبی و غیرمذهبی، بیمناقشه و در کنار هم مثل پرچمی از مدارای اجتماعی، عرصه عمومی را اشغال میکنند. مدارا در سبک زندگی را با زیستنشان جا میاندازند.
✅ دختران در رشتههای دانشگاهی – بالاخص علوم اجتماعی و انسانی – با برگزیدن موضوعات پایاننامههایی که بسیاری از آنها درباره زیست نه در جامعه ایران است، دانش این دوران جدید را نیز تولید میکنند.
✅ جامعه ایران به تدریج گویی در حال یافتن دو بال برای پرواز است. دختران به تدریج به بال دوم جامعه ایرانی بدل میشوند، بالی که همه قالبها را از طرق مختلف – از زیست جنسی گرفته تا کنش ی – به هم میریزد.
✅ قدرت مردانه و صورت ی آن به شدت تحت فشار است. تاریخ ایران و مردان، آینده و تغییرش را تا حد زیادی مدیون دخترانی هستند که جهان ایرانی ما را تغییر میدهند. دخترانی که با نی که مادرانشان بودهاند، بیاندازه متفاوتند.
1. دعوا دلیل جدایی نیست.
2. به تعهدات رابطه پایبند باشید.
3. چیزهای مورد علاقه او را بخرید.
4. هنگام ورود و خروج از خانه، همسرتان را ببوسید.
5. گاهی کنسل کردن یک قرار، به بودن در کنار همسرتان می ارزد.
6. با خانواده او مانند خانواده خود رفتار کنید.
7. گفتن دوستت دارم» هر چه بیشتر، بهتر.
8. هنگام بیماری با او مهربان باشید.
9. در نبود یکدیگر، کارهای خانه را انجام دهید.
10. از گفتن جوک های توهین آمیز خودداری کنید.
11. وقت شناس باشید.
12. با افرادی که پشت همسر شما بد می گویند، به تندی رفتار کنید.
13. او را از کوچیک ترین تصمیمات خود آگاه کنید.
14. به تماس و پیام ها او پاسخ دهید.
15. از همسرتان بپرسید روز خود را چگونه گذرانده است.
16. در مسافرت دعوا نکنید، مشکلات را بگذارید برای بعد از بازگشت، مسافرت و تفریحتان را به هیچ عنوان خراب نکنید.
1) درمورد رسم و رسومات به توافق برسید
2)در مورد نوع و نحوه انجام مراسم ها به توافق برسید
3) در مورد محل زندگی به توافق برسید
( زندگی با خانواده یا منزل مستقل)
4) درمورد حق اشتغال،ادامه تحصیل به توافق برسید
5)درمورد اینکه هزینه های دختر در دوران عقد با پسر است یا خانواده دختر به توافق برسید
6)در خصوص سطح رابطه جنسی در دوران عقد به توافق برسید
7) در مورد مدت زمان عقد تا عروسی به توافق برسید
8)درمورد حجاب و اعتقادات به توافق برسید
9)در مورد رفت و آمد به توافق برسید
10) درمورد هدایای نامزدی و عقد به توافق برسید
⭕️سم چیست؟
هر چیزی که بیشتر از ضرورت ماست، سم است. قدرت، ثروت، گرسنگی، نفس، حرص و آز، تنبلی، عشق، جاه طلبی، نفرت یا هر چیز دیگر.
⭕️ترس چیست.؟
عدم پذیرشِ "عدم قطعیت".
اگر ما "عدم قطعیت" را بپذیریم، ترس تبدیل به ماجراجویی می شود.!
⭕️حسادت چیست؟
عدم پذیرش خوبی در دیگران.
اگر خوب بودن شخصی را قبول کنیم، حسادت تبدیل به الهام گرفتن میشود.!
⭕️خشم چیست؟
عدم پذیرش چیزهایی که خارج از کنترل ما هستند.
اگر این را بپذیریم، خشم به تحمل تبدیل می شود.!
⭕️نفرت چیست؟
عدم پذیرش هر شخص همانگونه که هست.
اگر ما بدون قید و شرط هر کس را همانگونه که هست بپذیریم، نفرت تبدیل به عشق می شود.!
چرا باید ده هزار دفعه به خاطر اتفاقی که نیفتاده است به خودم آسیب بزنم؟
تمام هنر زندگی این است که من از گذشته آموخته و آن را خاک کرده باشم و متوجه آینده باشم اما نگرانش نباشم و در حال زندگی کنم، تنها چیزی که ما داریم این " حال " است
بعضی ها فکر میکنند زندگی در لحظه مساوی است با لذت در لحظه است . در لحظه زندگی باید کرد نه اینکه در لحظه لذت برد . چون آن موقع همه کارهای بد را به خاطر لذتش می کنیم و بعد آسیب اش را می بینیم
چون امروز مساوی با فرداست پس زندگی در لحظه است . ما از گذشته می آموزیم و متوجه آینده می شویم
از نظر علمی ثابت شده است که انسان موجودی است که پیش بینی و برنامه ریزی و عمل میکند ، پس ما شخصی هستیم که مغزمان اجازه پیش بینی را میدهد که پیشگیری کنیم و آمادگی پیدا کنیم
مغز من به من می گوید تو حق نداری این کار را بکنی وگرنه روزی که دچار اضطراب و نگرانی می شوی من و بدنت را به هم میریزی
بنابراین اضطراب و نگرانی ضد بدن و ضد مغز است . در حالی که پیش بینی و پیشگیری در مسیر اثبات انسانیت و انسان بودن من است
درد و آسیب نگرانی می تواند بیشتر باشد . بیشتر ما نگران چیزی هستیم که که اگر اتفاق بیفتد یک دهم این مقداری را که نگرانش بودیم ما را رنج نخواهد داد
اتفاق یک دفعه می افتد در حالی که انسان نگران ای بسا صد یا ده هزار دفعه آن را فکر کرده است و ده هزار دفعه برای اتفاقی که نیفتاده است به خودش آسیب زده است . چرا باید ده هزار دفعه به خاطر اتفاقی که نیفتاده است به خودم آسیب بزنم
درباره این سایت